داستان بازی Far Cry 5
داستان بازی Far Cry 5
داستان این بازی در شهرستان «هوپکانتی» در ایالت متحده اتفاق میافتد، جایی که یک فرقه شبه مذهبی و افراطی به نام «دروازه عدن» بر این منطقه تسلط پیدا کردهاند. «جوزف سید» رهبر این فرقه تصمیم دارد مردم منطقه را به هر نحوی که شده به سمت باورهای فرقهی خود هدایت کند، حتی اگر مجبور به تهدید یا زور شود.
به دنبال آپلود چند ویدیو توسط سه بلاگر در جهت افشای فعالیتهای دروازه عدن، سرویس «مارشالس» ایالت متحده (USMS) برای حفظ هوپکانتی اقدام به ارسال نیرو برای بازداشت جوزف سید میکند. «مارشالبرک» همراه با کلانتر «وایتهورس» و «جونیور دپیتی» و «پرات» و «هادسون» با یک دستگاه هلیکوپتر برای دستگیری جوزف اعزام میشوند. مدت کوتاهی بعد از دستگیری و آوردن او به داخل هلیکوپتر، پیروان جوزف به سمت هلیکوپتر رفته و خود را آویزان آن میکنند. با به هم خوردن تعادل، هلیکوپتر سقوط میکند و افراد فرقه به سرعت برای نجات جوزف سید اقدام میکنند. آنها کلانتر، هادسون و پرات را نیز میربایند و جونیور دپیتی و برک جدا از یکدیگر موفق به فرار میشوند.
داستان بازی Far Cry 5
کمی بعد از فرار، دپیتی میتواند برک را پیدا کند که در خانهای سیار در نزدیکی محل پنهان شده است. افراد فرقه که در تعقیب آنها بودند، دقایقی بعد جایگاه آنها را پیدا میکنند و بعد از وقوع یک تیراندازی، برک و دپیتی دوباره فرار میکنند. در هنگام فرار، حادثهای رخ میدهد و آن دو به رودخانه میافتند و برک توسط فرقه اسیر میشود اما دپیتی توسط «داچ» نجات پیدا میکند.
در ادامه، بازیکن در نقش جونیور دپیتی تصمیم میگیرد تا شهر را دوباره احیا کند و آن را از چنگ فرقه متعصب و نظامی «دروازه عدن» نجات دهد. در این راه، گروهی از افراد هوپکانتی از جمله «جرومجفریز» و «نیکرای» و «ماریمی» که هر کدام کینههایی شخصی از فرقه داشتند، با دپیتی همراه میشوند. این گروه در بازی با عنوان «گروه مقاومت» شناخته میشوند.
شکست دادن رهبر فرقه کار آسانی نیست و برای این کار ابتدا لازم است سه عضو خانواده یعنی «جیکوب» و «جان» و «فیث» شکست داده شوند. بعد از شکست دادن همهی آنها شما به محوطه اصلی فرقه خواهید رفت و هنگام رویارویی با جوزف سید دو انتخاب خواهید داشت:
داستان بازی Far Cry 5
مقاومت کردن: بعد از انتخاب مقاومت، جوزف سید به وسیله Bliss کنترل تمام افراد دپیتی را به دست میگیرد و آنها را علیه دپیتی به مبارزه وادار میکند. بعد از شکست دادن جوزف و لحظاتی بعد از دستگیری او، یک انفجار اتمی عظیم در هوپ کانتی اتفاق میافتد. دپیتی، کلانتر وایتهورس، هادسون، پرات و جوزف سوار یک خودرو میشوند تا خود را به پناهگاه داچ برسانند. بعد از مدتی رانندگی که با توجه به شرایط انفجار به سختی صورت میگرفت، در نهایت یک درخت روی ماشین سقوط میکند که موجب مرگ وایتهورس، هادسون و پرات میشود. دپیتی در حالتی نیمه هوش خود را روی تخت پناهگاه داچ پیدا میکند که دستش به تخت، دستبند زده شده بود. جسد داچ روی زمین آشکار بود و جوزف طی مکالمهای با دپیتی او را به عنوان عضو خانواده خطاب میکند.
رها کردن: اگر شما ترک کردن را برگزینید، جوزف اجازه میدهد که کلانتر وایتهورس، جونیور دپیتی، هادسون و پرات با یک ماشین از محل فرار کنند. هادسون مخالف این کار بود و مدام سوال میپرسید که چرا باید این کار را انجام دهند در حالی که وایتهورس فریاد میزد که سوار ماشین لعنتی شود. پس از دور شدن از محل وایتهورس داخل ماشین به هادسون توضیح میدهد که آنها میروند تا با گارد ملی برای نجات هوپکانتی بازگردند. سپس رادیو را روشن میکند و آهنگی پخش میشود که جیکوب آن را هنگامی میخواند که اسیرانش یکدیگر را میکشتند. صفحه قرمز میشود و وایتهورس رو به دپیتی میگوید چی شده؟
منبع : https://t.me/GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
دستتون درد نکنه