داستان بازی Darksiders 3
داستان این بازی، بعد از نسخه دوم و همزمان با نسخه اول روایت میشود. در اول بازی، سومین سوارکار آخرالزمان یعنی «خشم» را در کنار اسبش «رمپیج» میبینیم که منتظر نشسته تا توسط «شورا» فراخوانده شده و مأموریت خود را شروع کند. شورا نیز او را احضار کرده و خشم بلافاصله به محفل شورا میرود. او در آنجا با برادرش «جنگ» روبرو شده که توسط شورا زندانی شده است ولی خشم اعتقاد دارد که این مجازات، سزاوار برادرش میباشد. شورا به خشم اطلاع میدهد که هفت گناه کبیره آزاد شده و حالا روی زمین، مشغول ایجاد فساد هستند.
او باید تمام این گناهان را دستگیر کرده و آنها را داخل یک طلسم مخصوص زندانی کند. او از شورا میخواهد تا یکی دیگر از برادرانش را به همراهش بفرستند اما شورا میگویند که برادرش «نزاع» مشغول انجام یک مأموریت دیگر است و خبری هم از برادر دیگرش «مرگ» ندارند. خشم نیز به شورا میگوید تنها وقتی به آنها کمک میکند که او را رهبر چهارسوارکار اعلام کنند. شورا نیز فردی به نام «نگهبان» را دنبال او میفرستند تا در این مأموریت به خشم کمک کند. درست در لحظهای که خشم در حال ترک محفل شورا میباشد، برادرش جنگ به او میگوید که مراقب اطرافیان خود باشد.
حالا خشم مأموریت خود را شروع کرده و در بهشت، با اولین گناه کبیره یعنی «حسادت» روبرو میشود. بعد از مبارزه، خشم میتواند حسادت را مغلوب کند و سپس طلسم مخصوص زندانی کردن گناهان را از کنار بدن حسادت برداشته و او را داخل طلسم زندانی میکند. او در ادامه با یک تاجر به نام «وولگریم» روبرو شده که به خشم پیشنهاد میدهد در ازای دریافت روح موجودات مختلف، یه او قدرتهای بیشتری ببخشد. خشم نیز این معامله را پذیرفته و بعد از مدتی با یک گروه از انسانها به نام «سازندگان» ملاقات میکند. فرمانده این گروه شخصی به نام «اولتین» بوده که همراه با فردی به نام «جونز» و بقیه افراد خود، وظیفه دفاع از نژاد انسانها را دارند. اولتین در این قسمت، سلاح خشم را تقویت کرده و در عوض از او میخواهد انسانهای بازمانده روی زمین را به این مکان بیاورد تا از خطرات احتمالی در امان باشند.
خشم که هیچ اهمیتی به انسانها نمیدهد و آنها را موجوداتی پست و حقیر میداند ولی با این حساب، قبول میکند تا این کار را برای اولتین انجام دهد. سپس اولتین مکان دومین گناه کبیره یعنی «غضب» را برای خشم فاش کرده و خشم نیز خود را به او میرساند. وقتی به آنجا میرسد، میبیند که غضب مشغول جنگ با فرشتگان است. حالا خشم قصد دارد با اسب خود، مبارزهاش با غضب را شروع کند ولی هنگامی که اسب را فرا میخواند، میبیند که یک شمشیر از نژاد فرشتگان در بدن اسب فرو رفته و سپس از شدت جراحاتی که دارد، میمیرد. حالا خشم با تمام جدیت، مبارزه با غضب را آغاز کرده ولی بعد از مدتی غضب، شمشیر خود را از پشت وارد بدن خشم میکند. وقتی که خشم نفسهای آخر خود را میکِشد، ناگهان یک پورتال باز شده و او را به داخل خود فرو میبرد. او بعد از مدتی به هوش آمده و فردی به نام «ارباب حُفره» را میبیند. این شخص وظیفه دارد با گرفتن روح موجودات جاودان، آنها را به آرامش ابدی برساند. حالا نگهبان برای دفاع از خشم جلو میآید و هنگامی که چشم ارباب به نگهبان میافتد، به خشم اخطار میدهد که نباید به شورا اعتماد کند، چون که او و بقیه برادرانش بازیچه دست آنها شدهاند ولی خشم به این حرفها توجهی نمیکند.
در ادامه ارباب به خشم، قدرت جدیدی بخشیده و در عوض از او میخواهد تا یک اهریمن به نام «آبراکسِس» را نابود کند، چون حضور این اهریمن باعث برهم خوردن تعادل میشود. خشم نیز مسیر خود را ادامه داده و با سومین گناه یعنی «طمع» روبرو میشود. بعد از شکست این گناه و زندانی شدن آن، خشم دوباره از طریق یک پورتال به پیش ارباب حفره بازمیگردد. ارباب از این که خشم توانسته طمع را نیز نابود کند، شگفتزده شده و به او قدرت بیشتری میبخشد.