داستان بازی Dark Souls 2
جالب است که از ناساندرا به عنوان بخشی از «مانیوس» اشاره شده است. به نظر میرسد که مانیوس بعد از قبول شکست در DLC نسخه اول به تکههای مختلف تقسیم شده است. وقتی این تکهها به هم متصل شدند، شکل یک انسان را پیدا کردند. در این بدن، ناساندرا به سمت وندریک رفته و با فریب دادنش کاری کرد که او قدرت جاینتها را بدزدد. دقیقا مشخص نیست که این مفهوم دزدیده شده چیست اما بسیار از منابع به این اشاره دارند که این قدرت در واقع همان Lordvessel و تمام ارواح اربابان داخل آن بوده است. یکی از اهداف بازیکن در بازی، پیدا کردن همین آیتم است. ارواح «خدای گناهکار»، «جادوگر ایزالیث»، «دوکفرجا»، «پادشاه آهنی پیر»، «پادشاه فراموش شده» و «نیتو» مناسب این کار هستند.
روحی که در اختیار پادشاه آهنی پیر است در واقع همان روح «گووین» به شمار میرود. ناساندرا که تجدید تجسم دوباره مانیوس و یا در واقع دختر اوست و بازیکن نیز به نوعی بازیچه دست او برای آغاز عصر تاریکی خواهد بود. البته به نظر میرسد که ناساندرا به جز آغاز عصر تاریکی با به دست آوردن روح اربابان قصد انجام اعمال نامشخص دیگری را نیز داشته است. اگر ناساندرا نقشی مانند Kaathe را بازی کند، اینبار نگهبان آتش به نوعی نمادی از شخصیت Frampt است. نام نگهبان در واقع Emerald Herald است که بازیکن را به نشستن روی Throne of Want و افروختن آتش هدایت میکند.
در طول داستان، بازیکن به صورت کاملا بی اختیار به حرفهای Emerald Herald گوش میدهد و در نهایت با مواجه شدن با فرم انسانی ناساندرا، او نیز بازیکن را به سمت Throne of Want و وندریک هدایت میکند. البته ناساندرا قصد دارد تا با هدایت بازیکن، خود را از زندان آزاد کند تا خودش نیز به Throne of Want دسترسی داشته باشد و در نهایت آن را به نوعی تصرف کند. Emerald Herald نیز فقط قصد دارد تا بازیکن بر روی Throne of Want نشسته و آتش را دوباره روشن کند. بازیکن در یک مبارزه ناساندرا را شکست داده و سپس روی تخت مذکور مینشیند و در این حال صدای Emerald Herad شنیده میشود. او میگوید: «تو کسی هستی که آتش را برافروختی، کسی که دچار طلسم شدی. وقتی آتش دوباره برافروخته شد، روحی تازه در بدنت دمیده خواهد شد و همه این اتفاقات دوباره رخ میدهد. این انتخاب توست که آن را بپذیری یا آن را انکار کنی. پادشاه بزرگ، به تخت خود تکیه بده. اینکه چه چیزی در آینده اتفاق خواهد افتاد را فقط تو خواهی دید.»