نقد فیلم Raging Bull گاو خشمگین
نقد فیلم Raging Bull گاو خشمگین
مارتین اسکورسیزی که علاقه زیادی به ساخت آثار اقتباسی و بیوگرافی دارد، حال به سراغ سرگذشت «جیک لاموتا»، بوکسور آمریکایی رفته است. این فیلم با اقتباس از کتاب «گاو خشمگین» که توسط خود لاموتا نوشته شده، تولید شده است.
اسکورسیزی برخلاف فیلمهای ورزشی دیگر که روایتی کلیشهای از «پیروزیهای مکرر بعد از شکست» را نشان میدهند، یک فیلم شخصیت محور ساخته است؛ به گونهای که فیلم به موضوع بوکس به عنوان هسته اصلی داستان نمیپردازد، بلکه اشتباهات جیک و نتایجی که در پی آن با خود همراه میکند را به تصویر میکشد.
تم اصلی فیلم در همان تیتراژ ابتدایی ساخته میشود. جیک در رینگ بوکسِ مهآلود در حالی که هیچ مبارزی جلوی او نیست، شروع به ضربه زدن میکند گویی که با «خود»، در حال جنگ است. بیانگر حس این پلان در اواخر فیلم است؛ زمانی که جیک به خاطر آن کلوباش به زندان افتاده، به دیوار میکوبد و از آن غرور و لجبازیهایی که تا به حال انجام داده، اظهار ندامت و پشیمانی میکند. در اوایل فیلم ما شاهد جیک هستیم که در میدان مبارزه پشت سر هم شکست میخورد، حال در این دنیا تنها کسی که زورش به آن میرسد یعنی برادر کوچکترش «جویی» را مورد هدف قرار داده و حریف تمرینی خود میکند، تا عقدها و عصبانیتهایش را ارضا کند. دیدگاه روانشناسانه و سیر تغییر رفتار و عقاید شخصیتها از جمله جیک در طول فیلم، به خوبی شکل میگیرد.
چه انتخابی بهتر از اینکه فیلم سیاه و سفید فیلمبرداری شود، تا همان حس و حال به مخاطب منتقل شود. نورپردازی فوقالعاده با میزانسنها و چیدمان صحنه ساده، از نکات تأملبرانگیز فیلم محسوب میشود. اسکورسیزی آن تصویری که از شخصیت جیک در فیلم به نمایش میآورد، با اجرای «رابرت دنیرو» باورپذیر و قابل قبول است. شیوه متداکتینگی که وی به کار میگیرد، به خوبی در اجرای بهتر این شخصیت به او کمک میکند. «جو پشی» در اولین همکاریاش با اسکورسیزی -قبل از آنکه شخصیتش در آثار اسکورسیزی کلیشه شود- بازی خوبی را از خود نشان میدهد. «کتی موریارتی» در نقش «ویکی» همسر جیک، اجرای ضعیفی به نمایش میگذارد.
نقد فیلم گاو خشمگین
شهرت فیلم به فیلمبردای و تدوین آن است و قطعاً هم همینطور است. از ترکنیگشاتهای معروف که امضاء خود اسکورسیزی در این فیلم و آثار بعد از آن است، تا کلوزآپهای زیبا که به خوبی وضعیت درونی شخصیتها را منتقل میکند. وی از برداشت پلانهای اضافی یا نماهایی با کادربندی ضعیف و اذیتکننده، دوری میکند. اوج این شهرت در سکانسهای مبارزه پدید میآید. الهام از دو فیلم شاخص «هیچکاک» یعنی «سرگیجه» و «روانی» در یکی از سکانسهای مبارزه، از نقاط قوت فیلم محسوب میشود. دکوپاژ سکانس قتل در حمام و استفاده از دالیزوم، نکات ریز و درشت سکانسهای مبارزه است. از نقاط ضعف فیلم نیز میتوان سکانس ادای احترام به مونولوگ «مارلون براندو» در فیلم «در بارانداز» اشاره کرد. درست است که مفهوم مونولوگ فیلم در دل داستان مینشیند، اما دنیرو قادر بر ارائه یک اجرای خوب در این سکانس نیست و مقابل آینه اصلاً وجه خوبی ندارد. فیلم بهطور مداوم مثل سایر آثار اسکورسیزی، در گذشته و حال و فلاشبکها سیر میکند. اسکورسیزی به خوبی توانسته این این اپیزودها رو کنار هم قرار دهد تا بیننده به خوبی داستان را دنبال کند.
ارزش گاو خشمگین به تأثیرپذیری از سینمای قبل از خود و تأثیرگذاری بر سینمای بعد از خودش است. قطعاً فیلم خوب گاو خشمگین از مهمترین و بهترین آثار اسکورسیزی است.
نظرات کاربران