۰

داستان بازی فار کرای Far Cry New Dawn

داستان بازی فار کرای Far Cry New Dawn

داستان بازی فار کرای Far Cry New Dawn

داستان بازی فار کرای Far Cry New Dawn

هفده سال بعد از انفجارهای هسته‌ای و ویرانی شهر «هوپ کانتی» حالا زندگی به هوپ کانتی بازگشته است. سیاهی و ویرانی جای خود را به آسمان آبی و سرزمینی خرم داده است. انسان‌های بازمانده از انفجار بمب‌ها حالا در سراسر سرزمین در حال بازسازی و شکل دادن جوامع هستند.

گروهی از بازماندگان کالیفورنیا که توسط توماس «راش» رهبری می‌شوند، وقت خود را صرف مهندسی و کشاورزی میکروبیولوژیک می‌کند تا به این وسیله به جوامع سراسر منقطه کمک کند. بازیکن در نقش کاپیتان امنیتی این گروه در هنگام رسیدن به هوپ کانتی درگیر مناقشات بین گروه‌های «اسکونجر» و «هایویمن» و «نیو عدن» می‌شود.

کاپیتان، یک فرد امنیتی گروهی از مردم به سرکردگی «توماس راش» است. افراد این گروه موفق به بازسازی «سان‌فرانسیسکو» و «کالیفورنیا» شدند و در زمینه‌ی کشاورزی، مهندسی و دیگر زمینه‌های لازم برای بازسازی جوامع مهارت دارند و زیستگاه‌هایی را در سراسر کشور تأسیس کرده‌اند.

در شروع داستان بازی، گروه مذکور برای کامل کردن مأموریت خود با تعدادی از متخصصان به وسیله‌ی قطاری به سمت مقصد در حال حرکت بودند. آن‌ها قصد کمک‌رسانی به «کارمینارای» را داشتند اما قطارشان توسط گروه «هایویمن» مورد حمله قرار گرفت و تخریب شد. کاپیتان مجبور شد با دو تا از همکاران خود یعنی «گرت بارنز» و «توماس راش» فرار کنند و کارمینا نیز در حال راهنمایی آن‌ها بود. سرانجام افراد هایویمن موفق به گرفتن آن‌ها شدند و در این تقابل «بانرز» کشته شد. در همین هنگام راش برای این که جان کاپیتان را نجات دهد، او را از پرتگاهی به پایین هل داد و او در آب افتاد، جایی که کاپیتان توسط کارمینا پیدا شد و آن دو به سمت هوپ کانتی بازگشتند.

پس از رسیدن به «پراسپردی» کاپیتان با «کیم‌رای» دیدار کرد. کیم خبر زنده بودن راش و اسیر شدن او در معدن‌های ذغال سنگ شمالی را اطلاع داد. پس از آن کاپیتان موفق به رساندن خود به معادن شد و در این مسیر با افراد هایویمن مبارزه کرد. او با آزاد کردن راش، اقدام به فرار کرد و هر دو به پراسپردی بازگشتند. با بازگشت راش، کاپیتان و کیم و راش شروع به استخدام افراد جدید کردند، افرادی که در بین آن‌ها چهره‌های جدید و قدیمی به چشم می‌خوردند.

حملات کاپیتان به هایویمن و آزادسازی توماس راش باعث شد تا رهبران این گروه یعنی خواهران دوقولوی «میکی» و «لو» نسبت به این اتفاق ساکت ننشینند. آن‌ها به پراسپردی حمله کرده و خسارت سنگینی را به آنجا وارد کردند. با این حال افراد حاضر در این منطقه موفق به دفع آنها شدند. پس از این رخداد، کاپیتان و کارمینا با دوقلوها روبرو شدند. دوقولوها که بچه‌ها را در گروگان خود داشتند به کاپیتان هشدار دادند که بیش از این سر راه آن‌ها قرار نگیرد، و سپس با رها کردن بچه‌ها محل را ترک کردند. راش و کیم که باور داشتند در مقابل حمله‌ی دیگری از هایویمن دوام نخواهند آورد، با پیشنهاد راش تصمیم گرفتند تا از «نیو عدن» کمک بخواهند.

در ادامه‌، کاپیتان پس از رسیدن به دروازه‌های نیو عدن توسط یک نگهبان مرموز که با نام «قاضی» شناخته می‌شد، رد شد. پس از آن کاپیتان تصوری از «جوزف سید» را دریافت کرد که او را به سمت جزیره‌ی «داچ» راهنمایی کرد. جوزف از طریق مجموعه‌ای از توهمات تحت تاثیر Bliss تاریخچه‌ای از نیو عدن را برای کاپیتان بازگو کرد و توضیح داد که ممکن است کاپیتان همان بازمانده‌ای باشد که آن‌ها مدت‌ها به دنبالش بودند. سرانجام با اقدامات جوزف، کاپیتان راهی پناهگاه شد، جایی که زمانی محل سکونت جوزف و «جونیور دپیتی» بود. در آنجا کاپیتان کتابی را دریافت کرد که به وسیله‌ی آن کتاب قادر شد از نگهبان دروازه‌ی نیو عدن عبور کند.

داستان بازی فار کرای Far Cry New Dawn

داستان بازی فار کرای Far Cry New Dawn

کاپیتان با رهبر جدید نیو عدن و پسر جوزف یعنی «ایتن سید» دیدار کرد. او باور داشت که جوزف مرده و خودش هدایت‌کننده مشروع نیو عدن است. ایتن از کاپیتان خواست تا به شمال برود و با اثبات مرگ جوزف بازگردد، اما قبل از آن از کاپیتان خواست تا با کمک به برگزیده، شعله‌ی نیو عدن را روشن کند. این شعله در واقع بنای بزرگی بود که از ویرانه‌های دنیای جوزف ساخته شده بود. کاپیتان با کمک به برگزیده اقدام به کشتن افراد هایویمن حاضر در اطراف این بنا کرد و در انتها آن را شعله‌ور کرد.

مردم نیو عدن با بازگشت کاپیتان، او را ستایش کردند و ایتن برای اثبات مرگ جوزف او را به سمت شمال هدایت کرد. شمال (که قبلا منطقه‌ی کوهستانی وایت‌تیل بود) به شدت تحت تاثیر گیاه Bliss بود و ایتن معجونی را به کاپیتان داد تا او را در سفرش سلامت نگه دارد. کاپیتان به وسیله‌ی قایقی به راه افتاد و پس از گذر از منطقه‌ای سیاه و وهم‌آور به خلوتگاه جوزف رسید.

کاپیتان در بالای سدی با جوزف دیدار کرد. جوزف گفت که مدت زیادی را منتظر بوده تا فردی برای تحقق رسالت نیو عدن به آنجا بیاید. او باور داشت که کاپیتان به «هدایت‌کننده» نیو عدن تبدیل خواهد شد اما قبل از آن جوزف قصد داشت تا با سوزاندن گناهان از روح کاپیتان، قدرت او را بیازماید. جوزف میوه‌ای را به کاپیتان داد و او مقداری از آن را گاز زد. سپس به کابوسی ناشی از ماده‌ی مخدر فرو رفت. او با خرسی بزرگ روبرو شد که باید با تیروکمان آن را شکست می‌داد. کاپیتان طبق خواسته‌ی جوزف موفق به کشتن خرس شد و گناهان خود را تطهیر کرد و در انتها قدرت‌های ویژه‌ای تحت عنوان «هدیه‌ی عدن» را به دست آورد. پس از آن جوزف همراه با کاپیتان به نیو عدن بازگشت و وعده داد که مردمش برای مبارزه با هایویمن کمک خواهند کرد. این اتفاق برای ایتن که مدت‌ها رهبر مردمش بود بسیار ناراحت‌کننده بود.

بعد از ارتقا یافتن پراسپردی به بالاترین سطح، کیم به کاپیتان خبر داد که راش گمشده است. کاپیتان پیامی رادیویی از دوقلوها دریافت کرد مبنی بر این که آن‌ها راش و چند گروگان دیگر را در شرکت Green Busch Fertilizer در اختیار دارند. کاپیتان سریع خود را به این محل رساند و چندین گروگان را در خطر مواد منفجره یافت. لو موفق به خنثی سازی بمب‌ها شد و به مکانی که راش در آن نگهداری می‌شد رفت. او که غیرمسلح وارد این مکان شده بود، مجبور شد به خودش دستبند بزند. «لو» با یک شاتگان اقدام به شلیک به سمت سر راش و کشتن او کرد و این موضوع خشم کاپیتان را در بر داشت. کاپیتان که خشم تمام وجودش را فرا گرفته بود، با قدرت هدیه‌ی عدن خود را آزاد کرد و بی‌رحمانه به سمت دوقلوها حمله‌ور شد اما با شلیک تیری به سینه‌اش از پنجره پایین افتاد، با این حال او به لطف قدرت هدیه‌ی عدن زنده ماند. دوقلوها که شاهد این اتفاق بودند، محل را به مقصد نیو عدن ترک کردند تا بلکه بتوانند چنین قدرتی را در آنجا برای خودشان به دست آورند. کاپیتان با بدن راش به پراسپردی بازگشت و راش در نزدیکی محل دفن شد و مراسمی برای او گرفته شد.

کاپیتان به دنبال راهی برای کشتن دوقلوها، با فردی از هایویمن به نام «ایروین اسمالز» دیدار کرد. این فرد کمک کرد تا کاپیتان و افرادش به دوقلوها نزدیک شوند. کاپیتان نیز در قبال این لطف به او در مواردی کمک کرد.

پس از انجام درخواست‌های اسمالز، کاپیتان با پیشنهاد اسمالز تحت هویت یکی از افراد هایویمن به نام «فرانک» وارد مسابقه‌ای مرگبار شد و در آن موفق به پیروزی شد. پس از آن او به بخش ویژه‌ای دعوت شد که محل حضور بزرگان هایویمن از جمله دوقلوها بود. آن‌ها همچنین از ایتن سید نیز دعوت کرده بودند، کسی که معامله کرده بود در قبال نابودی نیو عدن، به آن‌ها هدیه‌ی عدن را بدهد. وقتی دوقلوها و ایتن محل را ترک کردند، کاپیتان اقدام به کشتن افراد ارشد هایویمن کرد. پس از فرار از این ناحیه، اسمالز به او اطلاع داد که افراد هایویمن هجوم خود به نیو عدن را آغاز کرده‌اند.

داستان بازی فار کرای Far Cry New Dawn

داستان بازی فار کرای Far Cry New Dawn

کاپیتان خود را به نیو عدن رساند اما دیگر کار از کار گذشته بود. تعداد زیادی از افراد نیو عدن و هایویمن کشته شده بودند و همه چیز در آتش می‌سوخت. میکی و لو برای مبارزه‌ی نهایی در مقابل کاپیتان قرار گرفتند. بعد از نبردی طولانی و فرساینده، کاپیتان موفق شد تا آن دو را مجروج کند. دوقلوها از کرده‌ی خود پشیمان بودند، ابتدا یکی از آنها یعنی «لو» کشته شد. میکی نیز در غم از دست دادن خواهرش به کاپیتان گفت که او و مادرش امید بسیاری داشتند تا دنیا جای بهتری شود. او همچنین افشا کرد که ایتن برای مقابله با جوزف به خلوتگاه رفته است. کاپیتان در این نقطه در مورد کشتن یا رها کردن میکی می‌تواند تصمیم بگیرد، و پس آن راهی شمال خواهد شد.

در بخش انتهایی، کاپیتان با رسیدن به محل، ایتن و جوزف را در حال بحث و جدل یافت. ایتن بر خلاف خواسته‌ی پدرش تکه‌ای از میوه را گاز زد و کمی بعد بدنش دچار تغییر و تحول شد. او از محل گریخت و جوزف توضیح داد که روح ایتن ناپاک است و از کاپیتان خواست تا او را دنبال کند. کاپیتان او را تا درون غاری در آن نزدیکی تعقیب کرد و در این غار ایتن تبدیل به یک هیولای شیطانی و مخوف شد. کاپیتان با ایتن مبارزه کرد و سرانجام او را شکست داد. ایتن به شکل انسانی خود بازگشت و در دستان پدرش جان داد. جوزف سید که غم و اندوه بر او غلبه کرده بود و تمام خانواده‌اش را از دست داده بود، دست کاپیتان را گرفت و اسلحه‌ی او را به سمت سینه‌ی خود گرفت و از او خواهش کرد تا به زندگی‌اش پایان دهد. کاپیتان در مورد شلیک کردن به او تصمیم‌گیرنده است.

مدتی بعد، کاپیتان و کارمینا بر سر قبر راش دیده شدند. کارمینا از امید خود به آینده گفت و کاپیتان نیز شاهد طلوع خورشید بر کوهستان بود.

منبع : https://t.me/GameNewNews

برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.

برچسب‌ها:,

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

بامداد نوروزیان

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *