۰

ماجرای وحشتناک کلبه قدیمی

ماجرای وحشتناک کلبه قدیمی

ماجرای وحشتناک کلبه قدیمی

ماجرای وحشتناک کلبه قدیمی

در روزی زمستانی و سرد متوجه کلبه ای  شدند در دور دست ها و به قصد ماجراجویی به آن نزدیک شدند… در چوبی قدیمی کلبه با دستگیره زنگ زده و فرسوده همراه صدای غژژژی باز شد … سه جوان به ظاهر شجاع وارد آن شدند… کف اتاق چوبی بود و نم داشت و در حین قدم برداشتن صدایش به گوش میرسید… آتش دلچسبی در کلبه روشن بود که همواره در بخاری سنگی دمای کلبه را گرم حفظ کرده بود… پنجره ها شکسته بود و پرده های پاره و کثیف را باد تکان میداد… اما عجیب آن بود که روی میز کهنه چوبی چنگی دلنواز آهنگ می‌نواخت که صاحبی نداشت…

فضای خواب آوری بوجود آمده بود… مردم قدیمی گفته بودند کلبه به یک پیرمرد بینوای هیزم شکن تعلق داشته اما به طرز عجیب و مشکوکی کشته شده… و روح او در اطراف کلبه پرسه میزند…

آنها خوابیدند… اما نیمه شب اتفاق دلخراشی افتاد… آنها با صدای عجیبی بیدار شدند… نوای چنگ به آهنگی هراسناک مبدل شده بود… بدنشان قفل شده بود… پیرمرد خوفناک برگشته بود… چیزی زیر لب زمزمه کرد و اتاق آن چنان داغ شد انگار آنها روی آتشفشان خوابیده بودند… نوری مرموز و قرمز اتاق را گرفته بود… تبر براق پیرمرد خونی بود… پیرمرد سه مرتبه تبرش را بالا برد و… بعد از چند هفته جسد دو تا پسر ۲۶ به نام های بیل و لئو ساله و یک دختر جوان ۲۳ ساله به نام آماندا پیدا شد… آنها دهانشان باز و بدنشان خشک شده بود چشمهایشان از حدقه بیرون زده بود و به طرز فجیعی کشته شده بودند.

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *