داستان بازی Mafia 3
داستان بازی Mafia 3
داستان بازی به صورت خاطره روایت میشود و چندین نفر داستان این بازی را از دیدگاه خودشان تعریف میکنند.
اولین نفری که داستان بازی را روایت میکند، پدر «جیمز» است. بخشهای دیگر از بازی از دید «جانداناوان» روایت میشود و در نهایت نفر دیگری که داستان بازی را تعریف میکند «جاناتانمگوایر» است که مامور FBI بوده و بر روی پرونده «لینکلن» کار میکند، البته او نقشی در بازی ندارد.
پدر جیمز داستان زندگی شخصیت اصلی بازی یعنی «لینکلنکلی» را آغاز میکند. پدر جیمز میگوید که لینکلن در سال ۱۹۴۷ در شهر «نیوبوردو» به دنیا آمد اما دو سال بعد مادر او لینکلن را جلوی یتیم خانه رها میکند.
در سن ۱۱ سالگی لینکلن از یتیم خانه رفته و عضو گروه «گنگسیاه» میشود. رئیس این گروه فردی به اسم «سامیرابینسون» است که لینکلن را به عنوان فرزند خوانده خود میپذیرد.
در سال ۱۹۶۶ لینکلن به ارتش آمریکا پیوسته و به ویتنام میرود تا برای کشور آمریکا بجنگد. لینکلن در واقع قصد دارد تا با این کار نشان دهد که هیچ تفاوتی با سایر مردم آمریکا ندارد و یک شهروند عادی آمریکایی است اما بعد از ۲ سال دوباره به نیوبوردو بر میگردد.
بعد از بازگشت لینکلن به شهر، پسر «سامی» یعنی «الیس» به استقبال او آمده و با یکدیگر به بار سامی میروند تا لینکلن پیش خانواده برگردد. با رسیدن لینکلن، سامی شروع به سخنرانی کرده و به او میگوید که ما به تو به خاطر جنگیدن افتخار میکنیم.
پدر جیمز که در حال روایت قصه لینکلن است به این نکته اشاره میکند که سامی قصد داشت تا شهر را ترک کرده و به کالیفرنیا برود تا پیش یکی از دوستان قدیمی خودش در یک شرکت کشتی سازی کار کند. روزی که لینکلن قصد داشت تا شهر را ترک کند، میبیند که سامی و الیس در حال بحث بر سر یک موضوع هستند.
لینکلن علت بحث را از آنها میپرسد و سامی جواب میدهد که آنها با گروهی خلافکار به اسم «هائیتیاییها» به مشکل برخوردند اما این مشکل خیلی زود برطرف میشود.
لینکلن به بار سامی میرود اما در همین زمان گروهی از هائیتیاییها به بار حمله میکنند. گروه گنگ سیاه میتوانند آنها را شکست دهند. بعد از این اتفاق لینکلن با عصبانیت به سراغ سامی رفته و از او میپرسد که داستان چیست؟
سامی میگوید که چند ماه قبل تمامی پولها، جواهرات و حتی منابع طبیعی منطقه «هالو» که توسط او اداره میشد، به دست هائیتیاییها افتاده و حالا شرایط سامی بهم ریخته و از نظر مالی دچار مشکل است. سامی میگوید که به خاطر این مشکل الان سه ماه است که او هیچ پولی نتوانسته به بزرگترین مافیای شهر یعنی «سالمارکانو» بدهد و این مسئله میتواند عواقب بسیار بدی برای گروه گنگ سیاه داشته باشد.
داستان بازی Mafia 3
همان شب لینکلن تصمیم میگیرد تا به مقر هائیتیاییها حمله کند. او میتواند هائیتیاییها را یکی پس از دیگری از پا دربیاورد و در نهایت به رئیس گروه یعنی «باکا» میرسد. لینکلن باکا را میکشد و همه چیز را پس میگیرد. در همین زمان یک زن هائیتیایی به اسم «کاساندرا» خودش را به لینکلن نشان میدهد و میگوید که او توسط باکا زندانی شده و مورد اذیت و آزار قرار میگرفته است.
بعد از تمام شدن مأموریت، لینکلن پیش سامی برمیگردد و به او میگوید که همه چیز تمام شد. سامی هم که حسابی خوشحال شده به لینکلن میگوید که سالمارکانو او را به کاخ خودش دعوت کرده است.
بعد از وارد شدن لینکلن به کاخ، او دوست قدیمی خودش و پسر سال مارکانو یعنی «جورجی» را میبیند. بعد از وارد شدن به عمارت، لینکلن با سال مارکانو و «ویتو اسکالتا» (شخصیت اصلی نسخه دوم) مواجه میشود.
علت حضور ویتو در کاخ مارکانو مشخص نیست و او به سرعت کاخ را ترک میکند. بعد از رفتن ویتو، سال مارکانو پشت سر او صحبت کرده و به ویتو، لقب «تازه به دوران رسیده و فاسد» را میدهد.
داستان بازی Mafia 3
سال مارکانو به لینکلن میگوید که هر ساله مأموران فدرال پولهای کهنه و قدیمی را از گردش خارج کرده و آنها را نابود میکنند تا پولهای جدیدی جایگزین شوند. او ادامه میدهد که الان وقت مناسبی است تا به عنوان مأمور فدرال به سراغ بانک رفته و پولهای بانک را سرقت کنیم.
لینکلن قبول میکند در این مأموریت باشد. بعد از آن، سال به لینکلن میگوید که سن سامی بالا رفته و به خاطر اتفاقات اخیر قصد داریم تا یک فرد جدید را جایگزین سامی کنیم. سال از لینکلن میخواهد که جایگزین سامی شود اما او قبول نمیکند و میگوید که سامی همیشه به او کمک کرده و به خاطر همین علاقهای ندارد تا جای او را بگیرد.
چند وقت بعد، روز سرقت فرا رسیده و لینکلن و جورجی با لباس مأمورین فدرال وارد بانک شده و پولها را سرقت میکنند. بر اساس برنامه ریزی بعد از رسیدن به گاو صندوق، الیس و «دنیس» (پسر یکی از زیر دستان مارکانو به اسم توماس برک) کف بانک را منفجر میکنند و همه از بانک خارج میشوند.
پس از اتمام سرقت، همه داخل کافه سامی جمع میشوند تا جشن بگیرند. سالمارکانو هم به کافه میآید تا پولی که از سامی بدهکار بوده را از او بگیرد. ناگهان همه چیز بهم میریزد و اعضای گروه مارکانو شروع به کشتن تیم سامی میکند. حتی تیری به سمت صورت لینکلن نیز شلیک میشود اما با خوششانسی زنده مانده و گلوله از کنار سر لینکلن رد میشود. اعضای تیم سالمارکانو میتوانند الیس، سامی و دنیس را کشته و کافه را آتش بزنند.
درست در همین زمان است که جیمز، لینکلن را نجات میدهد. لینکلن زمانی که در حال بیهوش شدن بود، فقط یک جمله را تکرار میکرد:
«با جانداناوان تماس بگیر»
جان داناوان دوست صمیمی لینکلن در ارتش آمریکا و یک مأمور CIA بود. به دلیل جراحات شدید، مدتها طول میکشد تا لینکلن بتواند دوباره مثل قبل شود. در همین مدت، جیمز و داناوان از او مراقبت میکردند.
لینکلن بعد از بهبود یافتن، تصمیم میگیرد که انتقام دوستان خودش را بگیرد. جیمز به او میگوید که فقط از سالمارکانو انتقام بگیرد و این ماجرا را تمام کند اما لینکلن قبول نمیکند و میگوید که باید تمام اعضای خانواده مارکانو را جلوی چشمش بکشد، درست همان کاری که مارکانو با او کرده است.
داستان بازی Mafia 3
جانداناوان، لینکلن را به دفتر کارش میبرد و به او میگوید که تنهایی نمیتوانند از مارکانو انتقام بگیرند و نیاز به کمک دارند. داناوان ادامه میدهد که قصد دارد تا از افراد مختلفی کمک بگیرد. یکی از آنها گروه هائیتیاییها است.
لینکلن از صحبتهای جان متعجب میشود، چرا که فکر میکرد بعد از کشتن باکا، گروه هائیتیاییها از بین رفته است. جان به او میگوید که با کشتن باکا آنها یک رهبر جدید پیدا کردهاند و در حال قویتر شدن هستند.
لینکلن برای این که بفهمد رئیس هائیتیاییها کیست، دوباره به صورت مخفیانه به مقر آنها میرود. ناگهان متوجه میشویم که رئیس جدید هائیتیاییها «کاساندرا» است و او در مورد این که باکا او را زندانی کرده دروغ گفته بود تا بتواند زنده مانده و فرار کند.
کاساندرا با لینکلن صحبت میکند و میگوید که سامی به درخواست سال حتی با رنگینپوستها نیز بد رفتاری میکرده و به همین دلیل هائیتیاییها با سامی به مشکل برمیخوردند.
لینکلن به کاساندرا درخواست همکاری میدهد و به او میگوید که با گرفتن نیرو از کاساندرا به گروهش اجازه میدهد تا منطقه هالو را در اختیار بگیرد.
کاساندرا به لینکلن میگوید که تنها زمانی این معامله را قبول میکند که او فردی به اسم «ریچی» را به قتل برساند. ریچی جانشین سامی بوده و خواهر کاساندرا را نیز کشته است. البته پیش از کشتن ریچی باید دو نفر از دوستان نزدیک او از بین بروند.
اولین نفر «مرل» است که یکی از مهمترین کافههای شهر را مدیریت میکند. نفر دوم نیز «چارلی» بوده که در کلیسای منطقه، مشغول خرید و فروش هروئین است. لینکلن و جان با کمک یکدیگر میتوانند مرل و چارلی را به قتل برسانند.
در نهایت این دو به سراغ ریچی میروند و لینکلن متوجه میشود در شبی که همه به قتل رسیدند، این ریچی بود که الیس را کشت. در نهایت لینکلن با خشم، ریچی را به قتل میرساند.
بعد از اتمام مأموریت گروه هائیتیاییها به تیم لینکلن اضافه میشوند. جان به او میگوید که حالا باید «توماسبرک» رئیس گروه ایرلندیها و پدر دنیس را به تیم خود اضافه کند. البته قبل از توماس باید به سراغ «ویتو اسکالتا» رفته و او را نیز به تیم اضافه کنند تا بتوانند سال را از بین ببرند. جان به لینکلن میگوید چند وقتی است که هیچ خبری از ویتو نیست، به همین دلیل لینکلن تلاش میکند تا ویتو را پیدا کند.
لینکلن در نهایت میتواند ویتو را پیدا کند در حالی که در داخل فریزر زندانی شده است. برادر زاده سال او را حسابی کتک زده بود و ویتو را بسته بود تا آرام آرام بمیرد اما لینکلن میتواند ویتو را نجات دهد و حالا او نیز به دنبال انتقام از سال است. ویتو به لینکلن میگوید اگر به او کمک کند تا برادرزاده سالمارکانو را بکشد، او نیز به تیم لینکلن میپیوندد.
داستان بازی Mafia 3
در نهایت آنها میتوانند برادرزاده مارکانو را پیدا کنند. ویتو برادرزاده مارکانو را شکنجه میدهد تا بگوید به چه دلیلی سال میخواسته ویتو را بکشد. او میگوید که سال قصد داشت یک کازینو بسازد و چون ویتو از سوی کمیسیون مافیاها در شهر نیوبوردو این وظیفه را دارد تا رفتار گروههای مافیایی را زیر نظر بگیرد و اجازه ندهد تا آنها بیش از اندازه قدرت را به دست بگیرند، پس سال تصمیم میگیرد تا او را حذف کند. پس از این اعتراف در نهایت ویتو برادرزاده مارکانو را میکشد.
بعد از این اتفاق ویتو نیز به تیم لینکلن اضافه میشود. با اضافه شدن ویتو، لینکلن به سراغ توماسبرک میرود. بعد از کمک کردن به توماس برای برگرداندن قدرتش، در نهایت او نیز به تیم لینکلن اضافه میشود.
بعد از جمع شدن تیم، لینکلن به کاساندرا، ویتو، توماس و جان میگوید که آنها باید هفت نفر از تیم سالمارکانو را بکشند تا در نهایت بتوانند به سراغ سال بروند.
اولین نفر «انزو کونتی» است که یک ستوان بازنشسته، خلافکار و دلال است. او مدیریت ایستگاههای قطار شهر نیوبوردو را برعهده دارد. جان به او میگوید که در چند وقت اخیر حجم بسیار زیادی از مصالح ساختمانی با استفاده از قطار شهر به سمت ساحل رفته و احتمالا برای ساخت کازینو قرار است تا از این مصالح استفاده شود.
لینکلن به سراغ گنگ انزو رفته و میتواند آنها را به قتل برساند. سپس با انزو تماس گرفته و به او میگوید که اگر انزو به او بگوید مصالح ساختمانی از سمت چه کسی برای سال ارسال شده است، او به انزو کاری نخواهد داشت و به او کمک میکند. انزو قبول میکند و به لینکلن میگوید که تجهیزات از طرف فردی به اسم «رمیدوال» ارسال میشود.
لینکلن میفهمد که رمی در رادیوی شهر نیوبوردو کار میکند و فرد مشهوری است. او پس از به دست آوردن اطلاعات، انزو را به منطقهای میبرد تا از دست مأموران سال در امان باشد.
در ادامه میبینیم که سال به پسرش میگوید که قصد دارد تا با ساختن این کازینو دنیای جرم و جنایت را کنار گذاشته و با مدیریت کازینو زندگیاش را ادامه دهد، اما این حقیقت ماجرا نیست.
در واقع نقشه سال این بود که با از بین بردن سامی، ویتو و توماسبرک، افراد جدیدی را به عنوان زیردستان خودش در شهر قرار داده و با پول سرقت شده از بانک، کازینو را بسازد. بعد از این اتفاق او میتواند قمار را در شهر قانونی کند و سپس همه افرادی که قصد قمار دارند به سراغ کازینو میآیند. با انجام این نقشه دیگر نیازی نیست تا سال تحت نظر کمیسیون مافیا فعالیت کند و میتواند آزادانه و بدون هیچ نظارتی هر کاری که دوست دارد، انجام دهد. در همین زمان است که خبر زنده بودن لینکلن به سال میرسد.
بعد از این اتفاقات، جان به لینکلن میگوید که یکی از دوستان سال به اسم «پاوانی» سفرهای مختلفی به کوبا داشته و احتمالا قصد دارد تا وسایل مربوط به کازینو را از کوبا وارد آمریکا کند.
لینکلن پس از تعقیب پاوانی میتواند به او برسد اما در همین لحظه پاوانی به او میگوید که پولهای سرقت شده از بانک تقلبی بوده و مارکانو او را به کوبا فرستاده بود تا یک جعل کننده پول به اسم «آلوارز» را به نیوبوردو بیاورد.
در واقع برنامه مارکانو دزدیدن پول نبود، بلکه او میخواست تا قالبهای چاپ پول را از بانک بدزدد و حالا تمامی قالبهای چاپ پول در اختیار اوست. سال میخواست با کمک آلوارز از قالبهای چاپ پول استفاده کند و پول لازم برای ساخت کازینو را خودش به صورت تقلبی بسازد.
بعد از این اتفاقات میفهمیم که رمی یکی از سرمایه گذاران شهر است و برنامه سالمارکانو این است که کازینو را در منطقهای بسازد که مدیریت آن بر عهده رمی است. البته این منطقه تنها در اختیار رمی نیست و او با خواهر سال، یعنی «اولیویا» شریک است.
داستان بازی Mafia 3
رمی گروهی به اسم «اتحادیهجنوب» را نیز تشکیل داده که در واقع افراد نژادپرست سفیدپوست هستند. این گروه افراد رنگینپوست را دزدیده و آنها را به عنوان برده به سفید پوستهای پولدار میفروشند. بعد از این که لینکلن ماجرای گروه اتحادیهجنوب را میشنود، به سراغ این گروه رفته و در یکی از مراسمات آنها، اعضای این گروه را میکشد. او میتواند رمی را پیدا کرده و آتش بزند. بعد از کشته شدن رمی، سال و اولیویا متوجه میشوند که رمی، تمامی دارایی خودش را به نام برادرزادهاش زده است.
اولیویا و سال برنامهای میریزند تا یک امضا از برادرزاده رمی بگیرند و بعد تمامی مدارک را جعل کنند. در همین زمان لینکلن با لباس پیشخدمتها به کاخ سال میآید. او در نهایت میتواند نشانی برادرزاده رمی را از اولیویا گرفته و او را بکشد. وقتی به سراغ برادرزاده رمی میرود، میبیند که تیم مارکانو او را دستگیر کرده و حسابی کتک زدهاند اما نتوانستهاند از او امضا بگیرند.
لینکلن او را نجات داده و پیش جان میبرد تا داناوان، برادرزاده رمی را نجات داده و از شهر خارج کند. فردای همان روز متوجه میشویم که اولیویا زنده مانده و او را به بیمارستان منتقل کردهاند اما یک نفر به صورت نامحسوس به سراغش آمده و در بیمارستان او را کشته است.
جان به لینکلن خبر میدهد که آلوارز، جعل کننده پول کوبایی به شهر رسیده است و اگر لینکلن عجله کند، میتواند قبل از افراد مارکانو او را بگیرد. لینکلن میتواند آلوارز را پیدا کند. او به آلوارز میگوید اگر به او بگوید که قرار است پولها در چه مکانی جعل شوند، لینکلن او را از دست مارکانو نجات میدهد. آلوارز میگوید که پولها قرار بود در یک باشگاه زیرزمینی که برای برادر مارکانو یعنی «تامی» است، جعل شود.
لینکلن میتواند آلوارز را پیش جیمز برده و او را نجات دهد. سال که حسابی از اتفاقات رخ داده عصبانی است، به برادرش میگوید که باید با قدرت از وسایل و تجهیزات چاپ پول مراقبت کند و اگر لینکلن به سراغش آمد، او را بکشد.
لینکلن پیش یکی از دوستان خود میرود تا او را به عنوان یک مبارز به باشگاه تامی ببرد. لینکلن وارد باشگاه شده و به عنوان مبارز، شروع به مبارزه با افراد مختلف میکند. او بعد از مبارزه به رختکن میرود اما میبیند که تامی و گروهش در رختکن منتظر او بوده و میتوانند لینکلن را بیهوش کنند.
او بعد از به هوش آمدن میبیند که تامی در حال ریختن بنزین روی اوست و میخواهد او را آتش بزند. لینکلن میتواند در همین زمان دستهای خود را باز کند، تامی را بکشد و تمامی افراد او را نیز از بین ببرد.
در نهایت لینکلن میتواند قالبهای چاپ پول را نیز به دست بیاورد. سالمارکانو که حالا تمامی برنامه هایش بهم خورده، برای ساخت کازینو تلاش میکند تا پول قرض کند. او یکی از بزرگترین فروشندگان هروئین یعنی «سانتانگلو» را به عمارت خود دعوت میکند تا از او پول قرض بگیرد.
سال و سانتانگلو توافق میکنند تا او پول را دریافت کند اما به افراد سانتانگلو اجازه بدهد تا هر چقدر که علاقه دارند اقدام به تولید و عرضه هروئین در داخل شهر کنند. سانتانگلو حتی به سال میگوید که لینکلن را برای او میکشد. سال با وجود این که از مواد مخدر متنفر است و به دلیل قوانین مافیا نمیتواند معاملات خرید و فروش مواد مخدر را انجام دهد، معامله را قبول میکند. تیم سانتانگلو به سراغ لینکلن میروند تا او را بکشند اما لینکلن میتواند آنها را از سر راه برداشته و خود را به سانتانگلو برساند و او را نیز بکشد.
داستان بازی Mafia 3
نفر بعدی «تونیدرازیو» یعنی موکل و حسابدار اصلی خانواده مارکانو است که لینکلن به سراغ او میرود. تونی معمولا با برادر بزرگ سالمارکانو، یعنی «لو» کار میکند. تونی یکی از دست نیافتنیترین اعضای گروه مارکانو است، چرا که او در بالاترین طبقه بلندترین هتل شهر کار میکند و تنها برای کشتن افراد از دفتر خود خارج میشود.
لینکلن برای کشتن تونی، راننده ماشین او را کشته و با اسم او وارد هتل و دفتر کار تونی میشود. در همین زمان تونی در حال صحبت با لو مارکانو است و به او میگوید که خودش اتفاقاتی که افتاده را حل و فصل میکند. در همین زمان لینکلن از راه میرسد و تونی را میکشد. همچنین یک دفترچه را از دفتر تونی برمیدارد.
لینکلن بعد از کشتن تونی به سراغ جان رفته و به او میگوید بر اساس دفترچهای که در دفتر تونی پیدا کرده، او فهمیده که لو مبلغ بسیار زیادی را به حساب یکی از قاضیهای شهر واریز کرده است. هدف از این رشوه این است تا قاضی، قمار را در شهر آزاد کند.
لینکلن به سراغ قاضی رفته و او را میکشد. بعد از این اتفاق سال پیش لو میرود و با او دعوا میکند که چرا نتوانسته از قاضی محافظت کند. لو به سال میگوید که یک سناتور به نام «جیکوب» را میشناسد که با رشوه دادن به او میتواند قمار را در شهر آزاد کند.
لو برای رشوه دادن به جیکوب در کشتی تفریحی خود یک مراسم برگزار میکند اما ناگهان انفجاری رخ میدهد و لینکلن که باعث بروز این انفجار بوده وارد کشتی میشود. قبل از آن که لینکلن بتواند لو و جیکوب را بکشد، ناگهان کشتی منفجر میشود.
بر اثر این انفجار جیکوب میمیرد اما لینکلن و لو به داخل آب میافتند. لو تلاش میکند تا فرار کند اما لینکلن میتواند لو را دستگیر کند و به او میگوید که باید یک پیغام به برادرش برساند.
فردای آن روز جنازه لو به مجسمه مشهور شهر، به دار آویخته شده است. لینکلن یک پیغام روی تابلویی که دور گردن لو انداخته، نوشته است:
«یک جیکوب دیگر پیدا کن»
حالا سال تمامی دوستان خود را از دست داده و عصبانی است. او با جورجی صحبت میکند و با هم به این نتیجه میرسند که با تمامی نیروهای خود به کازینوی نیمه کاره رفته و تلاش کنند تا زنده بمانند.
لینکلن و جان تمام مدارک و اسناد را از بین میبرند تا ردی از آنها باقی نماند. او به کازینو میرود و تمامی افراد مارکانو و جورجی را میکشد. در نهایت لینکلن به سراغ سال میرود.
بعد از صحبت کردن با سال، بالاخره لینکلن میتواند سالمارکانو را کشته و انتقام دوستانش را از او بگیرد.
بعد از کشتن سال، شخصی که در نسخه دوم در زندان با او آشنا شدیم، یعنی «لئو» به سراغ لینکلن آمده و به او میگوید که پس از کشتن سال، اعضای کمیسیون مافیا ترسیدهاند که شاید تو به سراغ آنها بیایی. لئو به لینکلن میگوید که بعد از کشتن سال تو به هدفت رسیدی و دیگه وقتش رسیده تا این ماجرا را تموم کنی.
داستان بازی Mafia 3
بعد از این گفتگو شما میتوانید به سه مدل داستان بازی را به اتمام برسانید.
۱) شما تبدیل به بزرگترین مافیای شهر میشوید و میتوانید گستره قلمرو خودتان را تا شهرهای دیگر نیز ببرید. البته شما مدارس مختلفی را نیز تأسیس کرده و به افراد ضعیف جامعه نیز کمک میکنید ولی جیمز را از دست میدهید.
۲) شما سه دوست خود یعنی ویتو، توماس و کاساندرا را میکشید و وقتی سوار ماشین خود میشوید، توسط بمبی که جیمز در ماشین شما کار گذاشته، کشته خواهید شد.
۳) شما شهر نیوبوردو را به یکی از سه دوست خود میدهید و برای همیشه از شهر خارج میشوید.
منبع : https://t.me/GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران