عصیان سامورایی بیشک اثری نمونه از سینماگری حرفهای در تاریخ سینما است. فیلم به کارگردانی ماساکی کوبایاشی است که هیچ شکافی را در ساختار خود ندارد و تمام عناصر با هم هماهنگی کامل دارند. روایت، بازیگری، درام، دوربین، نورپردازی، تدوین، صدا و کارگردانی همه در کنار هم با وحدت کامل قرار گرفتند تا اثری جاودانه را در سینما ماندگار کنند.
عصیان سامورایی، داستانی است در بابت انسانیت و محوریت و هدف کوبایاشی در این فیلم اعتراض به سیستم قبیلهای است. او اساسا مخالف فرهنگی بود که قرنها بر ژاپن مسلط بوده. کوبایاشی نه تنها این سیستم را با تمام وجود نقد میکند بلکه عشق، آزادی و انسانیت را به عنوان ارزشهایی راستین و ابدی در زندگی میداند.
عصیان سامورایی ریشه در اجتماع دارد. ابدا بدبینانه نیست و بر فسادی که توسط قدرت کنترل نشده و بر لذت حاصل از آن، بیهودگی و اعتراض اجتماعی تمرکز دارد، در جامعهای که آزادی را مجاز نمیداند. در نگاه اول نکتهی حائز اهمیت این فیلم، نقشآفرینیهای توشیرو میفونه و تاتسویا ناکادای دو بازیگر سالهای دور در سینمای ژاپن است که ماندگاری این فیلم را دو چندان کرده.
کوبایاشی واژهی عصیان را کاملا عمدی برای عنوان اثر خود به کار برده. چرا که مفهوم عصیان را به اشکال مختلف به تصویر میکشد. تنها به یک سکانس برای این مورد اکتفا میکنم. آنجا که ایچی به عنوان معشوقه و به معنای واقعی علیه ارباب قبیله شورش و زمینه را برای ازدواج با یوگورو ساگاهارا فراهم میکند. کوبایاشی، عصیان سامورایی را وابسته به صحنههای هیجانانگیز و درگیری دو سامورایی با شمشیر نمیکند. او تنها یک سکانس را در این رابطه میگیرد که پیوستگی آن را تا انتهای فیلم بکشاند.
در آن سکانس ایسابورو، سرکش است و این احساس را داشتم که او برای هیچ خواهد مُرد. کوبایاشی با کشتن قهرمانان خود در انتها اعتقاد داشت، این مرگ به عنوان نمادی است از امید به زندگی برای آیندگان.
نظرات کاربران