در زیر خشونت و خونریزی فیلم کمدی ترسناک «ابیگیل»، داستان رستگاری پنهان شده است. یک مادر به جای مادری که برای فرزند خودش نتوانست باشد، تبدیل میشود و یک دختر مراقبت و حمایتی را دریافت می کند که هرگز در خانه پیدا نکرده است. چنین احساساتی در فیلمی از این دست برجسته است، اما هرگز از هیجان آن کم نمی کند – یا این واقعیت که مادر بخشی از یک گروه آدم ربا است و دختر یک خون آشام است.
این فیلم جدید ساخته کارگردانان جیغ ۶، مت بتینلی-اولپین و تایلر جیلت، با تکیه بر شوخیهای کلامی قاتلانه به اندازهای که حتی سرسختترین حس شوخطبعی را بیدار کند، مضامین انیمیشنهای «هتل ترانسیلوانیا»، شیوههای یک فیلم اسلشر و پیشفرض یک جنایت هیجانی با موضوع «آخرین کار» را با هم ترکیب میکند. از نظر لحن، فضا و ساختار به اندازهای شبیه فیلم قبلی این دو کارگردان، «ردی اور نات»، است که بتوان آن را دنباله معنوی آن اثر دانست و نگاهی حتی دیوانهوارتر به خشونت پردهدری گربهوموشبازی آن فیلم موفق که در یک خانه قدیمی اعیاننشین جریان داشت، ارائه میدهد.
جذابیت و تازگی این فیلم در گروهی از جنایتکاران کارکشته است که برای یک کار به شدت سودآور گرد هم آمدهاند: ربودن ابیگیل بالرین جوان (آلیشا ویر) و درخواست باج هنگفتی از پدر ثروتمند او. گروه اسکوبی دو را تصور کنید، اگر آن کارآگاهان ماوراءالطبیعه گذشتهای به شدت تاریک داشتند و قبل از اینکه برای اولین بار سوار ماشین راز شوند، هیچ آشنایی با هم نداشتند. این که شاهد شکلگیری دوستیهای آنها از ابتدا هستیم، باعث میشود واکنشها و نگرانیهایشان طبیعی به نظر برسد. آنها برای حفظ ناشناس بودن در صورت دستگیری، توافق کردهاند نامهای واقعی خود را به اشتراک نگذارند. رئیس آنها برای این کار (جانکارلو اسپوزیتو با نقشآفرینی معمولاً باوقار) آنها را با نامهای رمز تعمید میدهد.
کمخطرترین آدمربا و در نتیجه کسی که ما طرف او را میگیریم جوی (ملیسا باررا) است که وظیفه دارد در حالی که گروه در انتظار روز پرداخت خود در عمارتی با اثاثیه مجلل منتظر است، از ابیگیل مراقبت کند. فیلمنامهنویسان گای بوسیک و استیون شیلدز از این گروه نمونههای اولیه برای خندهی حداکثری استفاده میکنند، به جز ریکلس (ویلیام کتلت) که یک نظامی سابق است و نقش او به عنوان معشوقهی ناگهانی جوی، بیشتر در پسزمینه محو میشود.
بر اساس حدسهای منطقی جوی در مورد همدستانش، فرانک (دن استیونز) یک پلیس فاسد است، سامی بیست و چند ساله (کاترین نیوتن) یک هکر از یک خانواده ثروتمند است، دین (مرحوم انگس کلود در آخرین نقش روی پردهی او) یک راننده فرار نوجوان است، و پیتر غول مهربان فرانسوی-کانادایی (کوین دوراند) فقط یک آدمکش بیفکر است. جوی در این میان چطور جا میافتد؟ او یک معتاد در حال بهبودی است که از حسرت مادری رنج میبرد. میل به جبران اشتباه برای فرزندش، یک ارتباط عاطفی بین جوی و ابیگیلِ نادیده گرفته شده ایجاد میکند.
باررا جایگاهی را برای خودش در پروژههای ژانری باز کرده است، از جمله احیای حالا لکهدار «جیغ» اثر بتینلی-اولپین و گیلت و فیلم عاشقانهی نامتعارف «هیولای تو» امسال. در «ابیگیل»، نگاه مصمم او اهمیت هدف جوی را منتقل میکند. آن اعتماد به نفس به درامهای موزیکالی مانند «در ارتفاعات» و «کارمن» وقار بخشیده بود، و زمانی که به دختری نهایی که سعی دارد یک شب جهنمی را با یک خونآشام زنده بماند، اعمال شود، حتی بیشتر طنینانداز میشود. حتی یکبار هم شک نمیکنیم که او هوش و استقامت لازم برای زنده ماندن را دارد. او دلیلی برای این کار دارد، و باررا باعث میشود باور کنیم.
فیلمسازان، به لطف خودشان، همه چیز را روی هرج و مرجی که در عمارت اتفاق میافتد متمرکز نگه میدارند: بدون فلشبک، فقط حداقل پیشینه. افشای اولیهی اینکه ابیگیل فرزند یک خونآشام قدرتمند است (و خودش هم یکی از آنهاست)، شکار دوتایی را آغاز میکند: آدمربایان، که داخل عمارت به دام افتادهاند، طعمهی ابیگیل میشوند، در حالی که او به شیوهای مبتذل و کمپ دور عمارت میچرخد و از «مهمانان» خود تغذیه میکند.
چرخشهای دیوانهوار ابیگیل بعد از مدتی خستهکننده میشوند، اما بدجنسی بازیگوشانهی او در اواخر فیلم میدرخشد. او به خصوص زمانی عالی است که ابیگیل در برابر فرانک قدرتطلب مقاومت میکند، که در نهایت شبیه شخصیتی به نظر میرسد که مستقیما از «پسران گمشده» بیرون آمده است. (علاقهی مداوم دن استیونز به بازی در نقش آدمهای عجیب و غریب بامزه و اغلب شرور همچنان ادامه دارد – و او یکی دیگر از آنها را در فیلم «کوکو» ماه آینده دارد.) با تغییر رابطهی ابیگیل با جوی به درک متقابل، این فیلم به اندازهی کافی درام والد و فرزندی را ارائه میکند تا فیلم را با کمی سوزش غم لمس کند، بدون اینکه آن را تحتالشعاع قرار دهد.
«ابیگیل» با تعدادی از ترساندنهای ناگهانی و خونریزی فراوان، اعتبار ژانر وحشت خود را ثابت میکند. اما توانایی فیلم در اینکه دائما به طرز کمدی خون بریزد، جذابیت اصلی آن است، خواه به تمثیلهای شناختهشدهی خونآشام اشاره کند یا به تلاشهای ناشیانهی قانونشکنان برای خنثی کردن یک تهدید فراطبیعی تکیه کند. شاید اجزا به دور از اصالت باشند، اما زمانبندی کمدی تقریبا بینقص و انتخابهای بازیگری، «ابیگیل» را به یک فیلم خوشایند اغراقآمیز تبدیل میکند که حsilly» (احمقانهی چشمکزن) بودن آن اغلب خلع سلاح میکند.
در حالی که به نظر میرسد مفهوم کلی «ابیگیل» از منابع مختلفی به هم دوخته شده است، بازیگران (در بیشتر موارد) در طول موجی ثابت و طنزآمیز سیاه قرار دارند که به عناصر فیلم برای منسجم شدن کمک میکند. به لطف هماهنگی آنها، تقریباً تمام شوخیهای خونآلود فیلم خندهدار از آب درمیآیند. ملیسا باررا در مرکز هرج و مرج، توجه ما را به عنوان یک ضدقهرمان خونسرد جلب میکند که هدف روشنی برای جبران اشتباهات گذشتهاش دارد. اجرای جدی او، فیلم و شوخیهای زنندهاش را با احساسات واقعی زمینگیر میکند.
نظرات کاربران