بررسی فصل چهارم سریال Attack on Titan
توجه!! این مقاله توسط یکی از طرفداران این سریال نوشته شده است و نویسنده آن فرد منتشر کننده نمیباشد.
نکات مثبت این فصل
۱-موسیقی و تیتراژ بسیار خوب
موسیقی این فصل از این انیمه هم مانند فصل های قبلی در سطح بالایی ظاهر شده است به خصوص در سکانس های حماسی و نبرد ها(جز چند مورد که در ادامه اشاره میکنیم)
تیتراژ ابتدایی حس و حال دارک و شرایط مضطربانه جنگ را به خوبی بیان میکند و مخاطب رو به حس و حال اتفاقات انیمه میبرد
۲-سکانس رویارویی ارن و راینر
یکی از بهترین سکانس های پایانی یک اپیزود اتک آن تایتان.رویارویی دو دشمن و دو دوست سابق،وحشت راینر از نفوذ ارن،بهت فالکو،خونسردی ارن.همه این ها دست به دست هم دادن تا شاهد یکی از سکانس های خوب و زیبای این فصل باشیم.
۳-شروع فصل
این فصل واقعا شروع خوبی داره.نشان دادن داستان از دید مارلی ها و آن روی دیگر کاراکترها در کنار خانوادشون و رونمایی از ارن در آنسوی اقیانوس و از آن طرف نبرد و عملیات تایتان ها نوید یه فصل خوب رو میدهد.
نکات منفی فصل
۱-گرافیک ضعیف
حتی متعصب ترین طرفداران اتک آن تایتان هم ضعیف بودن گرافیک این فصل را قبول دارند .استودیو ماپا در این زمینه کمی ضعیف عمل کرد در این زمینه از گرافیک کاراکترهایی مثل میکاسا گرفته تا تایتان ها مثل تایتان ارن امیدواریم این اتفاق در بخش دوم فصل چهارم رخ ندهد.
۲-شخصیت پردازی
ارن: خیلی از طرفداران که با سیزن پایانی ارن فن هم شدن معتقدن شخصیت پردازی ارن شاهکاره، در صورتی که این طور نیست ارن بچه ای بود که میخواست تمام تایتان هارو نابود کنه که اخرم موفق شد، اما این تکاملش اینکه تونست انقدر بی رحم با مردم هم خونش بشه اینکه تونست دوستاشو پس بزنه از پسری مثله ارن بعید بود.کلا شخصیتش از احساسی و هیجانی بودن تبدیل شد به ادم منطقی ریلکس که چیزی براش مهم نیست.که ما میگیم به خاطر قدرت اینده بینی بوده که توی مراسم از هیستوریا گرفت، اما اصلا این روند به ما نشون داده شد؟ اصلا ما متوجه تکامل شدیم؟ توی چپتر پایانی هم ارمین از ارن این سوال رو میپرسه اما ارن براش جوابی نداره، درصورتی که خالق اثر باید به خواننده یا بیننده اثرش این احترام رو بزاره که حداقل کمی توضیح بده کمی موشکافی کنه.
بررسی فصل چهارم سریال Attack on Titan
یمیر:اصلی ترین و مهم ترین ایراد در شخصیت های اتک یمیر بود یمیری که یکی از مهم ترین و اثر گذار ترین شخصیت ها باید صورت میگرفت ما کلا سر هم از اون ۵ دقیقه هم تصویر نگرفتیم.علت علاقه اش به فریتز یا کامل شرح دادن قدرت گرفتنش چگونگی قدرت دادنش چگونگی تقسیم شدنش. و رفتنش به مسیر. و در اخرم چگونگی یکی شدنش با ارن یا چرا تصویری از ازادی یمیر ما ندیدیم و اینکه چرا میکاسا رو انتخاب کرد همه اینا میشد نشون داده بشه نه اینکه مخاطب خودش با فرضیاتش تصمیم بگیره که اتفاق نیفتاد و داستان او رهایش کرد.
میکاسا:دختر دلباخته ی ارن که چندین و چند چپتر عشق ورزید به کسی که عاشقشه و معتقد بود کسی جز ارن براش ارزشی نداره و حاضره جونش رو برای ارن فدا کند در چپتر های اخر هم میکاسا تأکید داشت برای نکشتن ارن اما کشتش خب این ایراده شخصیت پردازی اثره که به مخاطب القا نمیکند که میکاسا انقدر راحت ارن را بکشد اگه این روند به صورت آهسته تر بود فلش بک هایی زده میشد داستان اروم پیش میرفت و میکاسا با رونده بهتر ارن رو میکشت آنوقت فوق‌العاده بود نه اینجوری، یه پارادوکس هم که بین یمیر و میکاسا ایجاد میشود اینه که یمیر عاشق کسی بود که اون رو شکنجه میداد ازش بردگی می‌کشیدو یمیر که به صورت تصادفی قدرت تایتان هایی رو میگیره که معلوم نیست حیات برای چی اونارو خلق کرده نه تنها او را نمیکشد بلکه بیشتر به او عشق می ورزد و ۲۰۰۰ سال تمام به او قدرت میدهد اما میکاسا که شرایط مشابه با یمیر رو داشت و حتی ارن براش مهم تر از فریتز برای یمیر بود به سادگی بعه او پشت میکند به دلایلی که زمانی تمام مردم پارادایس موافقش بودن کسی را میکشد که حاضر بود جانش را فدایش کند اما اون فداکاری درش خاموش میشه چطوری؟ چرا؟ جوابی براش نیست.
بررسی فصل چهارم سریال Attack on Titan
جنگجویان مارلی:داستان میتونست خیلی گسترده تر باشه و خیلی کامل تر و کلی از شخصیت هایی که تیپ بودن رو تکامل بده اینجوری هم مخاطب کم کم تاثیر میگیره و هم جذاب تر میشه براش مثلا یکی از اهدافی که پشت این نوشته ایساما بود این بود که بفهماند جنگ برنده ای نداره و دو طرف یکسانن اما به صورت جامع به ما از مارلی ها و مردم الدیای بین انها اطلاعاتی داده نمیشود مثلا سکانس حمله به مارلی ها وقتی که ارن زن و بچه ها رو میکشد
آرمین:برمیگردیم به فصل سه یکی از بهترین سکانس ها و بهترین اپیزود های اتک تردید لیوای بین تزریق به اروین یا آرمین که در نهایت سرنگ رو به آرمین تزریق میکنه و بعد دیالوگ هایی مثل این«اون کسی که بشریت رو نجات میده نه ارنه نه اروین بلکه آرمینه»الان دقیقا نقش آرمین تو فصل۴ چی بود؟شخصیت به این مهمی که قرار بود بشریت رو نجات بده چه کار مهمی کرد؟چه مزیتی داشت نسبت به اروین ؟چه کاری کرد که اروین نمیتونست انجام بده؟جواب همه سوالات بالا کلمه «هیچ» هست شاید بگین خب با زیک صحبت کرد سوال من اینه آیا اروین نمیتونست این کارو بکنه؟ واقعا متاسفم که شخصیت به این مهمی رو اینقدر پایین اوردن
لیوای: لیوای نقش خیلی مهمی داره تو این فصل. بلاخره باید قولش به اروین رو عملی کنه و توی جنگل مواظب زیک باشه که فرار نکنه.اما انیمه و مانگا جز دوتا شوخی از لیوای و دوباره چندتا شعار چی از ذهنیات و درونیاتش به ما ارائه میده؟میرسیم به سکانس تبدیل شدن یاران لیوای به تایتان و جایی که لیوای مجبور میشه اونا رو بکشه.موسیقی رپ این قسمت هم از بار احساسی داستان کم کرده و هم از بار هیجان نبرد لیوای و زیک کشتن همرزماش به دست خودش باید تاثیر مهمی تو ادامه راه لیوای داشته باشه اما واقعا چه تغییری میکنه کاراکترش؟ لیوای هم مثل آرمین قرار بود این فصل نقش مهمی داشته باشه اما اسیر شتاب زدگی داستان شد
زیک:زیک یکی از دو عامل تشکیل غرش تو این فصل بود سکانسی که توی هواپیما نشون داده میشه و مخاطب میفهمه که زیک با ارن و بقیه متحده رو به یاد بیارین این یه توییست خیلی مهمه اما سوالی که من دارم اینه آیا به اندازه توییست های فصل های قبلی تاثیر گذار بود؟متاسفانه خیر.یا فلش بک های زیک آیا به اندازه بقیه فلش بک های سریال تاثیر گذار و خوب بودن؟
و در نهایت میرسیم به مرگش که اتفاق افتاد که لیوای قولش به اروین رو عملی کرده باشه! صحنه مرگ زیک یکی از بی زمینه ترین و ضعیف ترین مرگ های اتک آن تایتان هست
شخصیت پردازی زیک هم متاسفانه ضعف های زیادی داشت انگیزه های نامعلومش و اعمال اکثرا بی دلیلش باعث خنثی شدن زیبایی این کاراکتر و به دنبال اون ضعیف شدن صحنه مرگش شد.
۳-سوالات بی جواب
هدف حیات از دادن قدرت تایتان ها به یمیر چی بود؟یمیر چون برده ی یه شاه بود بعد دوستش داشت ولش نکرد قدرت تایتانی گرفت؟ همینقدر ساده؟مسیر چجوری به وجود اومد؟اگه تو مسیر زمان و مرگ معنا نداشت چرا ارن اونجا با میکاسا و ارمین زندگی نکرد؟ بعد اینکه زندگی ساده ای داشت باهاشون بخواد یمیر رو ازاد کنه؟کل هدف ارن برقراری صلح بود بین الدیا و مارلی اما اخرشم صلح نکردن و جنگ ادامه داشت.یعنی کاره ارن همش پوچ بود و ۸۰ درصد مردمو الکی کشت الکی ویرانی ایجاد کرد.اگه ارن میخواست از ارمین قهرمان بسازه چرا تو ذهن تمام شیفتر ها و ۹ تایتان رفت و خاطراتشو گفت.اینا پارادوکس های شخصیتی ارن بود
ارن کسی بود که میتونست روی تایتان های حمله گذشته هم تاثیر گذاری کنه کاری که با پدرش کرد که بازم داستان به ما نشون نداد چجوری فقط از دید زیک ما متوجه این تاثیر گذاری شدیم، عقاب کسی بود که اغاز کننده نقشه ارن بود و ارن روش تاثیر گذاشته بود از اینده تا ارن گذشته خودش زودتر متوجه بشه اما اصلا نشون داده نشد که عقاب کی بود؟ (خود واقعی و اهدافش از رفتن بین دشمن) یا چجوری متحیر شد.
چیز بعدی ای که مانگا جواب نداد دربارش و خیلی سریع ازش رد شد اون «حیات» بوداصلا چجوری بوجود اومد؟چجوری غیب شد؟هدف حیات از خلق تایتان ها چه بود؟ حیات به چه دلیلی قدرتش رو به یمیر داد؟حیات چگونه و چرا انسان هارو خلق کرد و به اینجا رسید؟ آیا حیات انقدر ضعیفه که به این راحتی از بین بره؟یکی از بزرگترین اتفاقات مانگا رو با چندتا دیالوگ جمعش کردن.یا اون ۹ تایتان چجوری بوجود اومدن در حالی که یمیر ۳ تا بچه داشت؟ویژگی هاشون چجوری بینشون تقسیم شد؟
۴-باگ های داستانی
ایراد دیگه ای که به داستان وارده زنده موندن لیوای از انفجاری که زیک مسببش بود انفجاری خیلی بزرگ در صورتی که لیوای فقط و فقط سه انگشت شو از دست داد و صورتش زخمی شد.اونوقت زیک با هیکل تایتانی تقریبا مرد و یمیر مجبور به احیا کردنش توی مسیر شد شاید بگین خون اکرمن داره اما مگه انسان نیست؟مگه کنی اکرمن نبود؟ اونم با یه زخم مُرد. اما لیوای یه بمب کنارش ترکید فقط سه تا انگشتشو از دست داد.اونوقت با سه تا انگشت از تجهیزات مانور سه بعدی استفاده کرد!!!همه ی اینا نشون میده ایسایاما به خاطر جو حاکم بر لیوای نزاشت بمیره حتی وقتی هم رزماش اومدن به استقبالش که اونم اصن نیازی نبود حالا چون تایتان ها از بین رفتن دلیلی بر دیدن مُرده ها نمیشه، لیوای شخصیتش زنده موند یکی دیگه از حفره های داستانی زمانی بود که پیک و گالیارد به سادگی به پارادایس نفوذ کردن که اصلا ما کاری با رخنه کردنشون نداریم اما زمانی که پیک به ارن رسید و نقشه داشت که اونم کاری نداریم چقدر راحت تونست بهش برسه یا اصلا نگهبانی یا یئگریستی متوجهش شد یا نه، زمانی این مشکل به وجود میاد که داستان و خالق اثر به ما یه پیشینه ای از روند تبدیل شدن تایتان ها داده که همواره با صدایی مهیب که آذرخشی زده میشه که این به خاطر قدرت از زمین و آسمانه اما گالیارد که زیره بنای ارن بود تبدیل شد اما این دو پیشینه رخ نداد، به عبارتی شاید تایتانش رو گذاشته بوده رو حالت سایلنت!حالا ما از این که نه صدایی بوده نه درخششی میگذریم اما تایتان ها نمیتونند در محیط بسته تبدیل بشن این چیزیه که خوده ایسایاما توی مصاحبه هاش گفته و توی حمله ارن وقتی که یلنا گالیارد و پیک رو توی چاه میندازه اونا صحبت میکنن که دو دلیل دارن برای تبدیل نشدن
۵-تایم اسکیپ
یکی دیگر‌از ضعف های این فصل و شروع کننده تمام این ضعف ها درست نپرداختن به پرش زمانی ۴ساله بود.تنها چیزی که سریال از این موضوع به ذهن مخاطب القا می کند این است که ۴سال گذشته و با این بهانه رفتار کاراکترها را تغییر داد. به تحول کاراکترها که مهم ترین و بزرگترین آنها ارن بود،به درستی پرداخته نشده است.به هرحال هرچه تغییر و تحول کاراکتر بیشتر باشد نیاز به توضیحات بیشتری دارد.با جدایی ناگهانی ارن از دوستانش،جز چند صحنه ی کوتاه سریال چیزی از ارن که در مارلی زندگی می کرد به ما نشان نداده است.درحالی که میتوانست با پرداختن بهتر به این موضوع و نشان دادن اینکه ارن در این ۴ سال چه می کرد و چه چیزی باعث این تغییر و تحول شده بود، مخاطب خود را بهتر قانع کند.
۶-شعارزدگی
مانگا به شدت این اواخر سعی داشت شعار هایی رو بگه که در اجراشون ناتوان بود شعارهایی بدون هیچ زمینه ای «الدیایی ها و مارلیایی ها همیشه با هم میجنگن و این جنگ هیچوقت تموم نمیشه» چرا الدیایی ها نباید صلح کنن؟ مگه هدف رهبرشون ارن همین نبود؟ یا«همه این کارا رو به خاطر شما کردم» در حالی که درست نشون نداده این رو تو فصل آخر مانگا و انیمه واقعا ضعیف عمل میکنن در نشون دادن عشق ارن به دوستاش(به چند تا دیالوگ از ارن بسنده میکنه).یا شعارهایی که آرمین داد و خودش رو به مارلیایی ها معرفی کرد یا اونجا که ارن به آرمین گفت میخوام میکاسا عاشق کس دیگه ای جز من نشه.تاثیری رو مخاطب نمیذارن چون پیش زمینه ای ندارن چون آرمین نقش به اون مهمی به یه شخصیت بی استفاده تبدیل شده که نهایت کارش این شعاراست
میرسیم به نمادهای سریال.اون پرنده قرار بود نمادی از ارن آزاد باشه.خب وقتی تغییرات کاراکتر ارن رو درست نشون نداده،وقتی خواسته های قبلیش رو درست نشون نداده و به دوتا دیالوگ«تو آزاد نیستی من آزادم » بسنده میکنه،واقعا انتظار دارین اون پرنده چیزی جز سوژه میم بشه؟
–پایان بندی
کپی ازانیمه یCode Geass: در داستان هر دو اثر این چیز ها در پایان بندی مشترک است.
«قربانی کردن خود و نجات آشنایان و قهرمان ساختن از آنها و شیطان بزرگ ساختن از خود»
با این فرق که برای کد گیاس به بهترین نوع ممکن اجرا و تمام شد ولی اتک آن تایتان در اجرای این نوع پایان بندی ناموفق بود وقتی مانگا تغییر شخصیتی ارن رو درست نشون نداده،وقتی تصمیم میکاسا غیر قابل باوره،وقتی دلیلی که ارن برای کاراش میاره مضحکه،وقتی سخنرانی آرمین برای مارلیایی ها کوچک ترین تاثیری نمیذاره،وقتی صحنه رویارویی لیوای با همرزمای قدیمیش به دلیل ضروری نبودن و بی دلیل بودن فقط برای ایجاد یه صحنه احساسی رخ میده، انتظار یه پایان خوب چیزی دور از ذهن می باشد.
نظرات کاربران