در زیرزمین خوابگاه کالج نیو آسیا، اتاقی به نام اتاق ۱۱۱ وجود دارد. سالها پیش، این اتاق بین یک دانشجوی مهندسی الکترونیک و یک دانشجوی پزشکی مشترک بود. هر دو دانشجو با هم به خوبی کنار میآمدند و تمام طول هفته سخت درس میخواندند.
یک شب، دانشجوی مهندسی الکترونیک تنها در اتاق بود. او به دلیل یک امتحان مهم که در پیش داشت، تحت فشار زیادی بود. او میترسید که مردود شود و آنقدر ناراحت شد که تصمیم به خودکشی گرفت. او چند برد مدار، سیم مسی، باتری، ابزار جوشکاری و یک ساعت برداشت. او یک ابزار زمانبندی خودکشی ساخت. سیم مسی را به خود بست و آن را به یک باتری قدرتمند که به ساعت زنگدار وصل بود، متصل کرد. وقتی زنگ به صدا درآمد، او در حالی که در تختش دراز کشیده بود، بر اثر برق گرفتگی جان باخت.
صبح روز بعد، دانشجوی پزشکی بالاخره به خوابگاه بازگشت. وقتی وارد اتاق شد، هم اتاقیاش را بیحرکت روی تخت دید و فکر کرد که او خوابیده است. دانشجوی پزشکی روزها در اتاق ماند تا اینکه بالاخره متوجه شد که با یک جسد هماتاق بوده است.
گفته میشود که اگرچه دانشجوی پزشکی بعداً از اتاق منتقل شد، اما همچنان از این حادثه بسیار آشفته بود و در نهایت عقلش را از دست داد. او که از بیماری روانی رنج میبرد، برای بقیه عمرش در یک تیمارستان بستری شد. مقامات مدرسه تصمیم گرفتند تمام شمارههای اتاق را تغییر دهند تا دانشجویان ندانند کدام اتاق، اتاق ۱۱۱ بوده است.
در نسخه دیگری از این داستان، اتاق ۱۱۱ تالار گریس تیِن، محل زندگی یک دانشجوی ممتاز علوم بود که باور داشت چگونه میتواند خود را در فضا و زمان جابجا کند. او خود را در یک وسیله سیمی پیچیده که به یک ساعت زنگدار و یک باتری قدرتمند متصل بود، پیچید. او باور داشت وقتی زنگ به صدا درآید، او را به بعد دیگری پرتاب میکند. این آزمایش اشتباه پیش رفت و وقتی زنگ به صدا درآمد، دانشجو بر اثر یک شوک الکتریکی شدید جان باخت. هم اتاقیاش برگشت و او را مرده روی تختش پیدا کرد، در حالی که یادداشتی کنارش بود که نوشته بود: «به زودی برمیگردم.»
نظرات کاربران