داستان بازی The Outer Worlds
داستان بازی The Outer Worlds
داستان این بازی در یک آیندهی موازی جریان دارد، با این تفاوت که «ویلیام مککینلی» رئیس جمهور ایالات متحده به قتل نرسیده است. در نتیجه «تئودور روزولت» هیچ وقت جانشین مککینلی نشد و سیاستهای اقتصادی موفق او هرگز شکل نگرفت و این موضوع جامعه را به شکل طبقاتی و شرکتمحور شدن برد که تنها شرکتهای بزرگ و بازرگانان بر آن تسلط داشتند و در آیندهی دور، شرکتها شروع به استعمار فضا کردند. داستان در سال ۲۳۵۵ و در کلونی «هالسیون» جریان دارد.
«استرنجر» که همچنین با عنوان «متغیر ناشناس» شناخته میشود، یک مسافربر روی فضاپیمای کلونی Hope است، فضاپیمایی که محدود به سامانهی هالسیون است و مالکیت آن به طور کامل دست شرکتها بوده و توسط آنها اداره میشود. این سفینه در هنگام سفرش دچار نقص فنی شد و مجبور شد از موتورهای Sublight خود استفاده کند که سفر ده سالهاش به یک سفر شصت ساله تبدیل شد. زمانی که هیئت مدیره شرکت Halcyon Holdings فضاپیمای هوپ را سرگردان یافت و قادر به بازیابی مهاجران آن نبود، تصمیم گرفت آن را رها کند. هوپ به سمت یک مدار در طول سیاره یخی «تایفون» منتقل و وجودش پنهان شد.
سی و پنج سال بعد، کلونی در آستانهی فروپاشی کامل قرار گرفت اما با وجود تضمینهای هیئت مدیره، زندگی در این کلونی با وضعیت ایدهال بسیار فاصله داشت. مشکل اصلی قحطی و کمبود مواد غذایی مناسب بود. برای مقابله با این موضوع، هیئت مدیره به دانشمندان اصلی خود سفارش کرد تا هر چیز لازم برای حل این مسئله را به کار گیرند، از جمله سرکوب کنندهی قوی اشتها که از «رپتیدونها» گرفته میشد. این سرکوبکنندهها که در فرم خمیر دندان تولید شده بودند، قادر بودند میزان منابع مصرفی مردم را کاهش داده و به این ترتیب دانشمندان، زمان بیشتری برای یافتن یک راه حل دائمی داشتند.
اوضاع زمانی وخیمتر شد که سوء تغذیه باعث سرایت یک بیماری جدید در بین شهروندان شهر «اجواتر» شد. افرادی تصمیم به ترک شهر گرفتند و تبدیل به فراریهایی شدند که توسط زنی به نام «ادلاید مک دویت» رهبری میشدند. آنها راهی برای رشد محصولات زراعی خود در خاک Terra 2 پیدا کردند و همین طور روشی برای مبارزه با بیماری کشف کردند. با این حال اختلافات میان اجواتر و فراریها مانع این شد که شیوهی درمانی در بین جمعیت شهر گسترش پیدا کند.
مشکل دیگر برای هیئت مدیره مربوط به اولین تلاش و ناکامی آنها برای کلونیسازی سیاره Terra 1 بود، سیارهای که اکنون با نام «مانارک» شناخته میشود. در واقع هیئت مدیره با انجام فرایندهای ساختاری در این سیاره، باعث ایجاد جهشهایی گیاهی و جانوری شد که قابل کنترل نبود و به همین ترتیب مجبور به رها کردن سیاره شد. از آن زمان این سیاره به مکانی بیقانون و خطرناک تبدیل شده که فقط مجرمان و هیولاها در آن ساکن هستند.
یک شرکت از هرج و مرجِ رخ داده در مانارک، استفاده کرد و در آنجا باقی ماند. این شرکت خود را با عنوان «صنایع ستارهای مانارک» معرفی کرد. مدیرعامل آن یعنی «سنجر نندی» سعی در بازیابی جایگاه خود در هیئت مدیره داشت. با وجود این که در ابتدا اقدامات این شرکت، نتیجهای در بر نداشت اما سرانجام فرد خاصی به این شرکت کمک کرد تا قدرت خود را بازیابی کرده یا با سازمان نیمه-آنارشیستی Iconoclasts متحد شود.
در شروع داستان بازی، یک دانشمند سرکش به نام «فینیس ورنون ولز» اقدام به نجات استرنجر از فضاپیمای هوپ کرد و او را به سیاره Terra 2 فرستاد. استرنجر فرماندهی فضاپیمای «آنریلایبل» را به دست گرفت و خیلی زود وارد یک دسیسهی بزرگ شد که امنیت کلونی هالسیون را تهدید میکرد.
هیئت مدیره که میدانست در وضعیت کنونی هرگز نمیتواند پایداری جمعیت و قدرت خود را حفظ کند، تصمیم گرفت تا برنامهای تحت عنوان «برنامهی اشتغال مادام العمر» را پیادهسازی کند. تبلیغات زیادی مبنی بر سودمند بودن این برنامه برای تمام شهروندان شد. این برنامه در واقع نقشهای بود برای این که هیئت مدیره و شرکتها از نابودی نجات پیدا کنند.
ایدهی اصلی پشت این طرح این بود که اکثریت کارگران در حالت منجمد قرار گیرند تا جمعیت به طرز چشمگیری کاهش پیدا کند و فشار منابع مصرفی کاهش یابد. با این حال، از آنجایی که حالت انجماد در مدت طولانی بدون داشتن مواد شیمیایی ویژه برای احیای بدن منجر به مرگ حتمی افراد میشد، پس این برنامه چیزی به غیر از کشتن افراد اضافی نبود.
اقدامات و تصمیمات استرنجر آیندهی این کلونی و مردمش را تعیین خواهد کرد.
داستان بازی The Outer Worlds
نواع پایانبندیهای بازی:
حفظ هوپ (پایان خوب):
پس از پایان ماموریت اصلی The City and the Stars درخواست «آکانده» برای قرار دادن سیگنال ردیابی در آزمایشگاه فینیس را رد کنید. پس از رسیدن به کامپیوتر فضاپیمای هوپ گزینهی هدایت فضاپیما به سمت Terra 2 را انتخاب کنید. دانشمندان و مهندسان هوپ در یک کلونی بیدار شدند که به سمت فروپاشی میرفت. آنها که راهی برای بازگشت به زمین نداشتند، انتخابی جز متحد شدن برای حفظ هالسیون نداشتند. در فقدان اقتدار هیئت مدیره، بسیاری از زیستگاههای کلونی به منظور بقا با هم متحد شدند. زندگی در سالهای پیش رو بسیار دشوار بود. برخی از شهرها به خاطر قحطی از بین رفتند اما بیشتر آنها به راه خود ادامه دادند. هیئت مدیره دیگر وجود نداشت و سرنوشت کلونی چه بهتر یا بدتر به دست مردم آن بود.
قربانی کردن هوپ (پایان بد):
پس از پایان ماموریت اصلی The City and the Stars درخواست آکانده برای قرار دادن سیگنال ردیابی در آزمایشگاه فینیس را قبول کنید. پس از رسیدن به کامپیوتر فضاپیمای هوپ گزینهی هدایت فضاپیما به سمت «تارتاروس» را انتخاب کنید. شورشها در تارتاروس با پیروزی کامل برای هیئت مدیره به پایان رسید. هیئت مدیره بدون چالش قابل توجهی، کنترل خود بر کلونی را اثبات کرد. برنامه اشتغال مادامالعمر بلافاصله آغاز شد و مردم هالیسون نیز همان طور که هیئت مدیره میخواست از آن پیروی کردند. سوفیا آکنده زندان Labyrinth را به یک مرکز پردازش تبدیل کرد. او استعمارگران اصلی را از هوپ بیرون آورد و فضاپیما را به یک تأسیسات ذخیرهسازی تبدیل کرد. تکتک کارگران هالسیون، خود را تسلیم این برنامه کردند. آنها به همراه خانواده و دوستانشان به اتاقهای مربوط به انجماد رفتند. با به خواب رفتن کارگران هالسیون در اتاقهای مربوطه، سکونتگاههای آنها به شهرهای ارواح تبدیل شد و طبیعتا هیئت مدیره آنها را پس گرفت. «بیزانتیوم» به عنوان تنها تمدن باقی مانده بود. مردم بیزانتیوم روزهای باقی مانده خود را با درگیری بر سر ذخیرهی منابع سپری کردند. آنها به عنوان کارگران هالسیون هرگز اثرات فروپاشی را حس نکردند.
سوختن در خورشید (پایان مضحک):
این پایانبندی تنها در صورت پایین بودن میزان شعور از حد میانگین است. در این صورت پس از رسیدن به کامپیوتر فضاپیمای هوپ گزینهی هدایت دستی را انتخاب کنید. فضاپیمای هوپ در خورشید سقوط کرد و همهی ساکنان آن از جملهی خدمهی استرنجر کشته شدند.
منبع : https://t.me/GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران