داستان بازی Crysis 3
پرافت با سایکو جنگیده و به او میگوید که دلیل موفقیت رش، ارتباط او با لباسش بوده است و صرفاً به خاطر انسانیت سایکو است که آنها الان زنده هستند. سایکو که حال از نام واقعی خود یعنی «مایکل» استفاده میکند، تصمیم به سلاخی سفها گرفته و با به دست آوردن یک VTOL دیگر، همراه با پرافت به سمت سفها میروند.
مایکل و پرافت با کمک یکدیگر، سف آلفا را از پا در آورده و دستگاه کرمچاله را نیز از بین میبرند، هرچند اشعهای که به کرمچاله نیرو میداد، پرافت را به درون فضا میکشد. پرافت که حال در مدار زمین قرار دارد، یک سفینه غولآسای سف، مشابه سفینهای که در جریان داستان نسخه اول در جزیره لینگشان مشاهده کرده بود، را میبیند که قصد عبور از کرمچاله را دارد. پرافت که لباسش شدیداً آسیب دیده، چیزی نمانده بود که ناامید شود اما به هر صورت به راه خود ادامه میدهد. با به یاد آوردن قدرت بیاندازه Archangel، پرافت این ماهواره را هک نموده و از انرژی آن برای نابودی سفینه سفها استفاده میکند. این امر موجب از بین رفتن کرمچاله شده و خطر تجاوز موجودات فضایی به زمین از بین میرود. در انفجار به وجود آمده، خرابههای ماهواره به پرافت برخورد کرده و او را به سمت زمین پرتاب میکنند. پرافت در آبهای جزیره لینگشان فرود میآید، جایی که ۲۷ سال پیش در نسخه اول و برای اولین بار حضور نژاد سف را کشف کردند.
زمانی که پرافت به هوش میآید، در خانهای در جزیره لینگشان قرار دارد. در پسزمینه میتوان اخبار را مشاهده کرد که در آن سناتور تارا استریکلند، اعلام میکند که سایر متعلقات شرکت سل به عنوان بخشی از تلاشهای بهبود جهانی، تسخیر شدهاند. لباس نانو که حال بیش از همیشه حالت همزیستی به خود گرفته است، ظاهر بیرونی خود را تغییر داده تا شبیه به پوست انسان شود و هنگام نگهداشتن پلاکهای اعضای کشته شده اصلی تیم رپتور توسط پرافت و تفکر به آن که چقدر در راه پیروزی انسانیت خود را فدا کرده است، لباس نانو صورت اصلی پرافت را بازگردانده و اساساً بار دیگر زندگی او به عنوان یک انسان را به وی میبخشد. او همچنین به این موضوع میاندیشد که چگونه به عنوان یک سرباز، به وی آموخته شده بود که به تجهیزات خود وابسته نباشد و همیشه به خودش اتکا کند و با وجود آن که اشتباهاتی در این راه انجام داده، این موضوع همچنان بیانگر انسان بودن پرافت است. او از خانه بیرون آمده و به سمت ساحل میرود. پلاکها را درون آب انداخته و تصمیم میگیرد تا از این به بعد از اسم واقعیش، یعنی «لاورنس بارنز» استفاده کند. پرافت از ساحل دور شده و به پشت خانه میرود، سپس ناپدید گشته و جمله معروفش را میگوید:
«آنها مرا پرافت خطاب میکردند. من را بخاطر بسپارید»
در مکانی دیگر، دو مأمور سل و سه شخص عادی با ترس و لرز در حال فرار در یک راهرو هستند. دشمنی عجیب و ناشناس به آنها حمله نموده و میتوان صداهای عجیبی را نیز شنید. مشخص میشود که آن سه نفر اعضای هیئت مدیره سل میباشند. در بدون هیچ نوع حادثه بسته میشود. نیروهای سل روی خود را برگردانده و مورد اصابت گلوله قرار میگیرند. سه شخص مضطرب پشت سر خود را نگاه کرده و مایکل را میبینند که کنار یک میز نشسته است. مایکل ادعا میکند که او مدتی را در یکی از بیمارستانهای سل بستری بوده و حال میخواهد انتقاداتی از آنها داشته باشد.
منبع : https://t.me/GameNewNews