چند سالی از ماجرای Striga گذشته است. گرالت چشمان خود را باز میکند و خود را در قلعهی Kaer Morhen مییابد. او توسط سایر ویچرها در یک مزرعه پیدا و به این قلعه آورده شده بود. گرالت تقریبا هیچچیز از گذشتهی خود به یاد نمیآورد. او توسط گروهی از ویچرها به Kaer Morhen آورده شده بود، جایی که او با یک جادوگر به نام Triss Merigold آشنا میشود. قلعه توسط گروهی از راهزنان به نام Salamandra مورد حمله قرار میگیرد. سردستهی آنان شخصی است که به «پروفشور» شهرت دارد؛ جادوگری که نام اصلی او Savolla است. کسی که کنترل گروه بزرگی از موجودات هیولایی و جادوگری دیگر به نام Azar Javed را بر عهده دارد. ویچرها و جادوگران موفق به کشتن هیولا میشوند اما پروفسور و Azar با تغییر شکل و تبدیلشدن به شکل ویچر موفق به فرار میشوند.
گرالت پس از آن به سمت گورستان خرابهای در Vizima راهی میشود. تریس، که در پی آن حوادث زخمی شده، نیاز به درمان دارد. گرالت پس از درمان تریس در حالی که با Javed هم مبارزه میکرد، به همراه سایر ویچرها در مکانهای مختلف برای پیداکردن اطلاعاتی از Salamandra پخش شدند. گرالت به جنوب Vizima، محل سلطنت شاه Foltest میرود. او به حومهی شهر رفت؛ جایی که یک پسربچه بهنام Alvin و یک دوست قدیمی بهنام Shani حضور داشتند. کسانی که هماکنون گرالت آنها را بهخاطر نمیآورد. او فهمید که Vizima در یک قرنطینه است و متوجه شد که جنگی بزرگ بین شوالیههای Order of the Flaming Rose وSquirrels یعنی گروهی از مبارزان چریکی از نژاد اِلفها، دوارفها و سایر غیرانسانها در گرفته است. گرالت متوجه شد که با اقداماتی مانند نجات یا محکومکردن یک ویچر، کشف یک توطئه بین Salamandra و مقامات، کشتن افراد شهر یا کشتن یک سگ غولپیکر روحمانند، او میتواند تنها با بازداشتشدن، وارد Vizima شود. گرالت در یک زندان، جایی که او برای کشتن نوعی مار افسانهای در فاضلاب در ازای آزادیاش داوطلب شده بود، بیدار شد.
او در فاضلاب، یکی از شوالیههای Order بهنام Siegfried را ملاقات کرد؛ کسی که نهتنها میتوانست در کشتن هیولا به او کمک کند، بلکه میتوانست او را نزد جاسوس ویژهی Salamandra برده که میتوانست در شکستدادن Salamandra به او کمک کند. گرالت بخش دوم تعقیب گروه Salamandra را آغاز کرد. او به بررسی یک قتل از این گروه پرداخت که به او فهماند که گروه Salamandra را یک جادوگر رهبری میکند و اگر او بتواند سرنخهای درست را در کنار هم قرار دهد، میتواند جادوگر Javed را که در واقع همان جاسوسی است که با او همکاری میکرد را بکشد. در واقع Javed از گرالت برای رسیدن به برج و محل اختفای کتاب استفاده کرده بود. گرالت به بالای برج میرود و کتاب قدرتمند را پیدا میکند.
اگر او از دانش آن کتاب استفاده کند، میتواند آن را علیه Javed به کار ببرد اما اگر به آن بیاعتنایی کند، یک کمین در انتظار او خواهد بود و کتاب ربوده میشود که این باعث ضربهخوردن گرالت از Javed و فرار پروفسور میشود. پس از آن گرالت در اتاق خانهی Triss در قسمت اغنیای Vizima بیدار شد. ادامه داستان، صرف گشتن گرالت برای پیداکردن اطلاعاتی از مکان Salamandra و کسب اطلاعاتی در مورد قدرتهای Alvin در Vizima میشود. او همچنین شروع به کشف توطئهای دیگر در مورد گناهکاربودن خاندان سلطنتی میکند. در یکی از مهمانیهای سران و بزرگان، گرالت با دختری بهنام Adda (همان دختر Foltest که دچار نفرین Striga شده بود) ملاقات میکند و طی گفتگویی بین آن دو، Adda به گرالت پیشنهاد یک رابطهی جنسی را میدهد.