در یک شرایط به شدت بی نظم و پر هرج و مرج بود که البوس دامبلدور به دنیا آمد. تاریخ تولد دقیق وی مشخص نیست اما احتمال میرود در شبی از جولای یا اگوست با په جهان گشوده باشد؛ اما این اتفاق هم چند سوال به وجود می آورد. مردی که یک روز به شهرتی این گونه دست می یابد باید تمام جزئیات زندگی خود را در دسترس تمام جامعه جادوگری قرار دهد تا آن را مشاهده کنند اما چیزی به پیش پا افتادگی تاریخ تولد او هم به طور دقیق مشخص نیست. تاریخ تولد او، تا کنون رازی است که هیچکس قادر به پاسخ گویی نیست و احتمالا نخواهد بود. تاریخ تولد نقش بسیار مهمی در جامعه جادوگری دارد. بدون آنها ما هرگز نمیدانیم که چه زمانی جشن بگیریم؛ چه چیزی را جشن بگیریم؛ چه زمانی عزاداری کنیم و چه زمانی پنهان شویم از دست مهمانان ناخوانده ای که در خانه را به صدا در می آورند و توقع یک کیسه پر از گالیون از ارثیه دارند تنها به خاطر اینکه عموزاده دور شما هستند و دو مرتبه به مادرتان سرزده اند و شما به حرمت رابطه خانوادگی، باید این کار را انجام دهید.
پس چگونه است که یکی از بزرگترین جادوگران جامعه جادوگری تاریخ تولد مشخصی ندارد؟ (اگر چه پس از اتمام این کتاب موضوعی قابل بحث در ذهن خیلی ها خواهد بود) در خانواده ای به عظمت دامبلدورها این یک امر بدیهی است که تاریخ تولد یک شخص از یاد برود، جابه جا شود و یا حتی به دلایل شخصی پاک شود. اگرچه که گزارشگر در مورد گزینه آخر شک دارد زیرا یک بار آلبوس خبره تر بودن خودش را در جادوگری از پدر، برادر و تمامی افراد اطرافش را اثبات کرد؛ به همین دلیل، آشکارا به نظر میرسد که والدین او تصمیم گرفتند بلافاصله جزئیات شگفتیهای زندگی پسرشان آلبوس را برای تشویق شدن وی به اعلام عموم برسانند. با وجود این که چنین مسئله ای برای هر سلبریتی اتفاق می افتد (برای تایید آن، به زندگی خود اشاره می کنم که در روز تولدم توده بزرگی از نامه هایی حاوی آرزوهای دیگران و البته چرک گیاه بابوتوبر (ماده ای با رنگ سبز متمایل به زرد و دارای بوی بنزین که از تورم گیاه جادویی بابوتوبر دریافت می شود) پس چرا آنها تصمیم گرفتند که این کار را نکنند؟
من فکر میکنم ممکن است که او برای اینکه به یک خانواده دیگر اهدا شود به به دنیا آمده است) این را لئونارد اولدمن (کسی که پسرش به نام گری فرد شناخته شده ای در دنیای مشنگها است) می گوید. لئونارد وارد جزئیات می شود و می گوید: «به هیچ وجه امکان ندارد که پدر و مادر حقیقی شخصی، تاریخ تولد او را ندانند. منظورم این است که این مسئله از ریشه مضحک است! از نظر من، عدم اعلام تاریخ تولد او به همگان، دلیل بر این نیست که والدین وی هم از آن بی خبر باشند.» وی در ادامه ذکر کرد: «چه دلیلی دارد که والدین دامبلدور تاریخ به دنیا آمدن او را نگویند؟ از نظر من این یک دسیسه است یا یک توطئه. آنها تلاش می کنند که حقیقت را بپوشانند و او چیزی بیشتر از یک فرزندخوانده خوب نبوده است. این ادعا که آلبوس فرزندخوانده آنهاست باعث ایجاد سوال دیگری میشود: اگر که در واقع آلبوس یک فرزند نامشروع است، پس چه کسی پدر واقعی اوست؟ بسیاری از افرادی که در دسترسند به ذهن ما خطور می کنند. یکی از این افراد کسی نیست جز خود اسپاوین.
وزیر وقت سحر و جادو. به نظر میرسد که حتما فرد محبوب این والدین بوده است، آنگونه که او برای داشتن یک مهارت شگرف شناخته شده بود، و آن هم داشتن وابستگی زیادی با اسرار و معماها بود. چه کسی می تواند افشاگری ننگین اسیاوین که بر روی تربیت و تعلیم دمنتور ها و بوسه شان بود را فراموش کند؟ شنیده شده حتی که او تلاش می کرد که وردی مثل آن را به وجود بیاورد که همان اثر را داشته باشد، اما بدون نیاز به حضور دمنتورها. بوسه دمنتورها در عمل می توانست برای تمام جادوگران قابل اجرا باشد تا بر روی هر کسی که مایلند انجام دهند. این ورد دلخواه و رویایی اسپاوین، بزرگ ترین وحشت مردم است که می توانست به افسونهای نابخشودنی اضافه شود. این گونه که به نظر می رسد اسپاوین به علل گوناگون، مشابهترین فرد است. همانطور که قبل تر ذکر شد او دوست نزدیک دامبلدورها بود که میتواند شایسته ای برای به فرزند خواندگی گرفتن آلبوس باشد.
یک پدر واقعی همیشه می خواهد که چهار چشمی فرزندش را تحت نظر بگیرد و این میتواند دلیل خوبی برای رابطه نزدیک دوستانه آنها باشد. اگرچه در کل این نظریه انچنان محکم و منطقی و مستدل نیست اما نظریات وسوسه انگیز و فاجعه بار دیگری برمی خیزند. دامبلدورها ظاهری به شدت قابل توجه داشتند. چشمان آبی شگفت انگیز، قدی رعنا و بلند و گیسوانی روشن، که به طور کلی در طول عمری خانوادگیشان مشخص بود و البوس هم متناقض این ویژگی های ظاهری نبود.