نقد فیلم The Matrix Resurrections
نقد فیلم The Matrix Resurrections
معتقدم که اگر قرار باشد (رستاخیزهایماتریکس) را تنها با یک واژه تعریف کنیم ،آن واژه چیزی نیست جز(خیانت) واپسین قسمت ماتریکس از فرط بد بودن خیانتی است در حق سه گانه قبلی و طرفدارانش. خیانتی است در حق هنر هفتم و همچنین خیانتی است در حق حجم نتی که برای دانلود آن، مصرف گشته است(مخصوصا باتوجه به سرعت غالبا کند اینترنت این مملکت) و در انتها باید گفت این اثر خیانتی است به زمانی که پای تماشای آن هدر میکنیم!
سه گانه قبلی با وجود تمام ضعفهایی که میتوان بدان نسبت داد در حکم کنسرتی شیک و استاندارد است که میتوان از آن لذت کافی را برد .رستاخیزهای ماتریکس اما همچون تلاش بیهوده فرد تازه خواننده شدهای است که زیر دوش حمام منزلش ،آوازی تماما فالش میخواند!
رستاخیزهای ماتریکس (قابل پیشبینی و فاقد عنصر غافلگیری) و خلق تجربهای متفاوت و نوآورانه است.در اولین قسمت ماتریکس ما نیز همچون نئوی داستان ،با دنیایی جنون آمیز ،پرخطر و چالش برانگیز مواجه بودیم و با هرقدم رو به جلو و پیشرفت نئو ،ما نیز شگفت زده میشدیم. از مواجهه با ماشینهای اختاپوس مانند گرفته تا مامور اسمیت سرسخت و مبارزه های ترکیبی از هنرهاوفنون شرقی و اسلحه و… از دنیایی که در آن خطر هرلحظه در کمین بود و تشخیص خودی از غیر خودی و واقعیت از مجاز ، ذهن را به چالش میکشید تا (فلسفه شکگرایی) که چنان در تاروپود اثر جا خوش کرده بود و در تقابل با خلق لحظات حماسی (برانگیختن حس مخاطب) به چنان تعادلی رسیده بود که هم میتوانستیم ردپای عقل و اندیشه را در اثر تشخیص دهیم و هم با تجربه حسهای متفاوت، از جلوه گری هنر هفتم در آن لذت ببریم.
نقد فیلم The Matrix Resurrections
رستاخیزهای ماتریکس اما دقیقا نقطه مقابل قبلیها ایستاده…چنانچه از همان ابتدا میتوان حدس زد نئو برخلاف میل باطنیاش بازهم با ماتریکس و خطراتش مواجه خواهد شد . میتوان بدذاتی رییس شرکت بازی سازی و حتی آن دکتر روانشناس رانیز حدس زد!
حضور گاه و بیگاه ترینیتی در کافه و… هم مشخص میکند که عشق میان او و نئو قرار است مخاطب را برای پیگیری ماجراها مشتاق کند. مواردی که مو به مو در اثر حضور داشته تا رستاخیزهای ماتریکس عملا در هیچ زمینه داستانی غافلگیرمان نکند . شاید تنها نکته بامزه و قابل توجه را بتوان در سکانسی درنظر گرفت که با یک تدوین موازی شاهد پریشان احوالی و استیصال نئو از یک سمت و ذوق و شوق و انرژی بازی سازان از سمت دیگر هستیم.
سکانسی هوشمندانه و طنازانه که خلوت نئو و زندگی مثلا آدمیزادیاش را نمایش داده و دارای جلوهای متفاوت در کل این میباشد.
رستاخیزهای ماتریکس (بسیار پرحرف ووراج و دارای اکشنهایی محدود و کم رمق نیزهست!) بشخصه هیچگاه با پردیالوگ بودن سه گانه قبلی مشکلی نداشتم .چرا که آنها هم میبایست به کمک دیالوگ های پرشمار ،بخش اعظمی از عمل (ابهامزدایی) برای مخاطب را انجام میدادند. در ضمن از پس سکانسهای پر دیالوگ به اکشنهایی پرمایه وجاندار میرسیدیم که عطش اکشن دوستان را سیراب میکردند. اکشنهایی که با ترکیب انواع حرکت دوربین با جلوه های دیجیتالی و نماهای اسلوموشن و موسیقی پرشوری که بر آنها سوار میشد ،اکشنهایی غول آسا و دیوانه وار را موجب میشدند. از عملیات انتحاری برای نجات مورفیوس در قسمت اول گرفته تا تعقیب وگریز در اتوبان در قسمت دوم و درنهایت نبرد حماسی نئو واسمیت در قسمت پایانی.
رستاخیزهای ماتریکس از آنجا که قرار است هم به دنیای واقعی بپردازد ، هم به دنیای ماتریکس و هم پای مباحث بازی سازی را به اثر باز کند و هم در لحظاتی همچون تریلرهایی روانشناسانه (جزیره شاتر و…) قهرمانش را در مواجهه با روانشناس قرار دهد ، در یک ساعت ابتدایی پر دیالوگ و حراف است. بعد از گذشت این یک ساعت نیز پای شهری زایان مانند به اثر باز شده تا این دیالوگ گویی بازهم ادامه داشته باشند.
رستاخیزهای ماتریکس در کمال تعجب اکشن خوبی هم ندارد. اکشن طبیعتا میبایست به ترشح آدرنالین در مخاطب منجر شود. شخصیتهای مثبت غیر قابل سمپاتی(که اصلا مشخص نیست چرا باید نگران سرنوشت آنها بود) و شرورهایی در حکم کبریت بیخطر از یک سو و اجراهایی بشدت معمولی و بسیار شبیه به دیگر آثار پاپ کرنی سطح متوسط ، از سوی دیگر اکشنهایی ناامید کننده را منجر شده اند. نه مبارزه های تن به تن و نه تعقیب وگریز پایانی درخیابان (که سقوط دشمن از آسمانخراش ها و هجوم همه جانبه آنها درخیابان بی شباهت به بازی یا فیلمهای زامبی محور هم نیست) هیچ یک در حد مجموعه عظیمی همچون ماتریکس نیستند.چند سکانس اکشن پیش چشم مخاطب قرار میگیرند بدون آنکه لحظهای خطر و تنش را عینی سازی کنند.
نئو و همراهانش در پایین ترین حالت چالشبرانگیزی قرار میگیرند و خبری از زخمی و اسیر شدن و احیانا به زحمت افتادن آنها نیست. درچنین شرایطی طبیعتا آنتاگونیستها نیز وضعیت درخور توجه ای ندارند.دیالوگ میگویند و اعمالی خبیثانه انجام میدهند اما دریغ از القای خطر و نگرانی از مواجهه این موجودات با تیم قهرمان! نه از آن اسمیت جان سخت و پیگیر نسخه های قبلی خبری میشود و نه وجود شوم ومهیب آن ماشینهای اختاپوس مانند را دراثر داریم.
آنها گاه و بیگاه دراثر حاضرند و به راحتی هم ازسرراه کنار زده میشوند. سکانس پایانی و مواجهه نئو و ترینیتی با دکتر روانشناس نیز حالتی کمیک به خود گرفته و آنتاگونیست مثلا مهیب اثر ،کتک خورده و گویی توان و حوصله مقابله را هم ندارد!
رستاخیزهای ماتریکس جدا از آن سکانس بامزه و جالب توجه که در ابتدای متن بدان اشاره شد در چند مقطع با ارجاع آشکار به قسمتهای قبلی ،دست کم با نوستالژی بازی سرمان را گرم میکند. از سکانس ابتدایی و تعقیب وگریز پشت بام گرفته تا حمله به دفتر کار نئو و سکانس مبارزه تمرینی نئو با مورفیوس و… دراثر حاضرند تا طرفداران این مجموعه را به سالهای دور پرتاب کرده و کمی از خاطرات خوش گذشته را زنده کنند. ماتریکس مجموعه کامل و درخور توجه ای بود که معتقدم در همان سه قسمت قبلی کارش را با موفقیت آغاز کرد ،بسط داد و به پایان رساند. نزدیک به بیست سال از اکران آخرین قسمت گذشته و رستاخیزهای ماتریکس اثبات میکند که داستان جاه طلبانه نئو و مبارزاتش علیه سیستم و پایان حماسیاش ،به هیچ وجه نیازی به ادامه دادن و این وقت تلف کردنهای تازه ندارند.
نظرات کاربران