۰

نقد فیلم The Prestige 2006

نقد فیلم The Prestige 2006

نقد فیلم The Prestige 2006

کریستوفر نولان را ” نابغه بریتانیایی ” خطاب می‌کنند، در جهاتی نبوغ نولان نه در عرصه فیلمسازی بلکه در عرصه فیلمنامه نویسی و داستان سازی و پرداخت به حفره های داستانی بی تردید فوق العاده است و در کنار جاناتان نولان پختگی داستان هایشان را مدیون تزریق رگه های منطق و علم در فیلم میباشند. پرستیژ از آن دسته فیلم هایی است که اگر پوسترش را قبل تماشا ببینیم آن چنان سطح توقع بیننده با دیدن نام هایی همچون کریستوفر نولان، کریستین بیل، هیو جکمن، مایکل کین و اسکارلت جوهانسون بالا میرود که انتظار جادو از فیلمساز خود به خود در ذهن تشکیل میشود.
هنر شعبده بازی سه پرده دارد. پرده اول تعهد، پرده دوم تغییر که باعث شوکه شدن بیننده میشود. اما این دو پرده برای بیننده زمانی جذاب میشوند که پرده اصلی یعنی بازگشت پرده سوم نمایش ما شود. مایکل کین دوبار این جملات را میگوید یکبار در ابتدای فیلم و بار دیگر در انتها. کریستوفر نولان فیلم نساخته، شعبده بازی اش را به نمایش گزاشته! زیرا همانگونه که دیالوگ های مایکل کین شعبده را تعریف میکنند، کریستوفر نولان نیز با چشم های بیننده همینکار را میکند. در برهه ای از زمان تعهد داستان را بر روی برگه فیلم میکوبد و سپس نمایش تغییر و ناپدید شدن را به عامیانه ترین شکل ممکن پدید می آورد و در پایان، انتظار مخاطب ها را برآورده می‌کند، انتظاری که تمامی تماشاگران شعبده های فیلم از شعبده بازان دا‌شتند، بازگشت.
انجیر و آلفرد دو شعبده باز ماهر هستند که در مرداب رقابت با همدیگر غرق می‌شوند و تمام زندگی‌شان را صرف رقابت های انتقام جویانه از هم میکنند. اما چرا؟ بیننده به دلیلی محکم نیاز دارد تا با خیال آسوده و تکان دادن سر به نشانه موافقت با فیلمساز همراه شود. یک دندگی آلفرد از همان ابتدا شخصیت اش را پدید می آورد، برخلاف شخصیت ” انجیر” که هیچ گاه به صورت کامل برای مخاطب باز نشد و قصد فیلمساز گنگ نگه داشتن وی بود.

نقد فیلم The Prestige 2006

نقد فیلم The Prestige 2006

آلفرد با لجبازی و همچنین موافقت همسر انجیر بر روی صحنه نمایش گره ای را به دستان وی میزند که باز کردنش بسیار سخت است. همسر انجیر از پس بازکردن گره بر نمی آید و همان ابتدای فیلم میمیرد. حال انجیر از شدت نفرت به دنبال تلافی است و سرانجام با شلیک گلوله ( آلفرد در هنگام اجرای نمایش گلوله را در آورده بود اما انجیر از حقه خبر داشت و گلوله جدید را جایگزین کرد ) باعث میشود آلفرد دو انگشتش را از دست بدهد.

همین از دست دادن برای آلفرد محدودیت هایی را به همراه می آورد [ در این بین کریستوفر نولان پلان هایی را به داستان تزریق می‌کند که ابتدا بیننده آن را اتفاقی معمولی خطاب کند اما با دیدن سکانس پایانی فیلم شوکه شود، بازگشت! ] محدودیت ها دست و پای آلفرد را نمیبندند، او با ترفند انتقال انسان برمیگردد و حس رقابت در ذهن انجیر دوچندان میشود، انجیر هرطور که شده وی را مجبور میکند تا ترفند انتقال انسان را بگوید و سرانجام به یک کلمه برمی‌خورد : تسلا. انجیر تا آمریکا به دنبال تسلا دانشمندی که گویا از دست ادیسون به روستایی رفته و با هدیه دادن برق به روستاییان تحقیقاتش را انجام میدهد پس از کشمکش های مختلف برای انجیر دستگاهی میسازد که هربار شخص دیگری به مانند وی پدید آورد.

 انجیر در شب اجرای انتقال انسان محکوم به مرگ میشود آن هم توسط رقیب دیرینه اش آلفرد. [ کریستوفر نولان بر طبق عادت سکانس ها را به هم ریخته به ذهن مخاطب تزریق میکند و همین امر باعث میشود ما با سکانس مرگ انجیر آشنا باشیم و همچنین حال تمامی انگیزه ها را درک کنیم و برای بازبینی با درک کامل تری به پیشواز مرگ انجیر برویم. ] حال انجیر مرده است و آلفرد به واسطه ی قتل انجیر به مرگ محکوم میشود. اما قبل از آن فردی نسبتا پولدار حضانت بچه ی آلفرد را از او میگیرد و در دیدار آخر که جرقه غافلگیری های پی در پی روشن می‌شوند دوربین غافلگیری عجیبی را به آلفرد و بیننده نشان میدهد.

انجیر زنده است و شاید مدیون دستگاهی است که تسلا برای وی ساخته، انجیر فکر میکند برنده بازی شده است، آلفرد اعدام میشود اما نولان به همان بردن قانع نیست و شوک بعدی را وارد میکند، شخصیت طراح نمایش های آلفرد، فردی که هیچ گاه صحبتی نمیکرد، آلفرد است! هردو یک زندگی و هردو یک راه و یک هدف را دنبال میکردند و این تمام حقه ای بود که آلفرد و آلفرد دیگر در دست داشتند. آن ها با فداکاری کاری کردند که انجیر با هزار زحمت و هزینه های هنگفت به دست آورد، آلفرد انجیر را با چند شلیک گلوله میکشد و میرود، اما دوربین حتی در ثانیه های آخر هم دست از سر مخاطب برنمیدارد و انجیر دیگری را برای چند ثانیه نشان میدهد.

نقد فیلم The Prestige 2006
نقد فیلم The Prestige 2006

کارگردانی کار مانند تمامی کار های دیگر نولان است. در اکثر اوقات دوربین آرام و قرار ندارد و دائم در حال حرکت است، گاه به جلو و گاه به چپ و راست. بازیگران در وسط کادر قرار نمیگیرند اما کریستوفر نولان سعی بر انتقال آن ها به مرکز دوربین دارد و اینکار را با میزانسنی که به بازیگر ها میگوید انجام نمیدهد، بلکه به فیلمبردار میسپارد تا با حرکت دوربین زاویه قرار گیری رعایت شود.

کادر ها تجملاتی نیستند، به جزئیات دقت شده و رنگ بندی تا حدودی قابل قبول است، اوج هنر دکوپاژ کارگردان در سکانس روشن شدن صدها لامپ در کنار انجیر میباشد که به خوبی با چینش دقیق و با حوصله و پرداختن به مکان تک تک عناصر چهارچوبی زیبا را رقم میزند. کارگردان، قصه گو است. نولان تمامی هدفش را در قصه گفتن جمع میکند. با این که ریتم دچار نوسانات داستانی میشود و در بعضی دقایق فیلمساز مسیری بی هدف را طی میکند اما باز هم نولان در قصه گویی پیشگام و برنده است.

نقد فیلم The Prestige 2006

میتوان کریستین بیل را بهترین بازیگر فیلم خطاب کرد، مرموز بودن و کنترل احساسات در صورتی که پشت نقابی پر ازقصه قرار گرفته است چالش سختی برای وی بوده، در لحظات رقابت و رو در رویی با هیو جکمن، کریستین بیل یک سر و گردن از جکمن بالاتر است اگرچه جکمن رنگ و لعاب بازی منحصر به فرد‌ خودش را در پرستیژ نیز آورده و با بازی خود به شخصیت انجیز رنگ تازه ای میدهد اما نقشی که برای وی در نظر گرفته شده بود صرفا به دیالوگ گویی ختم میشد و فرصت استفاده از میمیک های صورت که یکی از تکنیک های جکمن برای انتقال حس به بیننده است را از او میگرفت. مایکل کین مثل همیشه تکراری است. اگر بخواهیم به پرستیژ بسنده کرده باشیم مایکل کین را پایین تر از کريستين بیل و هیو جکمن و بالا تر از اسکارلت جوهانسون قرار می‌دهیم. میمیک ها در طول فیلم تکرار می‌شوند و بازیگر علاقه ای به خلاقیت ندارد. اسکارلت جوهانسون در خلأ نقشش گیر کرده بود، وی گنگ بود و بسیاری از لحظات نمیدانست چه چیزی را اجرا کند و در حالت تعلیق به سر میبرد، اگرچه در بیان قوی ظاهر شد اما نتوانست به طور کامل آنچه شخصیت کار ‌‌شده اش از او میخواست را اجرا کند.

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *