داستان بازی South of Midnight
داستان بازی South of Midnight
بازی با روایت یک شب طوفانی از زندگی دختر نوجوانی به اسم Hazel آغاز میشود که به همراه مادرش Lacey، داخل یک کلبه قدیمی زندگی میکند ولی ماجرا پس از یک دعوای کوچک میان Hazel و مادرش پیچیده میشود و بعد از آن که Hazel از خانه بیرون میرود، طوفان کلبه را از جا میکند و جریان آب، آن را به درون جنگلهای ناشناخته بازی میکشاند. اکنون Hazel ناامیدانه سعی میکند کلبه را تعقیب نموده و پس از عدم موفقیت، به مادربزرگش Bunny که از او جدا شده بود، روی میآورد. همچنین Hazel در طول مسیر متوجه میشود که قدرتهای ماورایی دارد و میتواند از سلاحها و قدرتهای جادویی استفاده کند، سرگذشت انسانها را درک نماید، احساسات منفی را به شکل هیولاها و منابع شیطانی ببیند و آنها را از بین ببرد.
وقتی که Bunny متوجه میشود Hazel قدرتهای ماورایی، سعی میکند او را در عمارت خود به دام بیندازد اما Hazel موفق به فرار میشود و جستجوی مادرش را از سر میگیرد.
او سرانجام با یک گربهماهی غولپیکر روبرو میشود که موافقت میکند به او در یافتن Lacey و درک بهتر قدرتهایش کمک کند. گربهماهی توضیح میدهد که Hazel یک Weaver یا جادوباف است و حالا باید با استفاده از قلابهای مخصوصش، با موجودات شیطانی دستوپنجه نرم کرده و پلیدیهای جنگل که حاصل خاطرات بد و اشتباهات مردم شهر هستند را پاکسازی نماید.
او در ادامه سفر با چندین هیولا روبرو میشود که مظاهر روح انسان و حیوان هستند و توسط احساسات منفی در هم پیچیده شدهاند، بنابراین از طریق مبارزه با آنها، احساسات منفیشان را از بین برده و آنها را درمان خواهد کرد.
مدتی بعد Hazel میتواند بقایای کلبهشان را پیدا کند اما هیچ نشانی از Lacey در آنجا نیست. او داخل کلبه، یک الیاف قرمز پیدا میکند که گربهماهی هشدار میدهد الیاف قرمز به این معناست که Lacey احتمالاً توسط Huggin’ Molly، یکی دیگر از هیولاهای ماورایی ربوده شده است. همچنین توضیح میدهد که Bunny تنها کسی است که توانسته با Molly مبارزه کند و با پیروزیاش Trey، پدر Hazel را از چنگ او نجات دهد.
در ادامه Hazel کلبه متروکه Bunny را برای یافتن سرنخهایی از محل اختفای Molly بررسی نموده و با مرور خاطراتی که در آنجا پیدا میکند، متوجه میشود پدرش Trey به طور تصادفی خواهر کوچکترش Cherie را داخل رودخانه انداخته و کشته است، بدین ترتیب Bunny هرگز او را به خاطر این کار نبخشیده است. او همچنین تمام تحقیقات مخفی Bunny در مورد Weaverها و موجودات ماورایی منطقه از جمله Molly را کشف خواهد کرد.
داستان بازی South of Midnight
در ادامه Bunny داخل کلبه با Hazel روبرو شده و تصمیم میگیرد به او کمک کند. همچنین توضیح میدهد که ممکن است Molly از Lacey به عنوان طعمهای برای Hazel استفاده کرده باشد. او اطلاعاتی در مورد چگونگی پیدا کردن لانه Molly به Hazel میدهد اما گربهماهی به Hazel هشدار میدهد که نباید به Bunny اعتماد کرد، زیرا او برای احیای Cherie دست به هر کاری میزند.
با نادیده گرفتن هشدارهای گربهماهی، Hazel به لانه Molly حمله کرده و با او مقابله میکند اما پس از شکست دادن او متوجه میشود که Lacey و Molly با یکدیگر کار میکردند تا کودکانی که توسط والدینشان مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند را نجات دهند و Molly در واقع قصد درمان Lacey را داشته است.
در همین حین Bunny از راه میرسد و با سوءاستفاده از وضعیت کنونی Molly، او را خواهد کشت. سپس قلب او را میدزدد تا از آن برای احیای Cherie استفاده کند و با پائین انداختن Hazel از صخره، او را ظاهراً از سر راه خود برمیدارد.
اکنون که Hazel بهخاطر نزدیکی به مرگ دچار عذاب شده با Roux مواجه میشود، روح تاریکی که به او اطلاع میدهد روح Lacey در قلمرو Kooshma، پادشاه رویاها و کابوسها به دام افتاده است. Hazel با رسیدن به قلمرو Kooshma میتواند با کمک Roux، روح Lacey را از دست Kooshma آزاد کند. سپس Roux به او یک برس طلسمشده داده و میگوید آن را به Bunny بدهد. همچنین فاش میکند که Bunny یک False Stitcher است، فردی که از طریق جادوی تاریک، قدرتهای Weaver را به دست آورده است. Hazel با بازگشت به قلمرو انسانی، دوباره با مادرش Lacey متحد شده و سپس با Bunny روبرو میشود که از مراسم ناتمام احیای Cherie مضطرب شده است.
اکنون Hazel برس طلسمشده را به او میدهد و Roux ظاهر میشود. او پیشنهاد میکند Bunny را به قلمرو Kooshma ببرد تا بتواند در توهم بزرگ کردن Cherie زندگی کند. در نهایت Bunny این پیشنهاد را پذیرفته و با Roux قلمرو انسانی را ترک خواهد کرد. بدین ترتیب Hazel نقش جدید خود را به عنوان یک Weaver میپذیرد تا از شهر خود در برابر تهدیدات ماورایی دفاع نماید.
منبع :GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران