داستان بازی Silent Hill: The Short Message
داستان بازی Silent Hill: The Short Message
داستان بازی در مورد دختری به نام Anita میباشد که پیغامی از دوست هنرمندش Maya دریافت کرده تا با او در یک مجتمع آپارتمانی متروکه به نام Villa در شهر Kettenstadt ملاقات کند. این ساختمان، محلی بدشگون برای خودکشی دختران نوجوانی است که خودشان را از بالای آن، پائین میاندازند. Anita پس از ورود به Villa، آثار هنری (نقاشیهای روی دیوار) Maya را دنبال کرده و لحظاتی بعد با هیولایی روبرو میشود که او را در سراسر ساختمان تعقیب میکند. او همچنین فلشبکهایی در مورد تلاشهایش برای محبوبشدن به اندازه Maya در رسانههای اجتماعی دارد اما توسط فالوورهایش مورد تمسخر و آزار قرار میگیرد که سعی میکردند او را تحت فشار قرار دهند تا از خودش تصاویر تحریککننده جنسی منتشر کند.
در حین جستجو، یکی از دوستان دیگر Anita به نام Amelie با او تماس گرفته و یادآوری میکند که Maya مدتی پیش از بالای ساختمان Villa پریده و خودکشی کرده است. Anita شوکه میشود که چنین خبر مهمی را فراموش کرده و متعجب است که چه کسی با استفاده از نام Maya به طور پیدرپی به او پیامک میدهد. او مجبور میشود باز از دست هیولا فرار کرده و دوباره خودش را روی پشتبام میبیند، جایی که آخرین اثر هنری Maya را پیدا خواهد کرد. Anita که هنوز به تعداد فالوورهای Maya حسادت میکند، اکنون تصمیم میگیرد با تقلید از او، خودش را از پشتبام به پایین پرتاب کند ولی به جای مرگ، دوباره در داخل Villa یعنی جایی که بازی شروع شده بود، بیدار میشود. سپس Maya به Anita پیام میدهد و میگوید تا زمانی که Anita نتواند «آن» را پیدا کند، قادر به ترک آنجا نیست. در حال حاضر مشخص نیست که منظور Maya از «آن» چه چیزی میباشد.
در ادامه Anita مجبور میشود دوباره به جستجو در Villa را بپردازد و Villa نیز اکنون در وضعیت بدتری، تخریب شده است. او سپس خود را در مدرسه قبلی میبیند، جایی که خاطرات آزار و اذیت Maya را دوباره زنده میکند و در همین حین، دوباره سروکله هیولا پیدا شده و Anita پا به فرار میگذارد. او با یافتن خود در Villa، یک اثر هنری جدید از تصویر Amelie پیدا کرده و به خاطر میآورد که چگونه Maya همیشه ارتباط نزدیکتری با Amelie داشته است. Anita در ادامه، خود را داخل کتابخانه مدرسه میبیند، جایی که متوجه میشود چگونه شهر Kettenstadt پس از مرگش توسط یک جادوی ژاپنی نفرین شده است. او سپس نامهای را پیدا میکند که توسط Maya نوشته شده و در آن، از Amelie درخواست کمک کرده است. اکنون به خاطر میآورد که او به دلیل حسادتش به دوستی نزدیک Maya و Amelie، نامه را عمداً از Amelie پنهان کرده و این موضوع، منجر به خودکشی Maya شده است. Anita بار دیگر توسط هیولا تا پشتبام تعقیب میشود، جایی که گناه خود به خاطر مرگ Maya را برای Amelie اعتراف کرده و دوباره از بالای پشتبام، پایین میپرد.
باری دیگر، Anita در Villa بیدار شده و با کاوش دوباره در آنجا، خود را در خانه قدیمی خانوادگیاش میبیند و به خاطر میآورد که چگونه مادرش با محبوس کردن آنها در کمد، او و برادر کوچکترش را نادیده گرفته و مورد آزار و اذیت قرار داده است. این موضوع در نهایت، منجر به مرگ برادر Anita در داخل کمد شده و مادرش سعی کرده قبل از فرار Anita و گزارش دادن به پلیس، جنازه را داخل یخچال پنهان کند. اکنون Anita به این باور میرسد که او نیز مانند مادرش نفرین شده و هرگز نباید به دنیا میآمد. همچنین متوجه میشود که Maya قصد داشته یک اثری هنری بسازد که او را به تصویر بکشد، این بدان معناست که Maya او را نادیده نمیگرفته است. هیولا برای باری دیگر Anita را تا پشتبام تعقیب کرده و در آنجا دوباره از Amelie عذرخواهی میکند که اکنون متوجه شده او و Maya چقدر برای دوستی خود با او ارزش قائل بودهاند. در لحظاتی که Anita به پریدن از بالای پشتبام فکر میکند، ناگهان خود را متوقف میکند. اکنون مه اطراف Villa از بین رفته و Anita نیز به دنیای واقعی بازمیگردد. در این قسمت، مشخص میشود که منظور Maya از «آن»، احساس گناه و عذاب وجدان Anita بوده که اکنون از آنها رهایی یافته است.
در نهایت، یک پست در رسانههای اجتماعی که توسط Amelie آپلود شده، نشان میدهد که او به همراه Anita، شهر Kettenstadt را برای شروع یک زندگی جدید به سمت دانشگاه ترک کردهاند.
منبع : https://t.me/GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران