۰

داستان بازی Resident Evil 6 – رزیدنت اویل شش

داستان بازی Resident Evil 6

داستان بازی Resident Evil 6

داستان بازی Resident Evil 6

سناریو Leon (بخش اول):

در ایالات متحده و شهر «تال‌اوکس» رئیس جمهور «آدام بنفورد» طی سمیناری در دانشگاه «آیوی» در مورد پاکسازی حادثه راکون سیتی سخنرانی می‌کرد. در همین حین حمله‌ای غیرمنتظره از طرف یک سازمان تروریستی ناشناخته صورت گرفت و رئیس جمهور به یک زامبی جهش یافت. «لیان» و شریک او «هلنا هارپر» در دانشگاه حاضر بودند. آن‌ها با درخواست مردی برای پیدا کردن دختر گمشده‌اش، به او کمک کردند. با این حال دختر او که آلوده شده بود با تبدیل شدن به یک زامبی پدرش را کشت. در ادامه، لیان و هلنا به وسیله‌ی یک اتومبیل پلیس مسیری را ادامه دادند اما یک تصادف باعث شد تا آن‌ها با پای پیاده و از طریق تونل‌های فاضلاب ادامه راه را طی کنند.

آن دو از طریق خطوط قطار به مرکز تال‌اوکس رفتند و پی بردند که کل شهر آلوده شده است. آنها با مبارزه در خیابان‌ها خود را به یک فروشگاه اسلحه رساندند و در آنجا با بازماندگان دیگری دیدار کردند، از جمله یک زن و شوهر و یک افسر پلیس. آن‌ها مدتی را در مقابل انبوهی از زامبی‌ها مقاومت کردند و در نهایت از طریق پشت‌بام به بیرون از فروشگاه رفتند. آن‌ها با استفاده از یک اتوبوس مدرسه که در آن نزدیکی قرار داشت، فرار کردند. اگرچه همه بازماندگان جان سالم به در نبردند.

در جریان حادثه‌ی داخل شهر، لیان از طریق مافوق خود یعنی «هنیگن» مطلع شد که ویروس، سراسر شهر را در بر گرفته و پیش‌بینی کرد که حدود ۷۰ هزار نفر آلوده شده باشند. همچنین سازمانی به نام «نئو آمبرلا» مسئولیت این رویداد را برعهده گرفته بود.

در ادامه، اتوبوس مدرسه با وجود باران سنگینی که می‌بارید مسیر خود را به سمت یک کلیسا پیگیری کرد. با این حال این اتوبوس طی حادثه‌ای از روی صخره سقوط کرد و تمام مسافران آن به جز لیان و هلنا کشته شدند.

پس از جستجوی کلیسا و حل معماهای مختلف، سرانجام گذرگاه موجود در آنجا باز شد اما یک «لپوتیکا» پدیدار شد. این هیولا می‌توانست با پخش یک گاز آلوده آبی‌رنگ، اطرافیان را آلوده به ویروس کند. لیان و هلنا این هیولا را کشتند و سپس وارد تأسیسات زیرزمینی شدند که هلنا توانست خواهرش «دبرا هارپر» را پیدا کند. لیان هم ویدئویی با عنوان «تولدت مبارک ایدا وانگ» پیدا کرد که متولد شدن زنی شبیه به «ایدا» را نشان می‌داد. آنها با جستجوی بیشتر در این مرکز، دبرا را پیدا کردند که درد شدیدی را تجربه می‌کرد. معلوم شد که او به ویروس C آلوده شده و به چیزی شبیه شفیره تبدیل شده است. کمی بعد دبرا به موجودی وحشتناک جهش یافت و آن دو با حضور ایدا موفق به شکست هیولا شدند.

در ادامه، هنیگن با لیان تماسی برقرار کرد اما این تماس با دخالت «درک سی. سیمونز» قطع شد. سیمونز بلافاصله لیان و هلنا را به عنوان مظنونان اصلی حمله تروریستی معرفی کرد و این در حالی بود که او هرگونه اتهامی مبنی بر این که مغز متفکر واقعی باشد را رد کرد.

مدتی بعد لیان و هلنا توسط یک BOW کوسه مانند، مورد حمله قرار گرفتند. آن‌ها موفق شدند با استفاده از بشکه‌هایی حاوی مواد منفجره این هیولا را نیز از سر راه بردارند. هنیگن به لیان اطلاع داد که سیمونز با عجله آژانس را ترک کرده و عازم چین شده است. لیان نیز از هنیگن درخواست کرد تا مرگ جعلی خودش و هلنا را اعلام کند تا آن‌ها برای پیگیری سیمونز به چین بروند.

لیان و هلنا با هواپیمایی در مسیر چین بودند که در حین پرواز، یک لپوتیکا که به هواپیما نفوذ کرده بود، باعث پخش ویروس C بین مسافران شد. لیان و هلنا هیولا را از درب پشتی هواپیما به پایین انداخته و در ادامه، مورد حمله مسافران آلوده قرار گرفتند. لیان به هر شکلی که بود کنترل هواپیما را به دست گرفت و هلنا نیز مشغول مقابله با زامبی‌ها شد. سرانجام لیان موفق شد هواپیمای در حال سقوط را به سلامت به زمین بنشاند.

پس از زنده ماندن از این فرود، کمی بعد آن‌ها با «شری برکین» یک مأمور بخش عملیات امنیت اعزام شده از طرف سیمونز، و همچنین پسر «آلبرت وسکر» یعنی «جیک مولر» روبرو شدند. این دیدار با از راه رسیدن شکارچی جیک یعنی «اوستاناک» کوتاه شد. هر چهار فرد حاضر با همکاری یکدیگر موفق شدند یک برج رادیویی آتش گرفته را روی اوستاناک بیندازند و از این هیولا دور شوند.

داستان بازی Resident Evil 6

داستان بازی Resident Evil 6

سناریو Leon (بخش دوم و پایانی):

پس از جدا شدن از هم، لیان و هلنا جستجوی خود برای یافتن سیمونز را ادامه دادند. مدتی بعد آن‌ها با یک زن شبیه به ایدا روبرو شدند که «کریس ردفیلد» و افرادش به دنبال او بودند. در حین بحث میان کریس و لیان در مورد کشتن یا بازداشت کردن این زن، در نهایت او از فرصت استفاده کرد و از دست آن‌ها گریخت. پس از آن کریس و همکارش به دنبال او رفتند و لیان و هلنا نیز راه خود را برای یافتن سیمونز در پیش گرفتند. آن‌ها سرانجام دوباره با شری و جیک برخورد کردند و بالاخره سیمونز را پیدا کردند. سیمونز به افرادش دستور داد تا همه را بکشند اما در همین حین یک «یاوو» سیمونز را با ویروس C آلوده کرد. سپس سیمونز روی یک قطار پرید و لیان و هلنا نیز به دنبال او رفتند. ویروس C منجر به آلودگی و تبدیل شدن او به یک جانور غول‌پیکر شد. سیمونز سعی داشت دو مأمور را بکشد اما شلیک‌های پی‌درپی لیان و هلنا باعث عقب راندن او شد.

سیمونز در اقیانوس سقوط کرد و دو مأمور او را رها کردند تا توسط BSAA نابود شود.

پس از رسیدن لیان و هلنا به ساحل، هلنا متوجه چیزی در آسمان شد. لیان با کریس تماس گرفت و خبر مرگ ایدا وانگ را دریافت کرد. او همچنین توسط کریس هشداری دریافت کرد مبنی بر این که از شهر خارج شود. چیزی که هلنا در آسمان دیده بود، یک موشک بود که توسط یک ناو هواپیمابر و از سمت نئو آمبرلا شلیک شده بود. انفجار این موشک در شهر باعث پخش گاز ویروس C در سراسر شهر شد و مردم بسیاری را آلوده کرد. لیان و هلنا با کمک یک مأمور BSAA موفق شدند از داخل شهر و از میان گاز عبور کنند.

لیان و هلنا از داخل یک خیابان سعی کردند خود را به یک هلیکوپتر BSAA برسانند اما پس از سوار شدن آن‌ها این هلیکوپتر با برجی تصادف کرد و آن‌ها وارد ناحیه‌ی میانی برج شدند. آن‌ها در آنجا سیمونز را یافتند که هنوز زنده بود. ایدا و دوستش نیز در همین زمان با هلیکوپتری به کمک آن‌ها آمدند تا سیمونز را که به شکل یک هیولای دایناسور شکل جهش یافته بود را شکست دهند.

بعد از شکست خوردن دوباره‌ی سمونز، لیان، هلنا و ایدا راهی پشت بام برج شدند. سیمونز هنوز زنده مانده بود. او با تغییر فرم بدنش باری دیگر با لیان و هلنا و ایدا مبارزه‌ای نهایی انجام داد. سیمونز سرانجام با سقوط از بالای برج و فرو رفتن بنای تیزی در کمرش کشته شد. در نهایت، بی‌گناهی لیان و هلنا توسط دولت تصویب شد.
«پایان سناریو Leon»

داستان بازی Resident Evil 6

داستان بازی Resident Evil 6

سناریو Chris :

در دسامبر ۲۰۱۲ «کریس» به عنوان کاپیتان گروه BSAA و به همراه دیگر اعضای گروه برای مبارزه با حملات بیوتروریستی به شرق اروپا و «ادونیا» فرستاده شدند تا با شکل جدیدی از ویروس یعنی ویروس C مبارزه کنند. در این گروه «فین» مسئول بمب‌گذاری بود و در هر منطقه که دربی قفل بود به وسیله بمب‌سازی آن را منفجر می‌کرد. در همین درگیری‌ها گروه BSAA به دو هیولای بزرگ که در اثر ویروس C بزرگ شده بودند برخورد می‌کند در حین مبارزه با آن‌ها «جیک مولر» و «شری برکین» نیز به کمک این گروه می‌آید و در پایان موفق می‌شوند هر دو هیولا را شکست بدهند. کمی بعد BSAA با «ایدا وانگ» روبرو می‌شود. ایدا به آن‌ها می‌گوید که راه خروج از این مخمصه را می‌داند. کریس اشتباه کرده و به حرف ایدا اعتماد می‌کند و به همراه او می‌رود اما ایدا آن‌ها را فریب داده به اعضای گروه حمله می‌کند همه افراد گروه به جز کریس و «پیرز» می‌میرند.

کریس و پیرز موفق می‌شوند از ادونیا فرار کنند و با اعضای جدید BSAA عازم چین شدند تا با ویروس‌هایی که موجب تولید موجودات B.O.W شده، مبارزه کنند. در ابتدای ورود به چین، دوباره با جیک و شری روبرو می‌شوند که بالگردی به آن‌ها حمله کرده‌است. کریس به همراه گروه BSAA موفق می‌شوند که به آن‌ها کمک کنند تا آن بالگرد را منهدم کنند. چندی بعد کریس متوجه می‌شود ایدا وانگ که در ادونیا به آن‌ها حمله کرده بود، در حال حاضر در «لانشیانگ» حضور دارد. کریس به دنبال ایدا می‌رود و در ساختمانی وی را به دام می‌اندازد اما «لیان» بسیار ناآگاهانه وارد می‌شود و جلوی حمله کریس به ایدا را می‌گیرد. کریس به لیان می‌گوید که ایدا برای شرکتی مثل آمبرلا کار می‌کند اما لیان می‌گوید که ایدا مقصر نیست و لیان اشتباه می‌کرد که در همین لحظه ایدا بمبی را در همان‌جا می‌ترکاند و از آن ساختمان فرار می‌کند. کریس و پیرس به دنبال ایدا می‌روند تا به خیابان‌های لانشیانگ می‌رسند. ایدا سوار بر یک ماشین فراری از آن‌ها دور می‌شود و کریس و پیرس هم به دنبال وی می‌روند اما در پایان، ماشین آن‌ها با موانع برخورد کرده و ایدا را گم می‌کنند. کریس و پیرس به دنبال راهی برای پیدا کردن ایدا می‌گردند که وی را در عرشه یک کشتی جنگی پیدا می‌کنند. ایدا از کشتی فرار می‌کند کریس وی را دنبال کرده و در یک منطقه بن‌بست در بالای ساختمانی گیر می‌اندازند. ناگهان بالگردی از بالا به ایدا تیراندازی می‌کند و ایدا به پایین پرت می‌شود و اینطور که مشخص است ایدا مرده است. کریس و پیرس سوار بر یک هواپیمای جنگی می‌شوند تا تمامی موشک‌های حاوی ویروس C را نابود کنند اما یک موشک از دست آن‌ها در می‌رود و این بار شهر «تاوچی» را پر از ویروس می‌کند و این در حالی هست که لیان و «هلنا» به تازگی وارد تاوچی شده‌اند. کریس تماسی را با لیان برقرار می‌کند و می‌گوید هر چه سریعتر آن شهر را ترک کند. لیان به کریس و پیرس خبر می‌دهد که جیک و شری در حال حاضر در یک زیردریایی زندانی هستند. کریس برای کمک آن‌ها به آن زیردریایی می‌رود و آن‌ها را آزاد می‌کند. پس از آزاد کردن این دو با هیولایی از B.O.W مواجه می‌شود کریس و پیرس به این هیولا حمله می‌کنند اما این هیولای غول پیکر آن دو را بر زمین می‌زند. دست پیرس گیر می‌کند و هیولا نزدیک است که کریس را بکشد. در این لحظه پیرس دست خودش را قطع کرده و ویروس C را به خودش تزریق می‌کند و به سمت هیولا حمله می‌کند تا کریس را نجات دهد. در نهایت کریس و پیرس، هیولا را از بین می‌برند اما این فداکاری برای پیرس گران تمام می‌شود. او که می‌داند به هیولا تبدیل می‌شود، کریس را به درون محفظه نجات پرتاب می‌کند. در نهایت کریس فرار کرده و پیرس درون زیردریایی مانده و می‌میرد.
«پایان سناریو Chris»

داستان بازی Resident Evil 6

داستان بازی Resident Evil 6

سناریو Jake :

«جیک مولر» مزدوری از ارتش آزادسازی «ادونیا» بود که طی یک حمله تروریستی فرار کرد. سپس او با «شری برکین» مأمور دسته عملیات‌های امنیتی و بازمانده‌ی شهر راکون سیتی دیدار کرد. شری به خاطر آنتی‌بیوتیک‌های نادری که در بدن جیک وجود داشت و پادزهری برای ویروس C بود، به او نیاز داشت. جیک قبول کرد با او همکاری کند اما در قبال آن طلب ۵۰ میلیون دلار کرد. طولی نکشید تا آن‌ها توسط یک هیولای تنومند به نام «اوستاناک» تحت تعقیب قرار گرفتند. آن‌ها با فرار از هیولا، سرانجام خود را به تیم آلفای BSAA و کاپیتان این تیم یعنی «کریس ردفیلد» رساندند. این دیدار با حضور ارتش «یاوو» در محل خیلی کوتاه شد، ارتشی که با خودش دو BOW بزرگ آورده بود.

شری و جیک در نهایت توسط BSAA از ادونیا خارج شدند اما هلیکوپتر آن‌ها توسط اوستاناک مورد حمله قرار گرفت و در کوهستان سقوط کرد. در این مقطع، مشخص شد که شری به خاطر وجود ویروس G خفته در بدنش قادر به احیای جراحات خود است. بعد از این که شری و جیک خود را به سمت دیگر کوهستان رساندند، توسط نئو آمبرلا اسیر شدند. در این نقطه «ایدا وانگ» در صحنه حاضر شد و به جیک گفت که پدر واقعی‌اش یک تروریست یعنی «آلبرت وسکر» بوده است. هر دوی جیک و شری به مدت شش ماه توسط این گروه تروریستی مورد آزمایش قرار گرفتند.

جیک و شری موفق شدند از تأسیسات نئو آمبرلا خارج شده و خود را به «لانشیانگ» چین برسانند. شری موفق شد با مافوقان خود تماسی برقرار کند و ملاقاتی را در چین ترتیب دهد. آن‌ها در مسیر به سمت مکان ملاقات، شاهد سقوط یک هواپیمای دولتی ایالات متحده بودند که در شهر سقوط کرد. مدتی بعد، آن‌ها پی بردند که تنها بازماندگان این سقوط «لیان» و «هلنا» بوده‌اند. همچنین فهمیدند که رئیس شری یعنی «درک سیمونز» فردی است که پشت حمله تروریستی ویروس C بوده است. شری به لیان اطلاع داد که او در واقع قرار است در لانشیانگ ملاقاتی با سیمونز داشته باشد. پیش از این که مکالمه‌ی آن‌ها پایان یابد، باری دیگر سروکله‌ی اوستاناک پیدا شد و گروه با همکاری هم، او را شکست دادند. دو گروه قبول کردند تا در مکان تعیین شده ملاقات به هم دیدار کنند.

داستان بازی Resident Evil 6

زمانی که جیک و شری خود را به محل دیدار رساندند، لیان و هلنا را در تقابل با سیمونز یافتند، کسی که حالا خودش هم اقرار می‌کرد که پشت شیوع ویروس بوده و مدعی بود که این کار را برای حفظ ثبات جهانی و ایالات متحده انجام داده است. پس از آن سیمونز به افرادش دستور تیراندازی به سمت لیان و هلنا را داد. لیان در حالی که کاور گرفته بود از شری و جیک درخواست کرد تا فرار کنند و سیمونز را به آن‌ها بسپارند. آن دو نیز به این درخواست پاسخ مثبت دادند اما پیش از رفتن، شری یک کارت حافظه حاوی اطلاعاتی در مورد آنتی‌بیوتیک‌های جیک را به لیان داد. جیک و شری موفق به فرار شدند اما باری دیگر به چنگ نئو آمبرلا افتادند.

جیک و شری در تاسیسات زیر آب نئو آمبرلا گرفتار شدند. دو مامور BSAA یعنی کریس ردفیلد و پیرس نیوانس با کمک تماس لیان موفق شدند تأسیسات زیرآبی نئو آمبرلا را پیدا کرده و شری و جیک را آزاد کنند. قبل از این که آن‌ها از تأسیسات فرار کنند، کریس به جیک گفت که او نه تنها پدرش را می‌شناسد بلکه خودش او را کشته است.  جیک که تحت تأثیر احساساتش قرار گرفته بود، در واکنشی سریع، اسلحه کریس را کشید و شلیکی را به سمت کریس انجام داد که باعث خراش برداشتن صورت او شد. قبل از این که شرایط وخیم‌تر شود، یک BOW عظیم به نام Haos از پیله‌اش بیدار شد. کریس با دانستن این موضوع که خون جیک حیاتی است، به شری و جیک گفت که فرار کنند و خودش به همراه پیرس مشغول تقابل با هیولا شد. جیک و شری در هنگام فرار از تأسیسات برای آخرین با اوستاناک روبرو شدند. آن‌ها بالاخره پس از نابود کردن اوستاناک موفق شدند از تاسیسات فرار کنند.

مدتی بعد جیک یک نمونه از خون خود را به شری داد و ناپدید شد و برای تحویل دادن این نمونه نیز تنها ۵۰ دلار گرفت. ماموران BSAA توافق کردند تا هویت جیک را محرمانه نگه دارند تا مطمئن شوند کسی به سراغ او نمی‌رود. به لطف خود جیک یک واکسن برای ویروس C ایجاد شد و شیوع به تدریج مهار شد.

در پایان‌بندی مخفی داستان بازی (که با تمام کردن کمپین ایدا قابل دستیابی است) نشان داده شد که جیک در یک کشور کمتر توسعه یافته (جایی در خاورمیانه) مبارزه خود را علیه سلاح‌های بیو ارگانیک ادامه می‌دهد.
«پایان سناریو Jake»

داستان بازی Resident Evil 6

داستان بازی Resident Evil 6

سناریو Ada :

در سال ۲۰۱۳ «ایدا» توسط «کارلا رادامس» به زیردیایی عظیمی در اقیانوس آتلانتیک شمالی فراخوانده می‌شود و رادامس که خود را به جای سیمونز جا زده، به او اطلاع می‌دهد که به زودی، «تال‌اوکس» در آمریکا، «لانشیانگ» در چین و سایر نقاط دنیا، توسط ویروس او از بین می‌روند. ایدا سپس به کلیسای تال‌اوکس می‌رود و با «لیان» و «هلنا» ملاقات می‌کند که در زیرزمین کلیسا، در جستجوی خواهر هلنا یعنی «دبرا» هستند اما دبرا که آلوده است، به آن‌ها حمله می‌کند. ایدا در هنگام مبارزه، حلقه «درک سیمونز» را به لیان داده اما به او اطلاعات دیگری نمی‌دهد. ایدا، هلنا و لیان سرانجام موفق می‌شوند دبرا را از بین ببرند.

پس از مرگ دبرا، هلنا اعتراف می‌کند که در مرگ رئیس جمهور آمریکا مقصر است و ایدا به لیان اخطار می‌دهد که اکنون با رهبران واقعی ایالات متحده در افتاده است و سپس آن دو را ترک می‌کند. پس از مکالمه‌ای دیگر با کارلا، ایدا به آزمایشگاهی می‌رود و متوجه می‌شود سیمونز، او را شبیه سازی کرده است. همچنین سیمونز از وجود ایدا بی‌خبر است و کارلا قصد دارد دنیا را به تنهایی نابود کند. ایدا به سیمونز اطلاع می‌دهد که کارلا چه نقشه‌ای دارد و آزمایشگاه او را از بین می‌برد.

در لانشیانگ، ایدا در تعقیب بدل خود یعنی کارلا، متوجه می‌شود که یک «اوبیستوو» به جیک مولر و شری برکین حمله کرده است و به آن‌ها کمک می‌کند تا این سلاح بیوارگانیک را نابود کنند. او بدون این که توسط کریس و پیرس، که به اشتباه به دنبال کارلا هستند، سوار کشتی باری کارلا می‌شود و متوجه می‌شود که کارلا، مورد اصابت گلوله قرار گرفته است. سپس کارلا جهش پیدا می‌کند اما ایدا موفق می‌شود با شلیک گاز نیتروژن، او را از بین ببرد.

ایدا سپس به برج‌های چهارگانه رفته و متوجه می‌شود سیمونز، که توسط کارلا به ویروس C آلوده شده، در شرف کشتن لیان و هلناست و به آن‌ها کمک می‌کند تا سیمونز را از بین ببرند. پس از کشتن سیمونز و دادن اطلاعات لازم برای اثبات بی گناهی لیان و هلنا، ایدا به آزمایشگاه کارلا می‌رود و تمام تحقیقات او را نابود می‌کند.
«پایان سناریو Ada»

منبع : https://t.me/GameNewNews

برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

بامداد نوروزیان

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *