۰

حدیث سفر ائارندیل و جنگ خشم

جنگ خشم

حدیث سفر ائارندیل و جنگ خشم

آن گروه از پسران فئانور که هنوز زنده بودند، ناگاه بر غربت گزيدگان گوندولین و بازماندگان دوريات تاختند و نابودشان کردند. در آن نبرد برخی از مردم پسران فئانور کنار کشیدند، و گروهی اندک شوریدند و به هنگام یاری دادن الوینگ بر ضد فرمانروایان خود از پای درآمدند (زیرا چنین بود اندوه و سردرگمی الدار در آن روزگار)؛ اما مايدروس و ماگلور پیروز میدان شدند، و پس از آن ماجرا از پسران فئانور تنها این دو تن بازماندند، و آمرود و آمراس هر دو از پای درآمدند و کشتی های گیردان و گیل گالاد شاه برین دیر به یاری الف های سیریون شتافتند؛ و الوینگ رفته بود، و نیز پسرانش.

 آنگاه آن اندک مردمانی که از حمله جان به سلامت برده بودند، به گیل گالاد پیوستند و با او به بالار رفتند؛ و هم آنان خبر آوردند که الروس و الروند اسیر شده اند، اما الوینگ با سیلماریل بر روی سینه اش، خود را به دریا انداخته.بدین سان مايدروس و ماگلور به گوهر دست نیافتند؛ لیکن گوهر از دست نرفت، زیرا اولمو الوینگ را از چنگ موج ها رهایی داد و او را به کالبد مرغی سپید و بزرگ درآورد، و سیلماریل بر سینه اش آنگاه که او بر روی آب ها در تکاپوی محبوب اش ائارندیل بود، به سان ستاره ای می درخشید. شبی ائارندیل سکان کشتی در دست او را دید که به سویش می آمد، بسان ابری سپید و چالاک در زیر ماه، بسان ستاره ای بر فراز دریا، روان در مداری عجیب، شعله ای رنگ باخته بر بال های توفان. و در ترانه ها آمده است که او از آسمان بر روی دیرک های وینگیلوت افتاد، مدهوش، مشرف به مرگ از شدت اضطرار و شتاب، و ائارنديل مرغ را در آغوش گرفت؛ اما صبح با چشمان حیرت زده زن خویش را در کالبدش در کنار دید، با گیسوان ریخته بر روی رخسارش، و او خفته بود.

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *