نبرد آزانول بیزار از نبرهای دوران سوم سرزمین میانه
نبرد آزانول بیزار از نبرهای دوران سوم سرزمین میانه
با حملهء اسماگ به ارهبور، دورفهای قوم دورین مجبور به ترک دیار خود شدند و در سرزمینهای مختلف در تبعید و سختی زندگی کردند. مدتی بعد پادشاه آنها، “ترور” تصمیم گرفت سرزمین باستانی دورفها یعنی “خزد-دوم” که در زبان الفها به “موریا” معروف بود را باز پس بگیرد و همراه مردمش در آنجا سکونت کند.
موریا پیش از ارهبور قلمروی دورفها بود، اعجاب انگیز، آباد و ثروتمند و دارای معادن ارزشمندی مانند میتریل. اما با حملهء اژدهایان و سپس پنهان شدن بالروگ در آن مکان، دورفها مجبور به ترک آنجا و کوچیدن به تپههای آهن و ارهبور شدند. ثروت موریا اورکهای غارتگر را به آن منطقه کشاند و “آزوگ” به همراه افرادش در آنجا ساکن شدند.
مدتی بعد ترور که آوارگی به او فشار آورده بود با دورفی به نام “نار” به خیال سر و گوش آب دادن به سمت موریا رفت، اما توسط اورکها دستگیر شد و آزوگ سرش را از تن جدا کرده و به او هتک حرمت کرد. او نار را زنده گذاشت تا این خبر را به دورفها برساند و آنها دیگر جرأت آمدن به موریا را نداشته باشند.
“تراین” پسر ترور با شنیدن این خبر هفت شبانه روز نیاسود و از آنجا که به غرورش برخورده بود با یارانش سه سال را صرف تهیهء نیرو و تسلیحات جنگی کرد تا به نبرد اورکها برود و از آنها تقاص بستاند. علاوه بر خاندان ریش بلندها سایر هفت خاندان دورفی به احترام و یاد ترور با او متحد شدند و در نبرد شرکت کردند.
در سال ۲۷۹۳ دورفها با اورکهای گونداباد در آویختند و آنها را شکست دادند. باقی ماندهء اورکهای آن نبرد به کوهستان سفید در روهان گریختند.
سال ۲۷۹۹ اوج نبرد دورفها و اورکها بود که در درههای دروازهء شرقی موریا که “آزانول بیزار” نام داشت اتفاق افتاد و به همین نام نیز معروف شد.
لشکر دورفهای تپههای آهن به کمک همنژادانشان آمدند و نیروی دورفها را تقویت کردند. تراین و پسرانش و همچنین “بالین” و “گلوین” از فرماندهان دورفها و آزوگ و پسرش “بولگ” از فرماندهان اورکها بودند. “داین پا آهنی” آزوگ را شکست داده و او را نابود کرد و ثورین رشادت بسیاری از خود نشان داد و به خاطر استفاده از تکهای چوب بلوط به عنوان سپر، به “سپربلوط” معروف شد.
نبرد با پیروزی دورفها پایان یافت اما آنرا کم ثمر دانستند، زیرا نمیتوانستند به خاطر بالروگ وارد موریا شوند و کشتههایی بسیار به تعداد بیش از ۲٠٠٠نفر داده بودند که پدر داین و برادر ثورین جزو آنها بودند. خود ثورین جراحات زیادی برداشته بود و پدرش تراین نیز از یک چشم نابینا شده بود.
این نبرد آغازی برای نبرد پنج سپاه بود که در سالهای بعدی اتفاق افتاد و به شکست اورکها و کم شدن جمعیتشان و سپس باز بودن راه حامل حلقه در آریادور و پیروزی در نبرد حلقه منجر شد.
نظرات کاربران