۰

داستان بازی the last of us

داستان بازی the last of us

داستان بازی the last of us

داستان بازی the last of us

نیمه شبه جول از صدای تلویزیون بیدار میشه…دخترش سارا برای تولد پدر ساعتی رو تهیه کرده ولی ساعت کار نمیکنه…ساعت از نیمه شب گذشته و روی کاناپه هر دو خوابشون برده…پدر با احساسی وصف نشدنی دختر رو در آغوش میگیره و به رخت خواب میبره…نزدیکای صبح سارا از صدای زنگ تلفن بیدار میشه و تلفن رو برمیداره.”عمو تامی…تویی…عمو صدام رو میشنوی؟”با چهره ای خواب آلود به دنبال پدر میگرده…صدای تلفن همراه جول از طبقه پایین شنیده میشه…سارا به دنبال صدا میره…”پدر…پدر.یعنی کجاست این موقع شب؟”تلفن همراه رو جواب میده و شماره عمو خودش رو میبینه…”عمو؟” “۸ میسکال:کجایی؟ من دارم میام. بهم زنگ بزن” صدا آژیر آمبولانس و پلیس کل محله رو برداشته.ناگهان سروکله جوئل از حیاط پشتی پیدا میشه…. موجودی عجیب خودش رو به پنجره میکوبونه…شیشه رو میشکنه و به داخل خونه میاد.

 “جانی این کار نکن؟نمیخوام بهت شلیک کنم!!!اخطار میکنم”همسایه به جول حمله ور میشه و او به اجبار جانی رو میکشه.اولین قتل جول…. ناگهان برادر جول(تامی)از راه میرسد و با ماشین وی از شهر فرار میکنن…در خارج شهر در طی تصادفی به پایین دره پرت شده.مامور امنیتی جلوی راه آنها رو میگیره و از افسر مافوق میپررسه:”شلیک کنم؟” “بله” “ولی یه بچه همراشونه؟” شلیک کن” جول به مامور التماس میکند ولی مامور امنیتی به طرف آنها شلیک میکند.آنها از دره بار دیگر سقوط میکنند. مامور به پایین دره میاد و در حالی که تفنگ رو به طرف جول نشونه گرفته….ناگهان بنگ….تامی به مامور شلیک میکنه تامی”اوه خدای من….”سارا تیر خورده و به زمین افتاده. جول:”تو نمیمیری فقط ساکت باش هیچی نگو.

”سارا در دستان پدرش جون میده و میمره (عامل بیماری قارچی ست که با هاگ پاشی به بدن و مغز نفوذ کرده و بعد از ۲۴ ساعت کنترل مغز انان رو به دست میگیره) ۲۰ سال بعد……. جول مست از خواب بیدار میشه…زنی به نام Tess به طرف او میاد و دستش رو میگره و بلندش میکنه…”ماموریتی داریم” به طرف محل ماموریت با هم حرکت میکنند و در راه گفت و گوی آنها رو شاهد هستیم.ماموریت بازگشت سلاح های دزدیده شده میباشد. فردی که سلاح ها رو دزدیده رابرت نام داره و بعد از اینکه توسط جول شکنجه شد اعتراف کرد که سلاح ها رو به گروه فایرفلای فروخته. در همین هنگام عضوی از گروه فایر فلای(مارلین) ظاهر میشه و به اونا میگه که در عوض برگردودن سلاح ها در خواستی داره:دختر رو به محل کمپ فایر فلای در ساختمون مرکزی برسونین.با قبول ماموریت همراه دختر(الی)و همکار خود به سمت محل کمپ حرکت میکنید…دختر تنها ۱۴ سال داره و حتی بعد از شیوع ویروس به دنیا اومده.بدن وی در مقابل ویروس مقاومت نشون داده و تنها امید بشر به ساختن واکسن میباشد

(که این موضوع توسط جول و تس در میانه راه ساختمون مرکزی کشف میشود.) راه رو ادامه میدن…در میانه راه افرادی که در خدمت ارتش و برای حذف ثبات منطقه در اونجا هستند به اونا حمله ور شده و تس هم که توسط زامبی ها زخمی شده برای حفظ جان دختر جان خودش رو در خطر میندازه و جلوی مامورین مقاومت میکنه و کشته میشه. حالا دیگه فقط جوئل و الی باقی ماندند و باید به راه خود ادامه بدن. بعد از مدت ها پیاده روی جول و الی به محل کمپ فایرفلای میرسند…”هیچکی اینجا نیست؟هیچکی؟”کمپ مدتی پیش تخلیه شده بود.نواری رو پیدا میکنن که حاکی از اینه که کمپ به محل جدیدی در شهری دیگه منتقل شده…در همین زمان فردی رو در ساختمان روبه رو مبینن… “یعنی عضو فایرفلایه؟” “بخواب زمین!” تیر شلیک میشه…”خوبی؟” “آره ولی چه مرگشونه؟” با درگیری بسیار تا طبقه اول میرسند

داستان بازی the last of us

داستان بازی the last of us

اونجا جول با یکی از اون سربازا مبارزه تن به تن میکنه و از بالا روی یه میله فلزی سقوط میکنه.الی همه بازمانده رو میکشه و به بالای سر جول میاد. “زنده ای؟خواهش میکنم نمیر؟بهم بگو باید چیکار کنم؟دستت رو بنداز دور گردن من باید از اینجا بریم.” سوار اسب میشن از مهلکه فرار میکنن. (از اینجا داستان دی ال سی شروع میشه) به منطقه ای پاساژ مانند میرسند.کنترل الی با شماست.جوئل زخمی ه و باید بهش کمک کنید… الی به اسب میگه”مراقب جول باش.

” “جول.زنده بمون.توی یه چشم به هم زدن برمیگردم.” به دنبال جعبه کمک های اولیه الی کل پاساژ رو زیرورو میکنه و در نهایت توی یه هلکوپتر نظامی اونو پیدا میکنه. این قمست داستانی حال در این دی ال سی بود ولی قسمت اصلی مربوط به گذشته ست که الی با دوست خود اونو تجربه میکند. برگردیم به قسمت اصلی بازی: جول کم کم در حال بهبوده ولی هنوز توانای راه رفتی نداره. آتیش روشن کرده.هوا سرده….الی تنها به دنبال شکار یه گوزنه. بالاخره موفق میشه اونو شکار کنه.سروکله دوتا مزاحم پیدا میشود.

“ما به اون گوشت نیاز داریم!” “اگه دستتون بهش بخوره یه گلوله بین چشماتون میبینین.” “میتونیم با هم معامله کینم؟اسلحه؟دارو؟هر چی که بخوای؟” “آنتی بیوتیک دارین؟” ناگهان زامبی ها حمله میکنن و همراه اون مرد توسط زامبی ها کشته میشه.آنها از دست زامبی ها فرار کرده و از هم جدا میشن ولی اون مرد که هنوز دنبال الی ه بعد از درگیری ه شدیدی که الی با آنها داشت اونو اسیر بیهوش میکنن.الی چشم هاش رو در زندان باز میکنه.فردی در حال قطعه قطعه کردن بدن انسانی هستش.مرده میرسه و به الی در رابطه با اینکه همه به دنبال بقا هستن توضیحاتی میده و بهش ظرف غذایی میده و قول میده که گوشت گوزنه.او با اشتها شروع به خوردن میکنه اما وقتی که از هدف اصلی او که آزار و اذیتش هست پی میبره سینی رو به سمتش پرت میکند

داستان بازی the last of us

داستان بازی the last of us

او که قصد آرام کردن الی رو داره ازش اسمش رو میپرسه و دستش رو به طرفش دراز میکنه.الی هم دستش رو میگیره و انگشتش رو میشکنه مرد دست الی رو گرفته و سر اونو به در زندان میزنه.الی زخمی میشه مرد:”حالا بهشون چی بگم؟” الی با دستش خون دماغش رو پاک میکنه ومیگه: “الی.بهشون بگو بچه ای که انگشت لعنتی رو شکوند اسمش الی ه” “Ellie.Tell them the kids name who broke my fucking finger is Ellie” یک روز بعد مردی که در حال قصابی جنازه بود به الی لگدی میزنه و اونو از خواب بیدار میکند. دو نفری دستشو میگیرن و روی میز میخوابونن.یکیشون ساطور به دسته.میخوان الی رو بکشن. “من مسموم شدم” “چی؟دورغ میگه” “آستین دستم رو بزن بالا و ببین.” “اون مسموم شده.” “ولی زخمش قدیمیه….” “به نظر من که خیلی هم جدیده…” ناگهان الی ساطور رو به یکی از افراد دشمن(همون فردی که داشت بدن رو قطعه قطعه میکرد)میزنه الی به سختی از زندان فرار میکند.

جول از خواب بیدار میشه با سردرگمی دنبال الی میگرده. “الی؟کجایی؟یعنی کجا میتونه رفته باشه توی این سرما.” به سختی مسیر رو پیدا میکنه و به گروهی میرسه که از همون افراد راهزنند.با شکنجه اونا به محل نگهداری الی پی میبرد. الی به سختی خودش رو به رستوران اون ناحیه میرسوند.به در خروج نزدیک میشود  ناگهان مرد با ضربه ای او را نقش زمین میکند. “میدونم که بدنت مقاومه.تا حالا هیچ کس اینقدر دووم نیاورده!”

 با درگیری این دو وقتی الی به زمین میفته او قصد به تجاوز بهش میکند و الی چاقویی رو پیدا کرده و یه ضربه به وی میزند .یه ضربه دیگه و یکی دیگه.به طرز دیوانه واری شروع به قطعه قطعه کردن اون میکنه.سروکله جول پیدا میشه و الی رو ازش جدا میکنه. الی هق هق کنان:”جول اون میخواست…میخواست…” جول:”من اینجام عزیزم…تموم شد.تموم شد. به راه ادامه میدن به سمت کمپ فایر فلای حرکت میکنن. در راه به بالای ساختمونی میرن. الی:”شوخی میکنی؟دیدیش جول؟” الی شروع به دویدن میکند و جول هم به دنبالش.به بالای ساختمون میرسن.یه زرافه…لحظه ای به تماشای اونا می ایستند. زرافه ها رو لمس میکنند و آنها که گروهی مهاجرت میکردند از الی دور میشن…. جول:”مجبور نیستی این کار رو بکنی؟” الی:”بعد از این همه کاری که انجام دادم؟نه.بذار تمومش کینم.

داستان بازی the last of us

در را باز میکنن و به طرف کمپ میرن الی:میتونی بعد از همه اینا بهم یاد بدی…. جول:”چی رو؟” الی:”شنا کردنو.” در راه مجبور به عبور از یه تونل فاضلاب میشن.در هنگام عبور از موانع جول سقوط میکنه و الی هم که شنا بلد نیست برای نجاتش میرود .ناگهان هر دو به درون آب میفتند و جول برای نجات الی به دنبالش میرودالی که گویا دیگر نفس نمیکشه جول شروع یه ماساژ قلبی میکنه.گروهی از سربازان فایرفلای به آنها نزدیک میشن.

 “دستات رو بزار روی سرت” “فکر کنم نفس نمیکشه” سرباز جول بیهوش میکند. جول وقتی به هوش میاد در اونجا همون زنی(مارلین) رو میبینه که در ابتدا ماموریت رسوندن الی رو بهش داد.ازش میپرسه الی خوبه؟ “بله خوبه پزشکا دارن معاینش میکنن.” “چه بلایی سرش میاد؟” “متاسفانه تنها راه ساخت واکسن تکه ای از مغز اونه.!!!!” “یعنی میمیره؟” “واقعا متاسفم” “خب از این همه آدم مسموم مغز رو بگیرین؟” “فقط مغز اون کاربرد داره” بعد جول رو مجبور به ترک کمپ میکنن.درهمنگام ترک جول سرباز رو شکنجه میکند و به محل الی پی میبرد. به دنبالش رفته و بعد از کشتن کلی سرباز او را از روی تخت بلند کرده و از کمپ فرار میکنن.در هنگام فرار مارلین جلوی آنها را میگیرد. “نمذارم ببریش” “یکی دیگه رو پیدا کنید” “میدونی که کسی دیگه ای نیست!” جول کمی به فکر فرو میرد. “من از زمانی که به دنیا اومد میشناسمش” جول به زن شلیک میکند اما هنوز زندست.

“منو نکش!!” “اگه نکشم بازم دنبالمون میای!” جول یه تیر در سر زن خالی میکند و الی رو در ماشین میگذارد و فرار میکنند. الی به هوش میاد. “من کجام؟” “توی ماشین.از ساخت واکسن پشیمون شدن.” دوباره میخوابه. از ماشین پیاده میشن تا ادامه مسیر رو با پای پیاده برن. الی جلوی جول رو میگرد. “بهم قول بده که بهم راست گفتی که از ساخت واکسن منصرف شدن؟” “قول میدم” و بازی تموم ميشه.

منبع : https://t.me/GameNewNews

برچسب‌ها:

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *