۰

داستان ترسناک پسر بچه کنجکاو و سایت مرموز

داستان ترسناک پسر بچه

دارک وب
داستان ترسناک پسر بچه کنجکاو و سایت مرموز

داستان ترسناک پسر بچه

بچه که بودم خیلی دوست داشتم پولدار بشم . هر شب و هر روز رویای پولدار شدن رو تو سرم مرور میکردم . سن زیادی نداشتم اما خیلی خیلی دوست داشتم یکی از ثروت مند های دنیا باشم و اعتقاد داشتم که میشه از راه های آسون تر هم پولدار شد .
هیچوقت اون روز یادم نمیره . روزی که توی کلاس کامیپوتر نشسته بودیم و ۲۰ دقیقه مونده بود کلاس تموم شه معلم گفت چون بچه های خوبی بودید میتونید از اینترنت کامپیوتر هاتون استفاده کنید .
من اولین کاری که کردم وارد یوتوب شدم و شروع کردم دیدن قسمت هایی از کارتن بتمن . واقعا لذت میبردم . اون لحظه هیچ چیز جز دیدن بتمن لذت بهش نبود . اما یکی دو قسمت که گذشت ناگهان یک پیام روی صفحه ی مانیتور نمایان شد . پیام نوشته بود ایا برای پولدار شدن آماده ای ؟ نوشته بود که اگر این سوالات رو در مورد بتمن جواب بدی بهت فلان قدر پول میدیم . بهت میگم ، خیلی پول زیادی بود . نوشته بود تنها طرفداران واقعی بتمن میتونن این سوالات رو جواب بدن و از اونجایی که من حتی سایز کفش بتمن هم میدونستم وارد شدم.

پیام من رو به یک سایت برد . سایتی خالی جز قسمتی برای جواب دادن و خوندن سوال و یک دکمه به عنوان شروع . دکمه رو زدم و بازی شروع شد . اولین سوال راحت بود . بدون مکث جواب دادم . سوال دوم همینطور. تا سوال ۱۰ همه رو به خوبی جواب دادم که ناگهان یک پیام دیگه روی صفحه امد . پیام نوشته بود : تبریک ، شما برنده ی جایزه شدید . حال برای دریافت جایزه اطلاعات خواسته شده رو وارد کنید .
اطلاعات اسم ، نام خانوادگی ، سن و محل اقامت بود .
جلوی محل اقامت نوشته بود ، آدرس دقیق . تکرار میکنیم ، دقیق !
از اونجایی که معلممون بهمون گفته بود هرگز اطلاعات شخصی خودتون رو تو فضای مجازی وارد نکنید ، من هم تصمیم گرفتم اسم کس دیگه ای رو بزنم ، اما مشکل اینجا بود که اسم کی !
به اطرافم نگاه کردم . ته کلاس یه قلدر همیشه میشست و بچه هارو اذیت میکرد . تصور کردم اسم اونو وارد کنم تا اگر این سایت یک شیاد باشه نه اسم من لکه دار شه هم اینکه یه جوری مسخرش کنم ولی فکر کردم اگر واقعی باشه چی ؟ من میتونم پولمو بگیرم ؟

داستان ترسناک

داستان ترسناک پسر بچه

باز به اطرافم نگاه کردم . فکر خوبی به سرم زد . دیدم سرکلاس ما یه بچه ی درس خون و خیلی ساده داریم که بهترین گذینس. میشه اسم اونو زد چون اگر پول رو ببره میتونم با زور ازش بگیرم یا فوقش بگم نصف کنیم .

اسم و نام و اطلاعات اونو دادم . از اونجایی که هفته پیش تولدش بود و خونشون رو بلد بودم آدرس دقیق هم دادم و اوکی کردم .
همه چیز یهو قطع شد و دیگه هیچ پیامی نیومد . منم سیستم رو خاموش کردم و با بچه ها رفتم حیاط .
چند روز گذشت ، خبری از پول نشد . احساس حماقت میکردم . حس کردم گول خوردم .
بعد از چند هفته که خبری نشد یواش یواش شک کردم که نکنه اون پولارو گرفته و صداش درنمیاد . شاید همه رو زده به جیب. پس باید روش تمرکز کنم ببینم حرکات مشکوکی میکنه یا نه . حتما باید با تیپ جدید بیاد و چیزای جدید بخره . چون یه پول بزرگ دستش امده اما ، نه ! مثل همیشه بود . حتی یکم ناراحت تر. یکم ابوس تر . یکم عصبی تر . هر بار یهو می ایستاد ، اطراف رو نگاه میکرد و باز حرکت میکرد . موقع غذا خوردن سرش رو بالا میاورد و به اطراف نگاه میکرد و باز میخورد .
هر روز داشت لاغر تر ، سیاه تر و افسرده تر میشد . با بچه ها دعواش میشد و شدیدا درس افت کرد .
خیلی صورتش بهم ریخته بود . چشماش پر از خون بود . موهاش رو شونه نمیکرد و لباسش هر روز و هر روز کثیف تر میشد .
همیشه در حالتی از ترس بود . انگار کسی یا چیزی داره نگاش میکنه و داره میخورش . مدتی همینطور گذشت و اون تاریک تر و تاریک تر میشد . تا روزی که دیگه نیومد مدرسه .معلما پرسو جو کردن ، دم خونشون رفتیم اما هیچکس نبود . انگار اون و خانوادش برای همیشه از شهر ما رفته بودن .
من هیچوقت دیگه اونو ندیدم .هیچوقت هیچ خبری نه از خودش شد و نه خانوادش .
جدا از این ، من احمقو بگو که چطور گول خوردم .راستی هیچ خبریم از پول نشد !

برای مطالعه فکت و داستان ترسناک بیشتر در کنترل امجی به صفحه آن مراجعه کنید.

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *