بالاخره کمی هیجان! واقعاً آرزو میکردم بخشهای بیشتری از سریال Dune: Prophecy شبیه «In Blood, Truth» باشد. این قسمت شامل افشاگریهای بزرگ، اکشن زیاد و تصمیمگیریهای مهم است و همه چیز بسیار هیجانانگیزتر از تمام اتفاقاتی است که پیش از آن رخ داد. تقریباً تمام عناصر این قسمت ارتقا یافتهاند، از نحوه ترکیب تصاویر و اکشن برای ارائه چیزهای جدید برای تماشا به مخاطب گرفته تا انرژیای که در اجراها وجود دارد و حالا که بازیگران چیزی برای پرداختن واقعی دارند، بسیار بهتر به نظر میرسد. حتی خط داستانی خستهکننده امپراتوری نیز با هیجان جدیدی همراه میشود – به ویژه با ورود مادر فرانچسکا به داستان. این اولین باری است که تلماسه: پیشگویی واقعاً تأثیر سریال بازی تاج و تخت را که در تمام این مدت سعی در تقلید آن داشته، به درستی نشان میدهد و گیجکننده است که چرا کل سریال اینگونه نیست. با تنها یک قسمت باقیمانده، به نظر میرسد این هیجان کوتاه خواهد بود.
احتمالاً سادهترین راه برای دیدن تأثیر فیلمنامه جذابتر، در چگونگی پیشرفت بازیگران جوان در «در خون، حقیقت» است. این واقعاً اولین باری است که تلماسه: پیشگویی چیزی برای کار کردن به جاش هیوستون در نقش کنستانتین کورینو داده است و او بالاخره میتواند پسر نامشروعی که سعی در جلب رضایت پدرش دارد را به بخش جذابتری از سریال تبدیل کند. سارا-سوفی بوسنینا نیز از آن بهره میبرد و با وضعیتی که داستان پرنسس اینز در «در خون، حقیقت» به آن رسیده، دیدن ادامه ماجرا و اینکه آیا آنها میتوانند پایانی خوب برای این شخصیت رقم بزنند، هیجانانگیز خواهد بود. کلوئه لی، که از قبل یکی از برجستهترین بازیگران جوان در این سریال بوده، در قسمت پنجم نقش کاملاً جدیدی را بازی میکند، زیرا مادران اجدادی او برای کنترل ذهن خواهر لیلا رقابت میکنند و تقلید او از مادر راکوئلا بینقص است – او به طرز ماهرانهای حرکات، ویژگیها و الگوهای گفتاری کتی تایسون را تقلید میکند. بالا آمدن سطح آب، همه قایقها را بالا میبرد و یک داستان هیجانانگیزتر نیز همین کار را برای این اجراها انجام میدهد.
از نظر بصری، «در خون، حقیقت» هنوز به فیلمهای تلماسه نزدیک نمیشود، اما اکشن افزایش یافته این قسمت به طور طبیعی آن را از نظر بصری جالبتر میکند. با شروع اتفاقات (به معنای واقعی کلمه) برای کیران و میکائلا، با طراحی مبارزات خوبی روبرو میشویم زیرا آنها راه خود را از میان ساردوکارهای تازه منصوب شده باز میکنند و در حالی که انفجارهایی که به دنبال آن میآیند همیشه عالی به نظر نمیرسند، تماشای آن وقتی داستان به طور طبیعی با اکشن هماهنگ میشود، هیجانانگیزتر است. این تغییر خوشایندی برای سریالی است که تاکنون با صحنههای سنگین بدلکاری خود مشکل داشته است.
اما مشکل همین است: همه اینها خیلی دیر است. هفته آینده یک قسمت دیگر باقی مانده است و در حالی که من اکنون که به نظر میرسد همه چیز در حال جمع شدن است، انتظارات نسبتاً بالایی از آن دارم، این قسمت تلماسه: پیشگویی را از آنچه بوده نجات نخواهد داد. زمان زیادی صرف چیدن مهرهها شد و اکنون زمان کمی برای لذت بردن از افتادن آنها باقی مانده است. اختصاص تنها ۶ قسمت به تلماسه: پیشگویی، لطمه بزرگی به این سریال میزند و آن را به انبوهی از سریالهای پخش آنلاین اخیر (شاید مهمتر از همه نمایشهای دنیای سینمایی مارول دیزنی پلاس) مرتبط میکند که همان مسیر را دنبال میکنند: در ابتدا کند پیش میروند و فقط مجبور به عجله در پایان میشوند.
نتیجه:
حیف است که بخشهای بیشتری از تلماسه: پیشگویی نمیتوانستند همان نوع انرژی را که «در خون، حقیقت» از دنیای خود و شخصیتهایش بیرون میکشد، برانگیزند. این همان نوع درام شبیه به بازی تاج و تخت است که این سریال در تمام این مدت سعی در بازسازی آن داشته است. با کنار رفتن تمام مقدمهچینیها، بالاخره همه چیز میتواند شروع به حرکت کند و هر عنصر – اجراها، تصاویر، اکشن و غیره – با یک فیلمنامه جذابتر از معمول تقویت میشود.
نظرات کاربران