بهترین فیلم های قاتلین سریالی
اغلب جذابترین افراد برای ما، آنهایی هستند که از نظر زندگی عادی خارج از عرف هستند و همین موضوع به وسواسها و زیرژانرهای سینمایی ما دامن میزند. در حالی که احتمال کمی وجود دارد که یک فرد معمولی با یک قاتل خطرناک و سیستماتیک روبرو شود، اما دنیای سینما پر است از فیلمهای ترسناک و هیجانانگیز درباره قاتلین سریالی. موفقیت چشمگیر فیلمهایی مثل “Trap” و “Lognlegs” در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد که مخاطبان عاشق پرداختن به جزئیات و پیچیدگی قتل هستند.
کارگردانان آمریکایی سهم قابل توجهی در زیرژانر قاتل سریالی داشتهاند. فیلمهایی مثل “سکوت برهها”، “هفت” و “زودیاک” به اندازه خود سینما در فرمول قاتل سریالی روی پرده مهم هستند. اما فیلمسازی فوقالعاده به هالیوود ختم نمیشود و وسواس به قاتلین سریالی هم همینطور. اینها بهترین فیلمهای درباره قاتلین سریالی هستند که از سینمای جهانی آمدهاند و ثابت میکنند که برخی موضوعات صرف نظر از منشا آنها، جهانی هستند.
۱۰- High Tension (2003)
دوستان صمیمی، ماری و الکس، برای گذراندن آخر هفته به خانهی خانوادهی الکس در روستا میروند. این دو دختر مدت زیادی در آنجا نیستند که یک بازدیدکنندهی غیرمنتظره میرسد و بلافاصله شروع به وحشیگری در خانه میکند. ماری موفق میشود پنهان بماند و سعی میکند الکس را از دست متجاوز خشن نجات دهد بدون اینکه خودش گرفتار شود.
High Tension با سهم عادلانهای از جنجالها روبرو شد. این فیلم متهم شد به سطحی بودن، خشونت بیدلیل و بیکیفیتی. در حالی که بینندگان میتوانند در مورد اینکه کدام یک از این اتهامات، اگر اصلاً درست باشد، تصمیم بگیرند، نمیتوان انکار کرد که High Tension نماد غیر رسمی جنبش “new French extremity” است. ارزش هنری و خلاقانهی فیلمهایی مانند High Tension همیشه ذهنی خواهد بود، اما سهم آن در گفتمان فیلم و علاقهمندی آن به شکستن مرزها بدون شک ژانر وحشت قرن ۲۱ را برای بهتر یا بدتر شکل داد.
۹- Killing Ground (2016)
یک زوج جوان برای گذراندن یک شب سال نو خصوصی و عاشقانه به یک ساحل کوچک و دورافتاده میروند. آنها کمی ناراحت میشوند که میبینند یک کمپ دیگر در نزدیکی برپا شده است، اما سعی میکنند از محیط خلوت اطراف نهایت استفاده را ببرند. با گذشت زمان متوجه میشوند که ظاهراً کسی در چادر نزدیک نیست. کمپ متروکه برای این زوج زنگ خطر ایجاد میکند و وقتی با دو مرد محلی در پارکینگ کمپ برخورد میکنند اوضاع بدتر میشود.
روی کاغذ، Killing Ground یک داستان ترسناک بسیار ساده است که ممکن است حتی برای دوستداران این ژانر آشنا باشد. با این حال، اجرای آن است که این فیلم استرالیایی را به سطح دیگری میبرد. تدوین خلاقانه و داستانگویی صبور منجر به افشاگریهای داستانی و صحنههای ترسناکی میشود که بینندگان را شوکه خواهد کرد. اگرچه Killing Ground مبتکرانه و خوب ساخته شده است، اما برای افراد کم دل مناسب نیست. فیلم Damien Power که فیلم ترسناک و شدید No Exit را نیز کارگردانی کرده است، شامل خشونت جنسی گرافیکی و شدید است که میتوان گفت بیش از حد لازم است. با وجود این دستگاه داستانی بحثبرانگیز، Killing Ground چیزی برای گفتن در مورد نقشهای جنسیتی در سینمای ترسناک دارد و چیزهای زیادی برای دوستداران تجربه ترسناک وحشیانه ارائه میدهد.
۸- Audition (1999)
شیگهارو (ریو ایشیباشی) یک مرد بیوه است که به دنبال بازگشت به دنیای دوستیابی برای پیدا کردن همسر جدید است. یکی از دوستان نزدیک شیگهارو تهیهکننده فیلم است که پیشنهاد میدهد برای کمک به پیدا کردن زنی که میخواهد با او ازدواج کند، تست بازیگری برگزار کنند. در طول تست بازیگری، او بلافاصله توسط زن جوانی به نام آسامی (ایهی شیینا) مجذوب میشود. با وجود برخی ناسازگاریها در رزومه او، شیگهارو رابطه خود را با آسامی ادامه میدهد و به زودی از آن پشیمان میشود.
کلمات مراقبهای و احشایی معمولاً نمیتوانند برای توصیف یک اثر هنری استفاده شوند، اما تاکاشی میکه کاملاً معمولی نیست و بازی او هم همینطور. این فیلم ژاپنی غیرمعمول چالشهایی را برای فرضیههای جنسیتی مرتبط با وحشت و استانداردهای شایستگی ایجاد میکند. بازیگری دردناک اما فراموشنشدنی، افکار زیادی را در مورد محدودیتهای سینمایی و آنچه مخاطبان حاضرند برای دنبال کردن هیجان فیلمهای ترسناک تماشا کنند، برمیانگیزد.
۷- The House That Jack Built (2018)
جک (مت دیلون) یک معمار شکست خورده و قاتل سریالی موفق به زندگی خود نگاه میکند. او به قتلهای زیادی که در طول سالها انجام داده است فکر میکند و از بیرحمی و خلاقیت آنها لذت میبرد و آنها را به عنوان آثار هنری که زندگی او را تعریف میکنند در نظر میگیرد.
لارس فون تریه غریبهای با جنجال نیست؛ اگر چیزی باشد، او به طور فعال به دنبال آن است. جایی که فیلمسازان دیگر کار خود را فرصتی برای گفتگو با مخاطب میبینند، فیلمهای فون تریه ترجیح میدهند بازی خروسبازی کنند. حتی برای طرفداران سرسختترین فیلمساز، The House That Jack Built احتمالاً باعث میشود که آنها اول فرار کنند. این اسلشر آرتهوس خونسرد و بدبین به اندازه فون تریه غیرقابل دسترسی است.
اما این فیلم یادآوری میکند که حتی در ناخوشایندترین تمرینهای داستانگویی، ارزش، بیان هنری و جذابیت وجود دارد.
۶- Ichi The Killer (2001)
Ichi (Nao Omori) یک روانپریش بیثبات با انگیزه و هدف بسیار کم است. برعکس، استاد Ichi، Jijii (Shinya Tsukamoto)، یک شرکتکننده قدرتمند و سازمانیافته در دنیای زیرزمینی ژاپن و صحنهی آکوزا است. Jijii از تشنگی بیانتهای Ichi برای خشونت به نفع خود استفاده میکند و Ichi را برای معلول کردن و کشتن به دستور خود دستکاری میکند.
Takashi Miike دوباره با Ichi the Killer میزند. این کارگردان پرکار ژاپنی شهرتی در تکیه بر لبههای افراطی ژانرهای انتخابی خود دارد و این شهرت به طور کامل در این فیلم ۲۰۰۱ تجسم یافته است. Ichi the Killer خشونت بیمعنی را به عنوان وسیلهای برای بحث در مورد ماهیت واقعی خشونت به تصویر میکشد.
با وجود اعتبار Miike به عنوان یک فیلمساز، این فیلم خاص در چندین کشور ممنوع شد و برای انتشار در چندین کشور دیگر ویرایش شد اما همچنان یکی از بهترین فیلمهای آکوزا است..
۵- Cure (1997)
کارآگاه تاکابه (کوجی یاکوشو) در حال تحقیق در مورد یک سری قتلهای آزاردهنده و عجیب است. قتلها وحشتناک هستند و همه قربانیان یک X روی بدنشان حک شده دارند. اما با وجود کارت ویزیت ثابت در سراسر پروندهها، به نظر میرسد همه جرایم توسط افراد مختلفی انجام شده است که هیچکدام قتل را به یاد نمیآورند.
Cure جذاب و اعتیادآور است و بیشتر در مورد خواستن و جستجوی پاسخها است تا خود پاسخها. با وجود رویکرد اسرارآمیز و فلسفیتر نسبت به یک تریلر قاتل سریالی، Cure از یک زبان بصری مطمئن و آشنا استفاده میکند که به فیلم کمک میکند تا با وجود داستان و روشهای روایتگری منحصر به فرد خود، قابل دسترسی باشد. ممکن است پاسخهای زیادی ارائه ندهد، اما سوالاتی که مطرح میکند به همان اندازه جذاب و معتبر هستند.
۴- Deep Red (1975)
هلگا (Macha Méril) یک رسانه روانی است که در یک کنفرانس پاراپسیکولوژی صحبت میکند. در طول ارائه، او زمانی که یک انرژی خشن و خطرناک را از مخاطبان احساس میکند میترسد. خیلی زود، یک پیانیست جاز (David Hemmings) شاهد یک قتل وحشیانه در آپارتمانی است که از کنار آن رد میشود. قربانی هلگا است و نوازنده جاز شروع به شکار قاتل میکند.
داریو آرگنتو یک آیکون در صحنهی جیالو ایتالیایی است که آنقدر این دوران و سبک را تعریف کرده است که شهرت او از هر دوی آنها فراتر رفته است. در Deep Red، آرگنتو نمایش تماشایی وحشتناک را با داستانگویی هوشمندانه ترکیب میکند و یک فیلم بینظیر میسازد که راه را برای زیرژانر خود و ژانر وحشت به طور کلی هموار کرد. به عنوان مثال، طرفداران مدرن ویژگیهای برجستهی جنبش جیالو را در Last Night in Soho تشخیص خواهند داد. فیلم ادگار رایت اخیراً این سبک را به جریان اصلی بازگرداند و تحت تأثیر Deep Red بود که هم به عنوان یک اثر بزرگ از قاتلین سریالی و هم سینمای جیالو موفق است.
۳- I Saw The Devil (2010)
جانگ جو-یون باردار (Oh San-ha) به طرز وحشیانهای پس از قبول کمک برای پنچری لاستیک در راه خانه، به قتل رسیده و تکهتکه میشود. نامزد او، کیم سو-هیون (Lee Byung-hun)، از دست دادن همسر و فرزند متولد نشده خود ویران شده است. خوشبختانه، سو-هیون یک مامور NIS است و از مهارتها و ارتباطات گسترده خود برای ردیابی قاتل و گرفتن انتقام استفاده میکند.
I Saw the Devil یک تفسیر پوچگرایانه از بازی گربه و موش را ارائه میدهد که در فیلمهای قاتل سریالی رخ میدهد. با وجود اشتیاق و خشم ذاتی در جستجوی انتقام، این فیلم تکاندهنده کره جنوبی میبیند که قهرمان آن بسیاری از اعتقادات قبلی خود را برای رسیدن به هدف نهایی خود کنار میگذارد. در نهایت، بازی پنهان کاری بین پلیس و قاتل به یک مسابقه برای پایینترین سطح تبدیل میشود که بررسی میکند سو-هیون تا کجا پیش میرود تا به دشمن خود برسد.
۲- Memories of Murder (2003)
دو کارآگاه (Kim Sang-kyung و Song Kang-ho) درگیر تحقیقات درباره دو قتل هستند که در یک شهر کوچک کره جنوبی رخ داده است. وقتی قتلهای بیشتری با همان الگو اتفاق میافتد، کارآگاهها متوجه میشوند که ممکن است در واقع در حال تحقیق درباره اولین قاتل سریالی خود باشند. آنها در طول جستجوی خود با شکستها و مشکلات زیادی از جمله تفاوت در روشهای تحقیقاتی مواجه میشوند.
اگرچه کارگردان برنده اسکار، Bong Joon-ho، اکنون به خاطر فیلمهایی مثل Snowpiercer و Parasite در سراسر جهان شناخته شده است، اما آثار قبلی این کارگردان نیز به همان اندازه انقلابی هستند. Memories of Murder در سال ۲۰۰۳، بیش از ۱۵ سال قبل از اینکه این کارگردان با شاهکار سال ۲۰۱۹ خود، Parasite، در اسکار برنده شود، به نمایش درآمد. Memories of Murder یک رویهی سطح بالا است و به حق یکی از بهترین و آزاردهندهترین فیلمهای کره جنوبی ساخته شده در نظر گرفته میشود.
۱- M (1931)
Hans Beckert (Peter Lorre) یک شکارچی است که در برلین کودکان را تعقیب و میکشد. وقتی وحشت ناشی از جنایات او به اوج خود میرسد، یک تعقیب و گریز گسترده آغاز میشود. علاوه بر تعقیب توسط پلیس، جنایات Beckert آنقدر نفرتانگیز است که حتی جنایتکارانی که در دنیای زیرزمینی برلین فعالیت میکنند مصمم به دستگیری او هستند.
بحث در مورد بهترین فیلمهای قاتل سریالی بدون گنجاندن M اثر Fritz Lang، یکی از معدود فیلمهای هیجانانگیزی که تقریباً کامل هستند، کامل نمیشود. هر کلیشه جایی شروع میشود و هر ژانری مدیون یک OG است. برای تریلرهای رویهای که در جزئیات فنی و رمز و راز ساختاری لذت میبرند، M کلاسیک اصلی است که الهامبخش همه آنها بوده و به لطف تنظیم وهمآلود و خلق و خوی خود و نحوه برخورد با طرح معروف خود، امروزه نیز پابرجا است.