چرا گندالف تنها جادوگری بود که سرزمین میانه را ترک کرد؟

گندالف

چرا گندالف تنها جادوگری بود که سرزمین میانه را ترک کرد؟

گندالف خاکستری، بعدها گندالف سفید، بدون شک مشهورترین جادوگر در ارباب حلقه ها است. بسیاری از طرفداران متوجه شده اند که او همچنین تنها جادوگری بود که به همراه آخرین الف ها و حاملان حلقه در پایان جنگ حلقه به غرب سفر کرد. سه‌گانه‌های فیلم ارباب حلقه‌ها و هابیت به وجود پنج جادوگر اشاره می‌کردند، اما در مورد اینکه همه آنها چه شد یا چرا فقط گندالف توانست به خانه بازگردد مبهم بود. خوشبختانه J.R.R. تالکین حداقل برخی از این سؤالات را در نوشته های دیگر خود روشن کرد.

پاسخ کوتاه این است که برخلاف چهار جادوگر دیگر، گندالف از طریق اقدامات خود در طول جنگ و سال‌های قبل از وقایع ارباب حلقه‌ها راه خانه را به دست آورد. چهار نفر دیگر، علیرغم نقاط قوتشان، به هر نحوی شکست خوردند. اما برای درک کامل این موضوع، لازم است بدانید که جادوگران چه کسانی بودند و چرا در سرزمین میانه بودند.

چرا جادوگران به سرزمین میانه رفتند؟

در حالی که مردان، الف ها و کوتوله ها از گندالف و دیگران به عنوان جادوگر یاد می کردند، الف ها آنها را به عنوان ایستاری می شناختند.
در حالی که آنها به عنوان پیرمرد ظاهر می شدند، جادوگران در واقع ارواح باستانی بودند که به عنوان Maiar شناخته می شدند.
سائورون و بالروگ نیز مایار بودند، اگرچه آنها اشکال دیگری را انتخاب کردند و داوطلبانه قدرت خود را در سرزمین میانه محدود نکردند.
حلقه های قدرت میریل و نومنور

گندالف و بقیه جادوگران در اصل اهل سرزمین میانه نبودند. آنها چندین سال در سرزمین های بی مرگ در غرب زندگی می کردند. آنها توسط والارها، نیمه خدایان جهان، به سرزمین میانه فرستاده شدند تا به مردم آزاد سرزمین میانه در برابر قدرت رو به رشد سائورون کمک کنند. در حالی که جادوگران در سرزمین های Undying Lands بسیار قدرتمند بودند، به طور خاص از جادوگران خواسته می شد که شکل پیرمردها را به خود بگیرند و قدرت خود را در سرزمین میانه محدود کنند. این برای اطمینان از این بود که آنها راهنما و مشاور مردان، الف ها، کوتوله ها و هابیت ها باقی می مانند و به سادگی مشکلات آنها را برای آنها حل نمی کنند. ماموریت و دستورالعمل های دقیق جادوگران از اخلاقیات جهانی که تالکین خلق کرد و دیدگاه های او در مورد ماهیت قدرت صحبت می کند.

طرفداران ارباب حلقه ها می دانند که موضوع اصلی داستان این است که قدرت فاسد می کند. تالکین این موضوع را از این هم فراتر برد و بر این ایده تأکید کرد که اراده آزاد ذاتاً خوب است و اینکه اصلاً میل به قدرت برای تسلط بر دیگران بد است. در طول داستان، شخصیت‌های خوب هرگز اراده خود را به دیگران تحمیل نمی‌کنند و افراد شرور همیشه با میل به قدرت بیشتر هدایت می‌شوند. سرنوشت بورومیر حتی نشان می دهد که چگونه افراد خوب اگر به دنبال قدرت باشند، حتی با نیت خوب، می توانند از فضل بیفتند.

بنابراین، جادوگران نشان دهنده تلاش نیروهای خیر در جهان برای مبارزه با سائورون در عین احترام به آزادی مردم سرزمین میانه بودند. آنها با قرض دادن بخشی از قدرت و خرد خود، به مردم آزاد فرصت دادند تا سائورون را شکست دهند و خود را به روش خودشان نجات دهند. در نهایت تنها گندالف به این هدف عمل کرد.

گندالف

فقط گندالف به تلاش خود وفادار ماند

قبل از آمدن به سرزمین میانه، گندالف در سرزمین های بی مرگ با نام اولورین شناخته می شد.
در سخنرانی گندالف به بالروگ در موریا، اشاره او به “شعله انور” احتمالاً اشاره ای به در اختیار داشتن یکی از حلقه های الف قدرت است.
گندالف بیش از ۲۰۰۰ سال را در زمین میانه گذراند تا به خانه بازگردد.
آراگورن، گندالف، لگولاس، سام، فرودو و مری کنار هم ایستاده بودند و در فیلم The Fellowship of the Ring به طرف نگاه می کردند.

در نهایت، تنها گندالف به هدف شکست دادن سائورون متعهد ماند، در برابر وسوسه های قدرت مقاومت کرد و به هدف خود رسید. در پایان بازگشت پادشاه، گندالف عملاً در هر رویداد مهمی در جنگ حلقه‌ها نقشی ایفا کرده بود و به مردم آزاد زمین میانه کمک می‌کرد بدون اینکه هرگز سعی کند بر آنها حکومت کند. او حلقه واحد را هم زمانی که بیلبو آن را رها کرد و هم زمانی که فرودو آن را به او پیشنهاد کرد، رد کرد. او در حالی که به فرودو و دیگران اجازه داد تصمیمات خود را بگیرند، به یاران مشاوره داد و بارها جان خود را به خطر انداخت (آن را در نبرد با بالروگ در موریا داد). از بین همه جادوگران، او به آنچه که قرار بود باشند، عمل کرد. این باعث شد که او در فیلم The Two Towers از مرگ مهلت بگیرد و در بازگشت پادشاه به خانه سفر کند.

می توان ادعا کرد که گاندالف بیش از هر چیز دیگری، موفقیت خود را مدیون هابیت های سرزمین میانه است. موجودات کوچک اما شجاع (در صورت لزوم) از بسیاری جهات ایده آل اخلاقی تالکین بودند. آنها عاشق صلح، طبیعت و دوستی بودند. آنها هیچ تمایلی به قدرت یا حکومت بر دیگران نداشتند. آنها فقط آرزو داشتند که زندگی آرام و فروتنانه داشته باشند و به دیگران اجازه دهند همین کار را انجام دهند. این احتمال وجود دارد که ارتباط طولانی مدت او با هابیت ها گندالف را در طول چالش های متعددش ثابت نگه داشته باشد.

سارومان به طور خاص به دنبال خردمندان و قدرتمندان جهان بود و زمان بیشتری را با مردان و الف ها می گذراند و بیشتر در مورد قدرت و تسلط وسواس می شد. در همین حال، راداگاست به جنگل رفت و در میان پرندگان و جانوران زندگی کرد. در گذراندن وقت با هابیت ها، گندالف مرتباً آرمان هایی را یادآور می شد که قرار بود از او الگوبرداری کند و برای آنها بجنگد. آنها به او دلیلی برای ادامه مبارزه و مثالی برای پیروی از او در زمانی که وسوسه می‌شد راه آسان را طی کند یا به سادگی تسلیم شد، می‌دادند. همانطور که گندالف به گالادریل گفت، در یک سفر غیرمنتظره، وقتی از او پرسیدند که چرا به بیلبو اعتماد کرد، هابیت به او شجاعت داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *