اگر کمیکهای «The Boys» را خوانده باشید، احتمالا از اینکه اقتباس آمازون پرایم به تاریکی و لودگیِ منابع اولیهاش نزدیک نیست، راضی هستید. سریال اریک کریپکه بخش زیادی از سبک طنز تلخ ابرقهرمانی گارث انیس را تغییر داده است، اما آخرین قسمت از فصل ۴، «Beware the Jabberwock, My Son»، ثابت میکند که او همه چیز را از آثار انیس دور نینداخته است. چون اگر یک چیز باشد که سریال و کمیکها در آن توافق دارند، عذاب دادن هیوئی کمبل (با بازی جک کواید) است. او به خاطر اینکه موش معصوم گروه است، کسیه بوکس موردعلاقهی همه است. امتحان کردن هیوئی، کار این فرنچایز است، اما با این حال، تراژدیِ خانوادگیِ کمبل در «Beware the Jabberwock, My Son» بهطرز ویژهای کینهتوزانه و تا حدودی زیادهروی به نظر میرسد.
بعد از اینکه کامپاند V پدر هیوئی (با بازی سایمون پگ) را به یک ماشینِ آدمکشیِ فراموشیزده تبدیل میکند، هیوئی مجبور میشود پدرش را بهطور انسانی اعدام کند. اینها عواقبِ کارهای هیوئی در قسمت قبلی هستند: حتی با اینکه او در لحظهی آخر تصمیم مسئولانهای گرفت و کامپاند V دزدیشده را دور انداخت، مادرش، دافنه (با بازی رزماری دوییت)، این دارو را بهطور مخفیانه به سَرم پدر هیوئی تزریق کرد. او سرحال و قبراق بیدار میشود – اما حالا میتواند از میان اشیاء جامد ناپدید شود، مثل زمانی که بهطور اتفاقی با خراب شدنِ بدنش، یکی از بیماران دیگر را نصف میکند. هیوئی چند قسمت گذشته را با عصبانیت از اینکه پدرش مخفیانه به دافنه حق قانونی «احیا اعضای بدنش» را داده بود، گذراند و حالا کارما او را مجبور میکند که این دستور را به شیوهی بیرحمانهی «The Boys» دنبال کند.
مشکل من با بازیها نیست. کواید، دوییت و پگ همگی در نقش کمبلها با ارائهی احساسات قوی، به سالها آسیبهای زناشویی و والدینی در میان یک کشتار خشن در بیمارستان میپردازند. چیزی که آزاردهنده است، شیوهای است که کریپکه و تیم او شکنجه دادن شخصیتهایشان را با پیشرفت دادن آنها اشتباه میگیرند. ظاهراً هیوئی فقط میتواند یک والد داشته باشد، بنابراین آنها مرگ پدرش را به شیوهای بهشدت احساساتی و گرافیکی کش میدهند. این اتفاق درست بعد از بخشیدنِ A-Train توسط هیوئی رخ میدهد – یک قدم به جلو، ۱۷ قدم به عقب.
این موضوع دربارهی فرنچی (با بازی تومِر کاپون) هم صدق میکند، که با تسلیم کردنِ خودش به پلیس و اعتراف به تمام قتلهایی که انجام داده است، چالش داستانیاش با کیمیکو (با بازی کارن فوکوهارا) را بهطور ناگهانی منحرف میکند. متوجه میشوم که هر دوی هیوئی و فرنچی (با وجود تفاوتهای مشهودشان) قبل از اینکه بتوانند رشد کنند، نیاز به بهبود دارند. اما «پسران» به تکرار همان داستانها ادامه میدهد و این موضوع یک خستگیِ واقعی برای فصل ۴ به همراه دارد.
در این قسمت دو موضوع اصلی دنبال میشود: بوچر (کارل اوربان)، گروه پسران و مهمان غافلگیرکننده استن ادگار (جانکارلو اسپوزیتو). بوچر بمبی درباره ویروس کشتن ابرقهرمانان ویکتوریا نیومن (کلودیا دؤمیت) میترکاند و اشاره میکند که با وجود تهدید فوری برای آنی (ارین موریتاری) و کیمیکو، در دستان آنها بهتر از نیومن (یا بدتر) است. ادگار همه را به خانه امن خود، یک مزرعه در تپهها هدایت میکند، که آن را غارتشده پیدا میکند. غافلگیری! نیومن با نیروهایش به آنها حمله میکند، بنابراین همه آنها با هم به دنبال ویروس باقیمانده میگردند، تنها برای اینکه متوجه میشوند حیوانات با قدرت V کل محوطه را تسخیر کردهاند.
حداقل در این قسمت فضایی برای شوخی وجود دارد: در مقابل خط داستانی ویرانگر هیوئی، یک ماموریت فرعی با مضمون موجودات، گروه پسران را در مقابل دشمنان مزرعهای قاتل و پرنده قرار میدهد. اول مرغها هستند، سپس گوسفندان، و تقریباً یک گاو تقویتشده با V – تا اینکه گوسفندان با جویدن گاو به تکههای کوچک، تسلط خود را نشان میدهند. بوچر و گروهش فقط میتوانند در وحشت و سردرگمی فرار کنند، زیرا موجودات وحشتناک ضدگلوله که انگار از یک فیلم ترسناک بیرون آمدهاند، یکی پس از دیگری محافظان را از پا درمیآورند. این قسمت بهطور مناسبی دیوانهوار است و اشارهای به سریال ضد ابرقهرمانانی میدهد که با وجود غیرجدی بودن، آن را دوست داریم. اما تمرکزهای دوگانه در این قسمت با هم ناسازگار به نظر میرسند. اندوه عمیق و کشتار غیرزمینی دام هرگز با هماهنگی یین و یانگ در کنار هم قرار نمیگیرند.
در مورد هوملندر (با بازی آنتونی استار) و کودتای هفتگانهی او، آنها در صندلی عقب هستند. شرکت وات روی نمایشگاه V52 خود تمرکز کرده است – که تقلیدی از رویداد D23 دیزنی است – که در آن تمام ابرقهرمانان بهترین چهرهی خود را برای عموم به نمایش میگذارند. این موضوع به دیالوگهای خندهدار منجر میشود، مثلا جایی که دیپ (با بازی چیس کرافورد) فناوری سفارشی جدید ووت را معرفی میکند که نژاد کاربر را تشخیص میدهد و جایگاه محصولات را به صورت «شخصیسازیشده» انتخاب میکند. همچنین یک جدول زمانی خندهدار و شلوغ از اکرانهای آیندهی فیلمهای وات وجود دارد که به برنامههای فازهای مارول کنایه میزند، و A-Train (با بازی جسی تی. آشر) دربارهی فیلمبرداریهای مجدد پرهزینه و بودجههای سرسامآور صحبت میکند، انگار که این موضوع برای بینندگان چیز خوبی است. سریال «The Boys» نه در نقدهای سیاسیاش و نه در به سخره گرفتن شرکتهای بزرگ، ظرافت به خرج نمیدهد.
در نهایت شاهد پایان یافتن مشکل موش خرمایی آزاردهندهی هوملندر هستیم، هرچند که مجرم اصلی، A-Train، همچنان آزاد است. اشلی بارِت (با بازی کلابی مینیفی)، مدیرعامل و عروسک خیمه شبازی وات، اعتراف او را میشنود و حالا هر دوی آنها را درگیر ماجرا میکند، بنابراین او به دنبال راهحلی میگردد. بعد از اینکه کمرون کولمن (با بازی متیو ادیسون)، مجری شبکهی خبری ووت، اشلی را رها میکند، اشلی او را به عنوان افشاکنندهی اطلاعات معرفی میکند. هوملندر یاران وفادار خود از گروه هفت و دنبالکنندگان جدیدش مثل سم (با بازی عاصا جرمن) و کیت (با بازی مادی فیلیپس) از کامپاند V را جمع میکند تا قصدش را برای تبدیل ابرقهرمانان تبلیغکنندهی محصولات به خدایان خشمگین اعلام کند. این کار با اعدام وحشیانهی کولمن آغاز میشود که چیزی جز کتککاری بیرحمانهی یک گروه اوباش توسط قدرتمندترین «قهرمانان» دنیا نیست – همه به لطف اقدامات منزجرکننده و پلید اشلی.
این فصل همانطور که شروع شد، همچنان به طرز قابل پیشبینی غیرقابل پیشبینی به نظر میرسد. البته A-Train (فعلا) تبرئه میشود و کس دیگری به خاطر اعمال او به طرز وحشتناکی میمیرد. البته بوچر با فاش کردن اینکه همسر ویروسساز نیومن را ربوده و پایش را اره کرده است تا همه فکر کنند او غذای گوسفندان است، قسمت را به پایان میرساند. آدمبدها همچنان برندهاند، آدمخوبها همچنان گرفتار میشوند، و محیط سمیای که همه در تلاش برای زنده ماندن در آن هستند، مقداری از نیش و زهرش را از دست داده است. شاید واکنش نسبتاً سرد من به خاطر ناتوانی در پذیرفتن هر دو لحن کاملاً متفاوتِ این قسمت باشد: کشتار هیولا در مقابل نابودی خانواده. یا شاید عادت فصل ۴ به تکرار خودش – تعریف کردن همان داستانهای قدیمی، تکیهی بیش از حد به ارزش شوکهکنندگی مقداری از جذابیت را کم کرده است.
سخن نهایی
این قسمت سعی می کند بهترینِ هر دو دنیا را ارائه دهد. نیمی از اپیزود، هیویی با ناتوانی خود در تصمیم گیری های سخت مواجه می شود، در حالی که باید سخت ترین تصمیم زندگی اش را بگیرد. نیمه دیگر، یا کنایه های گستاخانه به امپراتوری های شرکتی دنیای واقعی است، یا یک فیلم ترسناک دامداری در کوهستان. چیزی که در فصول اولیه The Boys یک اپیزود استاندارد به نظر می رسید، در این نقطه فروش سخت تری دارد. در حالی که در اینجا چیزهای زیادی برای هیاهو و شادی (یا شاید ریختن اشک) وجود دارد، این حس نیز وجود دارد که سریال فقط در حال بستن انتهای شل و ول ها برای باز کردن جا برای موارد جدید است. چیزی که از قبل طاقت فرسا بوده، به همان شکل باقی می ماند و تنها سه اپیزود از فصل ۴ باقی مانده است.
نظرات کاربران