قهرمان نمونهواره کلاسیک معمولا تجسم نیکویی بینقص است. این قهرمان درستکار، مهربان، فداکار و عادل است. او شخصیتی خوشبرخورد دارد و کاملا در تضاد با شخصیت شرور داستان قرار میگیرد که معمولا پست، حریص و بیرحم است. قهرمانهایی شبیه به این را میتوان از نمونههای کلاسیک مانند ادیسه تا نمونههای مدرنتر مانند سوپرمن و آلمایت پیدا کرد.
در مقابل، ضدقهرمان کمی بیوجدانتر است. ضدقهرمان همچنان در جبهه خیر میجنگد، اما ممکن است نقصهایی داشته باشد که او را از یک شخصیت ایدهآل دور میکند. او ممکن است خودخواه، ترسو یا فاقد میل به کمک به دیگران باشد. ضدقهرمانها در بسیاری از انیمهها و مانگا رایج هستند، اما بهخصوص در سریهایی مانند «بلیچ» بسیار دیده میشوند. در ادامه به برخی از بهترین ضدقهرمانهای موجود در «بلیچ» اشاره میکنیم.
Mayuri Kurotsuchi
کاپیتان لشکر دوازدهم «گوتئی ۱۳»
مايوري كوروتسوچي، يک محقق دیوانه است که هيچ وقت براي اخلاق ارزش قائل نيست. ميتوان گفت از بعضي جهات، او بيشتر به يک شخصیت شرور شباهت دارد تا يک قهرمان. در «Soul Society» او به عنوان دشمن معرفی شد، جايي که در مقابل حملهی سرسختانهی ایچیگو و دوستانش براي نجات روکیا قرار گرفت. به غیر از مهارتهایش به عنوان کاپيتان لشکر دوازدهم، کوروتسوچي همچنين يک دانشمند پرشور است که ابداعات و اصلاحات بيشماري در زمينهی تجهيزات و حتی بدن خودش انجام داده است.
با اينکه به ظاهر در طول باقيماندهی مجموعه يک متحد محسوب ميشود، کوروتسوچي هرگز رفتار وهمآلود و روشهاي ترديدآميزش از نظر اخلاقي را کنار نميگذارد. اگرچه قطعا داشتن او در تيم مفيد است، اما براي ايچيگو و بقيه، او يک فرد نسبتاً خطرناک به حساب ميآيد که نميتوان به طور کامل روی او حساب کرد.
Grimmjow Jaegerjaquez
اسپادا سابق شماره ۶
گریمجو جگرجاک، یک جنگاور تندخو با عطش مبارزه، اولین بار در «آرانکار» به عنوان اسپادا شماره ۶، یکی از ده آرانکار قدرتمندِ ارتش آیزن معرفی شد. اگرچه او به دلیل شکست مقابل ایچگو، به سرعت جایگاه خود را از دست داد، اما روحیه مبارزهاش را حفظ کرد و در طول «قوس دنیای خالی» همچنان به عنوان یک عامل یاغی عمل کرد.
گریمجو یکی از تنها دو اسپادایی بود که از وقایع نبرد آیزن علیه Ichigo و جامعه روح جان سالم به در برد. با اینکه او عمدتا بیطرف باقی میماند، اما در «قوس جنگ خون هزار ساله» به کمک ایچگو میآید، هرچند فقط به این دلیل که میخواهد مطمئن شود میتواند دوباره با رقیب خود مبارزه کند.
Kisuke Urahara
کیسوکه اوراهارا، مردی با گذشتهای مرموز و انگیزههایی ناشناخته، در ابتدا به عنوان یک شخصیت مکمل معرفی میشود که با دادن کالاها و تجهیزاتی برای فعالیتهای شکار توخالی به ایچگو و روکیا کمک میکند، مانند گیگایی که به روکیا اجازه میداد در دنیای واقعی ظاهر شود. با وجود اینکه ظاهرا فردی نسبتاً کمککننده به نظر میرسد، اما به نظر میرسد اوراهارا همیشه انگیزههایی فراتر از آنچه در ظاهر است داشته باشد.
در حقیقت، اوراهارا زمانی کاپیتان لشکر دوازدهم «گوتئی ۱۳» بود که پس از تبعید از جامعه روح، در زمین پنهان شده بود. اگرچه او در نهایت خیرخواه است، اما برنامههای مخفیاش برای مبارزه با آیزن و متوقف کردن نقشههای او، او را مجبور میکند حتی متحدانش را فریب دهد و همین باعث میشود به او به سختی بتوان اعتماد کرد.
Uryu Ishida
یکی از نزدیکترین دوستان ایچگو
اوريو ایشیدا، در ظاهر یک دانشآموز دبیرستانی جدی در دبیرستان کارakura، در واقع یک کوینسی است، یکی از اعضای جامعهای از انسانها با قدرت مبارزه با Hollowها با استفاده از نوع خاص خودشان از قدرتهای ماوراءالطبیعه. اوريو در ابتدا به عنوان رقیبی برای ایچگو ظاهر شد، اما او به زودی به یک دوست و متحد نزدیک تبدیل شد، اگرچه تمایلی به اعتراف به آن نداشت.
برای مدتی، به نظر میرسید اوريو در طول «قوس جنگ خون هزار ساله» به ایچگو و دوستانش خیانت میکند، زیرا او به عنوان بخشی از ارتش Yhwach ظاهر شد. اما حقیقت این است که او تنها برای انتقام مرگ مادرش که توسط Yhwach کشته شده بود، به آنها پیوست.
Kenpachi Zaraki
کاپیتان لشکر یازدهم «گوتئی ۱۳»
کِنپاچی، یک جنگجوی تشنهی نبرد که هیچ چیز جز قدرت برایش اهمیت ندارد. کنپاچی یک Shinigami است که لقب «کِنپاچی» به او داده شده و یکی از قدرتمندترین Shinigami های جامعه روح به شمار میرود. او آنقدر قدرتمند است که با وجود تسلط نداشتن بر روی «شیکای» خود، به درجهی کاپیتانی رسیده است، مهارتی که حتی Shinigami های پایینرتبه هم از آن برخوردارند. در طول «Soul Society»، کنپاچی به دلیل قدرت عضلانی و تواناییهای روحی فوقالعادهاش، یکی از خطرناکترین دشمنان ایچگو بود.
در بخشهای بعدی، کنپاچی اساسا به عنوان یک متحد مکرر برای ایچگو و به لطف قدرت باورنکردنیاش، یک متحد قابل اعتماد عمل میکند. عطش او برای نبرد و بیرحمی سرسختانهاش تغییری نکرده و او اغلب یک مبارزهی خوب را بر یک وظیفهی مهم اولویت میدهد. با این حال، حضور او در میدان نبرد، آرامش خاطر فوقالعادهای را برای همرزمان و زیردستانش به ارمغان میآورد.