داستان بازی Outlast 2

داستان بازی Outlast 2
در این بازی، بازیکن کنترل یک تصویربردار به نام «بلیک لنگرمن» را در اختیار دارد که در کنار همسر خبرنگارش «لین لنگرمن» کار میکند. این زوج در حال بررسی قتل زن جوان حاملهای به نام «جیندو» بوده که هویتش هنوز مشخص نشده است. دنبال کردن پرونده این قربانی، به سقوط هلیکوپتر این زوج در منطقه «سوپای» از بیابان «سونورا» در ایالت «آریزونا» ختم میشود. بلیک طی این سانحه از لین جدا شده و باید همسرش را پیدا کند. او در همین حال به جستجو در منطقهای روستایی که مردم آن فکر میکنند پایان دنیا بالاخره از راه رسیده است، میپردازد.
هنگام جستجو برای همسرش، بلیک جسد خلبان هلیکوپتر را مییابد که پوستش کنده شده و بدنش بر سر شاخهای از یک درخت فرو رفته است و مسلماً این اتفاق به واسطه سقوط هلیکوپتر رخ نداده است. این موضوع باعث میشود بلیک بداند که در مکان سقوط آنها اتفاقات مشخصاً اشتباه و بدی در حال رخ دادن است. گروهی از روستاییان به بلیک نزدیک شده و سعی میکنند پیش از رسیدن او به لین، بلیک را بکشند. در همین حال، لین درگیر مسائلی با رئیس دهکده یعنی «نات» شده که خود را یک پیامبر میداند. نات اصرار داشته که لین بچهای از بلیک باردار بوده و بچهی آنها را ضدمسیح معرفی میکند. بدین صورت، شکاری دستهجمعی برای پیدا کردن لین و کشتن او پیش از آن که بچهاش به دنیا بیاید آغاز میشود.
این موضوع باعث ایجاد درگیری بین دو فرقه متعصب شده که یکی از آنها دارای اعتقادات مسیحی بوده و دیگری پیروی اعتقادات مسیحی با چشمههایی از مسائل شیطانی میباشد که طی این درگیری، لین از پیش بلیک دزدیده شده و بلیک برای پیدا کردن به جستجو و بررسی وقایع رخ داده مشغول است. با پیشروی در داستان بازی، مشخص میشود که زن حامله که ابتدای بازی کشته شده، در واقع دختر نات بوده که توسط پدرش مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته و نهایتاً از او حامله میشود.
طی جستجویش، بلیک با یک کماندار کوتوله به نام «لیرد» و همراهش «نیک» ملاقات میکند. لیرد که بلیک را دزدیده، او را «مسیح اسکالد» میخواند. برای تبدیل شدن به چنین مسیحی، لیرد میخواهد تا بلیک، دوباره متولد شود. این عمل شامل به صلیب کشیده شدن بلیک و رهایی او به حال مرگ میباشد. مدتی بعد، بلیک شروع به دیدن توهمات میکند. در بخشهای پایانی بازی توهمات بلیک بسیار شدیدتر شدهاند و با وجود آن که لین را پیدا نموده، لین مجبور میشود تا فرزندش را در همانجا به دنیا آورده و مدتی بعد نیز فوت میکند.
نات پیامبر به بلیک پیشنهاد میدهد تا خودش جمجمه فرزنش را خرد کرده و سپس خودش را نیز کشته و سپس بلیک را با نوزاد تنها میگذارد. ما نمیدانیم که پس از آن چه بلایی سر نوزاد آمده یا توهمات بلیک دقیقاً چگونه هستند. تنها نکتهای که میتوان در مورد آن سخن گفت احتمال دیوانه شدن بلیک طی وقایع بازی است.
به لطف نورهای روشنی که در طول بازی مشاهده میکنید (که بخشی از برنامه شستشوی مغزی شرکت Murkoff میباشند) بلیک و سایر شخصیتها به صورت مداوم در معرض این فلشهای نور قرار گرفته و به واسطه سیگنال ارسال شده توسط Murkoff در کل این منطقه، بیش از پیش شستشوی مغزی شدهاند. این تئوری با اسناد پیدا شده در طول بازی همخوانی دارد. تئوری ذکر شده همچنین میتواند توضیحی برای این موضوع باشد که در بخشهای قبلی بازی سایر اعضای فرقهها یکدیگر را کشته یا جان خود را گرفتند. بازی پایان تاریکی دارد اما مسیر رسیدن به این پایان بسیار هیجانانگیز است.
در پایان بازی، نات پیامبر خودکشی کرده و بچه بلیک و لین نیز به دنیا میآید اما در نهایت تعجب، میبینیم که بچه، سایه ندارد که یعنی این یک بچه معمولی نیست.
منبع : https://t.me/GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران