نگاهی به فیلم صحنهزنی
یک غافلگیری بزرگ و جذاب. شاید اگر تا چندروز پیش فردی ادعا میکرد ترکیب (مجیدصالحی و بهرامافشاری) یکی از تلخترین آثار متاخر سینمای ایران را نتیجه میدهد ، او را جدی نمیگرفتم اما تماشای صحنهزنی این مسئله را تایید کرد.
صحنهزنی روایتگر خرده پیرنگهایی حول شخصیت خلافکاری است که آشکارا مخاطب را به یاد ضرب المثل : گهی پشت به زین و گهی زین به پشت میاندازد. فردی که اگرچه همواره در موضع قدرت بوده در نهایت در موقعیتی قرینه قرار گرفته تا بدانیم در بازی روزگار شکست هم جزیی از ماجراست. خلافکاری که البته سعی شده تا برخی ویژگیهای مثبت همچون محبت به کودکان کار و دفاع از ناموس و … به وی تزریق شده تا فرجام تلخش بیش از پیش برایمان سخت و عذاب آور جلوه کند.
صحنهزنی در فضایی با رگههایی از نوآر (پرسه زنیهای شبانه قهرمان و فرجامی شوم، زن اغواگر) بازیهای چشمگیر و البته یک سکانس قتل دهشتناک (سکانسی ملتهب و تماشایی که با تنش کلامی آغاز شده و به مرور اوج میگیرد تا سبعیت موجود در صحنه با قتلی ناگهانی به اوج خود برسد) همراه شده تا بتوان به آینده خالقش امیدوار بود. اگر چه کیفیت سکانس کتککاری ابتدایی در کوچه (برخلاف نمونه پایانیاش) پایین بوده و اصطلاحا سردستی است و برخی مستقیم گوییها (همچون دیالوگهای امید روحانی در خانه یا سکانس تقابل صالحی و کرامتی در پارکینگ) از ارزش نهایی کار میکاهند اما در مجموع صحنه زنی را نمونه موفقی از یک اثر جنایی دلهرهآور وطنی میدانم که گلیمش را از آب بیرون میکشد.