داستان بازی The Last Us 2
چهار سال بعد از اولین دیدار جوئل و الی، این دو در استقرارگاه برادر جوئل یعنی تامی در شهر جکسون از ایالت «وایومینگ» زندگی میکردند. الی در آنجا با دینا و جسی دوست شده بود. دینا و جسی قبلا با هم رابطهی عاشقانه داشتند اما مدتی بود که رابطهشان تمام شده بود و پس از آن دینا مدت بیشتری را در کنار الی بود.
در حومهی جکسون، فردی به نام «اَبی» در حال رهبری کردن اعضای یک گروه شبه-نظامی تحت عنوان «جبهه آزادسازی واشنگتن» بود. آنها ظاهرا در جستجوی فردی بودند.
در زمستان، جوئل و تامی برای بررسی حرکت مبتلا شدگان در نزدیکی محل استقرارگاه بیرون رفتند اما پس از مدتی بازنگشتند. الی و دینا در حالی که به گشتزنی محل میپرداختند با شروع یک کولاک مجبور شدند تا در محلی پناه بگیرند و مدتی را در آنجا بمانند. پس از پایان یافتن کولاک، جسی به محلی که آنها آنجا بودند آمد و به آنها خبر داد که جوئل و تامی گم شدهاند. به این ترتیب آنها جستجو برای یافتن این دو را شروع کردند.
در همین حین و در بخشی دیگر از داستان بازی، اَبی از گروه خود جدا شده بود و در جنگل به جستجو میپرداخت. او گرفتار هجوم مبتلا شدگان شد، با این حال با رسیدن جوئل و تامی نجات پیدا کرد. آنها برای فرار از مبتلا شدگان توسط اَبی به مخفیگاه گروه او هدایت شدند. وقتی آنها به مخفیگاه رسیدند، اَبی افشا کرد که او و گروهش مدتها به دنبال جوئل بودهاند. سپس به شکلی غیرمنتظره تامی و جوئل مورد حملهی این گروه قرار گرفتند. تامی توسط اعضای گروه به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و جوئل نیز توسط اَبی مورد اصابت یک گلوله به پا قرار گرفت.
مدتی بعد در حالی که اَبی با یک چوب گلف در حال وارد کردن ضرباتی پیدرپی به جوئل بود و جوئل نیز ناتوان روی زمین افتاده بود، الی به محل رسید و سعی کرد تا جوئل را نجات دهد اما توسط افراد گروه ابی متوقف شد. در همین زمان الی شاهد ضربهی نهایی ابی به جوئل و کشته شدن او بود. الی که به شدت تحت تاثیر این حادثه قرار گرفته بود، سوگند خورد که از ابی و گروهش انتقام بگیرد. الی با ضربهای بیهوش و سپس در آنجا رها شد. او مدتی بعد توسط دینا و جسی پیدا شد.
پس از این ماجرا الی مصمم بود تا انتقام مرگ جول را بگیرد، اما تامی که میدانست جکسون منابع کافی برای مقابله با جبهه آزادسازی واشنگتن (WLF) را ندارد تصمیم گرفت خودش به جستجوی این گروه بپردازد و از این رو به تنهایی به سمت پایگاه این گروه در سیاتل رفت. مدتی پس از رفتن تامی، همسر او یعنی «ماریا» به الی و دینا اجازه داد تا آنها به دنبال تامی بروند. این دو در مسیر خود از کمین افراد WLF فرار کردند و مدتی بعد شاهد سلاخی شدن گروه دیگری از WLF توسط فرقهای به نام «سرافایتس» بودند. فرقهای مذهبی و متعصب که برای تصاحب سیاتل با WLF در جنگ بود. الی و دینا به یک تئاتر پناه بردند، جایی که الی برای دینا افشا کرد که بدنش نسبت به قارچها مصونیت دارد و دینا نیز موضوع حامله بودن خود را برای او بازگو کرد. روز بعد دینا به خاطر شرایط فیزیکیاش مجبور شد بماند و الی به تنهایی رد تامی را دنبال کند. او در مسیر با جسی روبرو شد، کسی که آنها را تا سیاتل دنبال کرده بود.