۰

نقد و بررسی سریال Parasyte: The Grey

طرفداران انیمه مدت‌هاست که از «اقتباس لایو اکشن» وحشتناک رنج می‌برند، اقتباسی که شاهکارهای زیادی را قربانی جلوه‌های ویژه ضعیف و روایت بی‌روح کرده است. خبر خوب در مورد «سریال Parasyte: The Grey» این است که در این مورد نگران جلوه‌های ویژه نیمه‌کاره نباشید. روایت یئون سانگ-هو (کارگردان قطار به بوسان و جهنم) از دنیایی که در آن موجودات فضایی از آسمان فرود می‌آیند و مغز انسان‌ها را تسخیر می‌کنند، بی‌رحمی را کم ندارد.

نقد و بررسی سریال Parasyte: The Grey

صدای لزج کننده صحنه را برای وحشت بدن آماده می‌کند و ناله‌های یک انگل باعث می‌شود بدنتان مور مور شود. یئون به طور واضح هم انگل‌ها و هم انسان‌هایش را دوست دارد و دنیا را با جزئیات دقیق و واقع‌گرایی به تصویر می‌کشد. در حالی که تلاش زیبایی‌شناختی انجام‌شده در سریال را تحسین می‌کنیم، دوست داشتیم بخشی از آن به داستان و روایت هم منتقل شود. یئون به صراحت «Parasyte: The Grey» را از منبع اصلی اثر، نوشته هیتوشی ایواکی، جدا کرده است، اما شاید اصرار او بر جداسازی این دو اثر، کار او را نسبتاً کم‌تحرک و جذاب‌تر کرده باشد.

در دنیایی که بیگانگان انگلی شروع به تسخیر انسان‌ها کرده‌اند، جونگ سو-این (با بازی جون سونی)، یک کارمند جوان یقه‌سفید، پس از یک حادثه مرگبار، میزبان انگلی به نام هایدی می‌شود. با این حال، سو-این و هایدی خود را در موقعیت عجیبی می‌بینند – از آنجایی که هایدی مجبور به ترمیم بدن سو-این شده است، نمی‌تواند به طور کامل مغز او را تسخیر کند، و در نتیجه هر دو با آگاهی کامل خود زندگی می‌کنند و در یک موقعیت منحصربه‌فرد با هم همزیستی دارند. آن‌ها که بین انسان و هیولا مرز باریکی را طی می‌کنند، نه از سوی هم‌نوعان خود پذیرفته می‌شوند و نه از سوی «خاکستری»، سازمانی که برای نابودی همه انگل‌ها ایجاد شده است، با خطر دائمی روبرو هستند.

جون سونی با مهارت عجیبی بین دو نقش خود جابجا می‌شود. تغییرات ظریف بصری در چهره‌اش هنگام جابجایی بین نرمی سو-این و بی‌رحمی حساب‌شده هایدی بسیار مؤثر است. پویایی او با سئول کانگ-وو (با بازی گو گیو-هوان) به راحتی یکی از لذت‌بخش‌ترین جنبه‌های سریال است، به خصوص اینکه او چگونه هم به‌عنوان یک صدای غیرمنتظره عقل سلیم بین هایدی و سو-این عمل می‌کند. لی جونگ-هیون در نقش چوی جون-کیونگ، رهبر تیم خاکستری، این سه شخصیت را تکمیل می‌کند. لی در نیمه اول سریال می‌تواند بیش از حد اغراق‌آمیز باشد، اما پس از آن به طرز قابل توجهی ملایم‌تر می‌شود و جون و کانگ را به‌طور مناسب‌تری متعادل می‌کند.

نقد و بررسی سریال Parasyte: The Grey

طرفداران انیمه و مانگا همچنین شباهت‌های بین جون سو-این و شین‌ایچی ایزومی، شخصیت اصلی مجموعه مانگای اصلی را تشخیص خواهند داد، اما شباهت‌ها در همین‌جا به پایان می‌رسد. در هر دو مانگا و انیمه، شین‌ایچی و میگی (انگل او) می‌توانستند گفتگوهای کاملی در زمان واقعی داشته باشند، که پیوندی هم پر تنش و هم به‌طرز دلنشینی غم‌انگیز ایجاد می‌کرد. میگی کنجکاو، حیله‌گر و به طرز خنده‌داری رک و پوست‌کنده بود، برای رشد شین‌ایچی به عنوان هم انسان و هم انگل ضروری بود، زیرا آن‌ها به درک تمایلات و حماقت‌های گونه‌های خود می‌رسیدند و شروع به رفتار دوستانه با یکدیگر می‌کردند.

در اقتباس یئون، هایدی و سو-این فقط از طریق نامه با هم ارتباط برقرار می‌کنند، زیرا هایدی تنها زمانی می‌تواند کنترل سو-این را به دست بگیرد که او خواب باشد. در حالی که آن‌ها در نهایت به هم اهمیت می‌دهند – هایدی به سو-این اطمینان می‌دهد که تنها نیست – رفاقت تازه شکل‌گرفته آن‌ها می‌توانست بسیار مؤثرتر باشد اگر فاصله‌ی واقعی بین آن‌ها وجود نداشت. با این حال، این تغییر رویه همچنین فقدان فیزیکی قابل توجه هایدی را از زاویه‌ی جدیدی با قرار دادن انسان‌ها در مرکز توجه قرار می‌دهد.

با برجسته کردن رویکردی زمین‌گیرانه‌تر به ماهیت انسان – همان کاری که او در آثار قبلی مانند قطار به بوسان و جهنم انجام داد – «Parasyte: The Grey» به حق موفق می‌شود. برخلاف گفتگوهای گسترده مانگا در مورد جایگاه انسان در کل جهان هستی، یئون نشان می‌دهد که فاجعه چگونه هم بهترین و هم بدترین ویژگی‌های اولیه انسان را آشکار می‌کند، در عین حال داستان را با لحظاتی آمیخته می‌کند که انگل‌ها با سوءاستفاده از ایمان انسان‌ها، در برابر زندگی گیج و مبهوت می‌شوند.

برچسب‌ها:

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

بامداد نوروزیان

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *