Open Roads اندکی پس از مرگ مادر بزرگ خانواده دیواین، هلن، آغاز می شود و دخترش اوپال و نوه اش تس را در حالی که با فقدان و مراحل بعدی زندگی دست و پنجه نرم می کنند، دنبال می کند. در طول کل بازی، ما نقش تس، یک دانش آموز دبیرستانی ۱۶ ساله را بر عهده می گیریم که به اندازه بسیاری از دختران ۱۶ ساله با اراده قوی، گستاخ و امیدوار است. تس علاوه بر مرگ مادربزرگش، جدایی اخیر والدینش و از دست دادن خانه اش را نیز پردازش می کند، زیرا او و مادرش با هلن زندگی می کردند اما پس از مرگ او خانه به آنها نرسید.
در حالی که تس و اوپال مشغول تمیز کردن خانه مادربزرگ هستند، با چمدانی برخورد می کنند که در دیوارهای اتاق زیر شیروانی پنهان شده است. داخل چمدان به نظر می رسد مدارکی از زندگی پنهانی هلن و یک رابطه عاشقانه پرشور وجود دارد. با یک هفته باقی مانده تا فروخته شدن خانه و بدون برنامه خاصی، این زوج برای رسیدن به ته و توی زندگی مرموز هلن، به یک سری سفرهای کوتاه دست می زنند.
در هر کدام از مکان های محدود بازی، شما به عنوان تس قدم می زنید و با اشیایی از دوره های زمانی مختلف، عمدتا از اواخر دهه ۶۰ تا اوایل ۲۰۰۰ (زمانی که بازی در آن جریان دارد) که مطمئنا برای بسیاری از نسل هزاره آمریکایی آشناست، تعامل برقرار می کنید. گاهی اوقات می توانید برای استفاده بعدی، برخی از این اشیا را بردارید که عنصر معمائی کمی را به آنچه در غیر این صورت یک بازی مبتنی بر اکتشاف ساده است اضافه می کند، اگرچه چنین لحظاتی کم و دور از هم هستند. همچنین برخی از اشیاء شما را ترغیب می کنند با مادرتان تماس بگیرید، او با صحبت هایش به درک موضوع کمک می کند، یا در مورد یافته هایتان با شما همفکری می کند. همه اینها گیم پلی ساده ای را به وجود می آورد که متاسفانه، با پیشرفت بازی کمی کسل کننده به نظر می رسد.
به غیر از کاوش در خانه های پر از گرد و غبار و متل های کم نور بازی، تس بیشتر وقت خود را در صندلی شاگرد کنار مادرش در خودروی اواخر دهه ۹۰ او می گذراند. در آنجا، او این فرصت را خواهد داشت که بین ایستگاه های رادیویی پر از پارازیت بچرخد، با مادرش چت کند، یا از تلفن همراه تاشو و قابل اعتمادش برای فرستادن پیامک به پدر یا بهترین دوستش استفاده کند. با این حال، برای یک بازی به نام Open Roads، زمان شما در جاده بسیار کوتاه است و تنها چند بار اتفاق می افتد، که در نهایت از تجربه سفر جاده ای کم می کند و به شکستن گیم پلی تکراری آن کمک نمی کند.
با وجود اینکه کل بازی برای پرداختن موثر به تمام موضوعات مطرح شده یا ایجاد حس عمیق همذاتگی و ارتباط عاطفی، بسیار کوتاه است، این یک نقطه ضعف به حساب می آید. این موضوع با توجه به جذاب بودن خط داستانی اصلی و دوست داشتنی بودن شخصیت های بازی، تاسف آور است. اگرچه کایتلین داور و کری راسل ممکن است برای حرفه بازیگری زنده خود شناخته شوند، اما این زوج به ترتیب شخصیت زیادی را به تس و اوپال بخشیده اند. حتی هلن، که هیچ دیالوگی ندارد و تنها در عکس های تار در بازی ظاهر می شود، شخصیت قابل توجهی دارد. در واقع، سرزندگی او موضوع بحث مکرر بین تس و اوپال است که هر دو رفتارهای آزادانه تر او را به نمایش می گذارند، هرچند به روش های مختلف. این یکی دیگر از جنبه های بازی است که من واقعاً از آن لذت بردم، زیرا اغلب اوقات مادران به عنوان شخصیت هایی محافظه کار، نگران، عصبی و نسبتاً بی روح نوشته می شوند – Open Roads از این دام اجتناب می کند.
با این حال، من همچنین فکر می کنم Open Roads کمی بیش از حد از این کشمکش مادر و دختری فاصله می گیرد. مطمئناً، تس و اوپال دعواهای خود را دارند و اوپال اغلب از برخی اعمال مادر مرحومش ابراز ناراحتی می کند، اما برای زوجی که در حال گذراندن غم، طلاق، تغییرات عمده زندگی و خیانت هستند، کمبود درام به کمبود تحول و تزکیه تبدیل می شود. Open Roads با تمام اختصار کلی و تردید در پرداختن به آشفتگی ها – حتی انسانیت – دیواری بین بازیکن و داستانش ایجاد می کند. در نتیجه، متوجه شدم که شخصیت هایش را دوست دارم، اما احساس زیادی نسبت به آنها نداشتم. در حالی که آنها به اندازه کافی قابل درک بودند، خودم را در آنها پیدا نکردم.
مطمئناً، همه روابط مادر و دختری پر از جدال نیستند یا از فیلم لیدی برد الگو نمی گیرند، اما با دوری از احساسات، احساسات را از دست می دهید. به عنوان مثال، حتی با تمام نکات کلیدی طرحی که در اطراف آنها در حال آشکار شدن است، تأثیرگذارترین مکالمه در بازی، از نظر من، مکالمه ای بود که تس و اوپال پس از اینکه تس به طور تصادفی تلفن خود را در هتل جا گذاشت و اصرار بر بازگشت داشتند، انجام دادند. به عنوان یک فرد بزرگسال، شما قادر هستید تا وضعیت را عقلانی ببینید: منطقی است که رانندگی را تمام کنید و در راه برگشت تلفن را بردارید – به هر حال، فقط یک شب بدون آن خواهد بود. اما گزینه های گفتگوی تس محدود و کمی شدیدتر از حد معمول است – او به تلفن همراهش نیاز دارد. و با وجود اینکه ۳۰ ساله هستم، هنوز آن ناامیدی را احساس کردم.
مشخص است که Open Roads میخواهد درباره ترومای نسلها، پیچیدگیهای اغلب نادیده گرفته شده مادران و نحوه نشان دادن عشق به روشهای مختلف توسط انسانها گفتگوهای معناداری داشته باشد، واقعیتی که در صورت سوءتفاهم میتواند منجر به درد شود، و من هم میخواستم این گفتگوها را داشته باشم. با این حال، زمان یا آسیب پذیری لازم برای پرداختن به این موضوعات جالب را ارائه نمی دهد. و در حالی که برخی از ضربات داستانی آن منحصر به فرد هستند، یا حداقل تغییر جزئی در مواردی که قبلاً دیده ایم ارائه می دهند، همه این داستان ها تا حدودی به طور ناگهانی و بدون هیاهو یا درون نگری زیاد به پایان می رسند.
با این حال، جایی که بازی در روایتگری موفق است، در محیط های آن است. به احتمال زیاد به لطف سابقه استودیو و سابقه کار روی بازیهای اکتشافی مانند Gone Home و Tacoma، متوجه میشوید که درکی برای ساختن مکانهای نوستالژیک بدون چاپلوسی، جالب اما نه طاقتفرسا، و فراگیر اما نامنسجم وجود دارد. واقعاً از قدم زدن در محیط هایی که استودیو خلق کرده است لذت بردم.
در هر لوکیشن، یادآورهای کوچکی وجود داشت – چه بریدههای روزنامه، یک کپی Blockbuster از فیلم Clueless، یا یک ظرف در قابلمه به سبک CorningWare – که نشان دهندهی گذر زمان بود. مطمئناً، این حس مکان با برخی از مکالمات تس و اوپال تقویت میشود – من به طور خاص گفتگویی را دوست داشتم که تس به مادرش که چندان اهل کامپیوتر نیست اعتراف می کند که ایده او برای یک شب دیوانهوار جمعه شامل رولهای پیتزا و بازی The Sims است، چون منم همینطورم – اما بخش زیادی از این حس فضا به لطف هنر و دقتی که در ساخت این مکانها به کار رفته است، القا میشود.
همچنین از طراحی هنری شخصیتهای Open Roads که به نظر الهام گرفته از فیلمهای انیمیشنی است که بچههای دهه ۹۰ تماشا میکردند، بسیار لذت بردم. این سبک در مقابل محیطهای واقعگرایانهتر خودنمایی میکند و با صداپیشگی بازی به خوبی کار میکند، اگرچه نبود همگامسازی لب در برخی مواقع عجیب به نظر میرسید. با این حال، صدای بازی که تقریباً ناقص به نظر میرسید، آزاردهندهتر بود. من انتظار داشتم آهنگها و صداهایی را بشنوم که مرا به سال ۲۰۰۳ بازگردانند، اما آنها به طور قابل توجهی غایب بودند. در حالی که انتظار نداشتم آهنگهای “مادر استیسی” یا “Hey Ya!” را روی رادیو بشنوم، اما داشتن چندین رادیو و تلویزیون که میشد با آنها تعامل داشت اما در واقع هیچ کاری انجام نمیدادند، کمی ناامیدکننده بود.
این بدشانسی است که “ناامیدکننده” و “غیرتاثیرگذار” کلماتی هستند که من چندین بار در مورد Open Roads استفاده کردهام، زیرا هنوز چیزهای زیادی در مورد بازی وجود دارد که خوب کار میکند. روایت کلی به برخی موضوعات معنادار میپردازد، مقداری کنجکاوی، دیالوگهای باکیفیت، شخصیتهای جالب و قلب زیادی در آن وجود دارد. با این حال، بیشتر چیزها به طرز ناامیدکنندهای ناقص هستند یا خیلی زود تمام میشوند و باعث میشوند کل تجربه کمی بیروح باشد. با وجود اینکه بازی در مورد سفر جادهای مادر و دختری است، اما بازی خیلی جلو نمیرود و آن رابطه تنها کمی تغییر میکند، به جای اینکه به طور معناداری مورد بررسی و تغییر قرار گیرد.
نظرات کاربران