۰

نقد و بررسی سریال Avatar: The Last Airbender 2024

تقریبا غیرممکن است که اقتباس جدید نتفلیکس از آواتار: آخرین بادافزار، را جدا از سایه پیشینیانش در نظر بگیریم، هم سریال انیمیشن فوق‌العاده موفق که یک فرنچایز محبوب را به وجود آورد و هم اقتباس وحشتناک سینمایی از ام. نایت شیامالان. آیا ممکن است اقتباس دیگری از لایو اکشن، حتی با تکیه بر بازیگران کودک، از دام‌های فیلم اجتناب کند؟ برعکس، چگونه هر اقتباسی می‌تواند انتظارات نجومی سریال انیمیشن اصلی را که چنین هواداران وفاداری را جذب کرده است، برآورده کند؟ با وجود این سوالات ، با تعجب متوجه شدیم که آواتار نتفلیکس لذت بخش است. بخش اعظم موفقیت آن را مدیون یافتن تعادلی دقیق بین وسعت گسترده کارتون و فیلم محدود شده آن است. این اقتباس جایگزین سریال انیمیشن اصلی در قلب طرفداران نخواهد شد، اما صادقانه، احترام‌گذار به منبع اصلی و شامل تغییراتی برای منحصر به فرد کردن خود است.

نقد و بررسی سریال Avatar: The Last Airbender 2024
برای کسانی که آشنا نیستند، آواتار: آخرین بادافزار در یک دنیای فانتزی اتفاق می افتد که عمدتاً از تلفیقی از فرهنگ های مختلف آسیایی الهام گرفته شده است و از چهار ایالت ملی تشکیل شده است: ملت آتش، قبایل آب، قلمرو زمین و عشایر هوا. هر کدام سنت ها و فرهنگ خاص خود را دارند که تا حد زیادی با توانایی جادویی برخی از شهروندان آنها برای “خم کردن” عناصر نامگذاری شده به اراده خود تعریف می شود. استادان آب می توانند آب را در هوا معلق کنند یا آن را به بلوک های یخ تبدیل کنند، آتش نشانان می توانند آتش را نشان یا نفس بکشند و غیره. چهار ملت توسط آواتار کنترل می شوند، تنها انسانی که می تواند هر چهار عنصر را خم کند و به طور متوالی در هر یک از این ملت ها تجسم می یابد. هنگامی که ملت آتش یک جنگ امپریالیستی علیه همه دیگران اعلام می کند، آواتار به مدت ۱۰۰ سال ناپدید می شود و به یک درگیری چند نسلی اجازه می دهد تا راه خود را در سراسر جهان بسوزاند.
ممکن است به نظر برسد که برای جذب از ابتدا باید بخش زیادی از داستان را جذب کنید، و اگر اقتباس نتفلیکس یک ضعف عمده داشته باشد، این است که بخش زیادی از قسمت اول صرف به روز رسانی شما می شود. تخلیه داستان قسمت اول باعث ایجاد دیالوگ های توضیحی گاه به گاه و دست و پا گیر می شود، و این از بازیگران عمدتاً کودک چیز زیادی می خواهد. همچنین به نظر می رسد بسیار مشتاق است تا برخی از مضامین سنگین تر خود را زودتر برقرار کند، که می تواند این امر را غم انگیزتر از آنچه باید نشان دهد. جای تاسف است که این اولین قسمت بهترین جلوه را نداشته باشد، زیرا پس از آن لحظات اولیه عجیب و غریب، نمایش به سرعت به ریتم خود می افتد.
آواتار یک بادافزار جوان به نام آانگ است که تا زمانی که توسط دو جوان در قبیله آب جنوبی، خواهر و برادر سوکا و کاتارا کشف می شود، در یخ یخ زده است. این سه نفر شخصیت های اصلی داستان، تیم آواتار همانطور که بعداً شناخته می شوند، هستند و توسط شاهزاده ای از ملت آتش، زوکو، با سماجت تعقیب می شوند.
اگر آواتار انیمیشن: آخرین بادافزار برای بچه های حدود هشت سال به بالا در نظر گرفته شده بود، این اقتباس لایو اکشن به نظر می رسد بیشتر برای مخاطبان جوان یا نوجوان ساخته شده است. خشن تر است اما خشونت به خصوص وحشتناک یا رایگان نیست. همچنین برای من که طرفدار دیرینه کارتون هستم، شنیدن اینکه سوکا گاهی اوقات کلماتی مانند “احمق” را بیان می کند، تعجب آور است، اما این برای شخصیت پردازی او در این اقتباس بی جا به نظر نمی رسد.

یکی از مضامین سنگین‌تر سریال حول فشاری می‌چرخد که به عنوان آواتار روی شانه‌های جوان آانگ قرار می‌گیرد. به سختی می‌توان باور نکرد که از بازیگر خردسال، گوردون کورمیر، نیز انتظار می‌رود بار زیادی از این نمایش را به دوش بکشد. با وجود یک یا دو خط دیالوگ با تحویل ضعیف در قسمت اول، او به چالش برمی‌خیزد. عملکرد او سرشار از زندگی، بازیگوشی و خوش‌بینی جدی است. به طور مشابه، Kiawentiio Tarbell (Katara) نقشی را بر عهده می‌گیرد که می‌تواند صدای نسبتاً ناسپاسی منطق باشد و آن را با انرژی درخشان خواهر بزرگی پر می‌کند. Ian Ousley (Sokka) به ویژه به عنوان بزرگ‌ترین سه نفر برجسته است و موفق می‌شود بیش‌اعتمادی و انرژی احمقانه سوکا را به تصویر بکشد و در عین حال شیرینی و آسیب‌پذیری زیادی نشان دهد.

در همین حال، شخصیت‌های منفی به اندازه قهرمانان یا حتی بیشتر به اجراهای خود غنا می‌بخشند. دانیل دای کیم در نقش ارباب آتش اوزای با کنار گذاشتن ریش‌چانه خجالت‌آور، به‌ عنوان یک حاکم و استراتژیست بی‌رحمانه کارآمد که از فرزندان خود به‌عنوان مهره‌هایی در سرنوشت آشکارش استفاده می‌کند، ترسناک است. دالاس لیو (زوکو) تعادلی عالی بین یک دشمن ترسناک که از عصبانیت خشمگین است و یک کودک آزاردیده و ترسیده که سعی در برآوردن انتظارات پدرش دارد، برقرار می‌کند. با این حال، بهترین از همه پاول سان-هیونگ لی است که عموی زوکو، ایرو را بازی می‌کند. طرفداران انیمیشن از قبل می‌دانند که چرا ایرو شخصیت محبوب است، اما اجرای زنده لی باعث شد دوباره عاشقش شوم.

این اقتباس، به نظر من انتخاب درستی می‌کند، با نشان دادن بیشتر کارهای درونی ملت آتش، و این شامل حضور بیشتر پرنسس آزولا با بازی الیزابت یو در اینجا است. در سریال اصلی، آزولا به‌ سختی در فصل اول دیده می‌شد، اما در فصل‌های بعدی، او اساساً به عنوان یک سلاح زنده شناخته می‌شد – یک آتش‌نشان قدرتمند و یک سادیست تمام‌عیار که اوزای می‌توانست به سادگی به سمت دشمنانش نشانه بگیرد. زمان نمایش اضافی در این اوایل داستان، توصیفی چندلایه به او می‌دهد و رقابت او با زوکو و توطئه‌های او را در مرکز توجه قرار می‌دهد. به عنوان مثال، این اقتباس لایو اکشن شاهد همکاری مخفیانه آزولا با ستوان مغرور و محاسبه‌گر ژائو (با بازی کن لئونگ) است که داستانی از دسیسه قصر را خلق می‌کند که درک ما از هر دو شخصیت را به طور همزمان افزایش می‌دهد. همراهان آزولا نیز حضور دارند اما کمتر استفاده می‌شوند، یکی از معدود عناصری که مانند خدمات هواداری بدون پاداش رضایت‌بخش احساس می‌شود.

این بازیگران خود هستند که بهترین دلیل را برای این اقتباس لایواکشن ارائه می دهند. داشتن یک بازیگر انسانی که مواد را تفسیر کند و آن را روی صورت و زبان بدن خود بپوشد می‌تواند ایده‌های جدیدی را منتقل کند و مواد موجود را به روش‌های عمیقی برجسته کند. در یک نقطه، زمانی که ایرو سعی دارد برخی از حکمت های پدرانه را القا کند، زوکو با اظهار نظری غیرضروری ظالمانه و گزنده حمله می کند. می توانید آمیزه ای از آزار و ناامیدی را پشت چشمان لی ببینید، و همچنین دردهای ناگهانی گناه در لیو. در جای دیگر، لی به طور یکپارچه از یک خرس عروسکی مهربان به یک شیر محافظ سرسخت در حالی که تنش صحنه بالا می رود، تغییر شکل می دهد. به طور مشابه، می بینیم که آانگ لحظات ملایمی با استاد خود، راهب Gyatso (Lim Kay Siu) دارد که رفتار آرام و محافظت آمیز او رابطه ایرو با زوکو را منعکس می کند.

نقد و بررسی سریال Avatar: The Last Airbender 2024

هر قسمت از این مجموعه که حدود یک ساعت است، دو برابر طول یک قسمت انیمیشنی است. اما همچنین داستان‌ها و حتی عناصر آشنای سریال را به روش‌های غیرمنتظره‌ای به هم پیوند می‌دهد. نتیجه یک فصل است که مانند یک داستان پیوسته بدون انحرافات یا قسمت‌های مستقل پیش می‌رود. به علاوه، این اقتباس با روشی مناسب، عناصر جدیدی به پیشینه برخی شخصیت‌ها اضافه می‌کند که با موادی که از قبل وجود داشته همخوان است اما لایه‌ها و ظرافت‌های جدیدی به وقایع می‌افزاید.

شاید مهمتر از همه، این اقتباس لایواکشن موفق می شود عنصری را که به هیچ وجه نمی توانست بدون آن کار کند، میخکوب کند: پویایی صحنه های مبارزه. در این مورد، به سختی می توان به اقتباس شیامالان فکر نکرد، که در آن مبارزات اغلب با وقفه و خشکی همراه بودند. یکی از نمادین ترین عناصر مجموعه آواتار این است که چگونه اشکال مختلف خم شدن، که همگی تحت تاثیر هنرهای رزمی واقعی هستند، حرکات و دستکاری عناصر را در یک حرکت روان قرار می دهند که هم واقعی و هم وهم انگیز به نظر می رسد. این نسخه لایواکشن این موضوع را به زیبایی با نمایش رقص مبارزه متنوعی که منحصر به فرد بودن و سیالیت هر شکل خم شدن را بیان می کند و اکثراً با نماهای باز به شما این امکان را می دهد که از حرکات ظریف هنرهای رزمی لذت ببرید. تماشای برخورد خم کننده ها با یکدیگر، یا گاهی اوقات با ماهری که اصلاً قدرت خم شدن ندارد، یک لذت واقعی است.

همه چیز به اوجی می رسد که در بسیاری از همان روش های فینال فصل اول سریال انیمیشن، ملودرام خفیف است، اگرچه با انجام برخی از کارهای مقدماتی مهم در اوایل فصل کمی بیشتر به دست آمده است. و همانطور که از اصل است، تا حدودی به زیرمجموعه ای از داستان عاشقانه متکی است که برای معنی دار بودن به اندازه ای که به وضوح هدف آن بوده است، با عجله احساس می شود. اما خوشحال شدم که متوجه شدم آواتار: آخرین بادافزار همچنین قلب نمایش را به تصویر می کشد، با شخصیت هایی که با ایده هایی مانند مردسالاری، ترومای نسل ها، صلح طلبی و قدرت ارتباطات انسانی دست و پنجه نرم می کنند. این قسمت پایانی چندین رابطه و داستان را به پایانی رضایت بخش می رساند، در حالی که صحنه را برای آنچه در آینده خواهد آمد آماده می کند.

برچسب‌ها:

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

بامداد نوروزیان

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *