چرا شخصیت های FromSoftware اینقدر دوست داشتنی هستند؟
استودیو FromSoftware در درجه اول به دلیل تمایل خود به ساخت بازی های ویدیویی دشوار شناخته شده است. حتی با آخرین نسخه Armored Core VI: Fires of Rubicon، بازیکنان به طور جمعی مشکلات و داستان های جنگ خود را به اشتراک گذاشته اند. چیز دیگری که در میان طرفداران FromSoftware به اشتراک گذاشته می شود، اما به ندرت وارد گفتگوهای گسترده تر در مورد این شرکت می شود، عشق به بازیگران شخصیت هایی است که استودیو از طریق عناوین خود استفاده می کند. این فقط به دلیل طراحی شخصیت و صداگذاری تماشایی نیست که به هر یک داده می شود، اگرچه اینها قطعاً فاکتورهایی هستند.
دشواری عناوین FromSoftware تا حد زیادی اغراق شده است. این لحن ظالمانه است، بیش از هر چیز، که میتواند احساس طاقتفرسا کند. شهرها در ویرانه باقی مانده اند و تنها پسماندهای بشریت برای دفع هیولاهایی که به آنها هجوم آورده اند باقی مانده است. خشن بودن گیم پلی فقط آن را تقویت می کند، اما این نیز چیزی است که شخصیت ها را مانند آنها برجسته می کند. مثبت بودن و مهربانی برخی از NPCهایی که بازیکن با آنها روبرو می شود به آنها اجازه می دهد در برابر پس زمینه دلخراش مانند لکه های نور برجسته شوند.
همانطور که بازیکن در هر بازی FromSoftware در تلاش است، شخصیتهای مختلفی که در طول راه با آنها روبرو میشوند نیز همینطور هستند. متأسفانه، به ندرت پیش میآید که هر یک از آنها، بهویژه موارد خوب، پایانی مثبت داشته باشند. با وجود همه خوبی هایی که شخصیت ها برای آن می جنگند، هیچ کار خوبی بدون مجازات نمی ماند. این شامل NPC ها و پخش کننده می شود.
در اولین بازی Dark Souls، بازیکنان می توانند یک پیرومنسر به نام Laurentius را پیدا کنند. در این مرحله از بازی، بازیکن به خوبی میتوانست منابع متعددی را پیدا کند که ادعا میکردند که pyromancy در کنار کسانی که آن را تمرین میکنند، مورد نادیده گرفتن قرار میگیرد. لورنتیوس اما ذاتاً خوش اخلاق است. او نه تنها از اینکه کسی را پیدا کرده که یک Hollow بی فکر دیگر نیست، هیجان زده است، بلکه به مرکز اصلی، Firelink Shrine نیز سفر خواهد کرد، جایی که چندین طلسم pyromancy را با بازیکن به اشتراک خواهد گذاشت.
نمونه جدیدتر مشت آهنین الکساندر در Elden Ring است. یک جنگجوی کوزه زنده که اندازه اش با کاریزمای او مطابقت دارد. بازیکن ابتدا با او روبرو می شود که به نوعی در سوراخی در زمین گیر کرده است که باید به او کمک کنند تا از آن خارج شود. همانطور که آنها راه خود را در سرزمین های بین می روند، بازیکن همچنان با السکندر روبرو می شود و باید به او کمک کند تا در تلاش خود پیشرفت کند تا به بزرگترین جنگجوی تبدیل شود.
بسیاری از بازیهای ویدیویی با شخصیتهای غمانگیز با درجات مختلف موفقیت سروکار دارند. بازیهای Naughty Dog’s The Last of Us هر دو با شخصیتهایی سروکار دارند که با شرایطی که در آن قرار دارند به نفع خود مبارزه میکنند. با این حال، جایی که سبک بازیهای Soulsborne از همتایان خود بالاتر میرود، نحوه تعامل گیمپلی واقعی با لحن و محیط است.
حتی برای کسانی که Dark Souls را بازی نکردهاند، اجتناب از شخصیت مورد علاقه همه، Solaire of Astora دشوار است. او اولین بازیکن واقعاً دوستانه NPC است
و Solaire همچنان در طول سفر بازیکن در ارتفاعات و اعماق Lordran ظاهر می شود و او به دنبال خورشید شخصی خود می گردد. او به طور مداوم NPC قابل احضار در بازی است با این حال، او نیز با پایان ناخوشایندی روبرو می شود. در اعماق خرابه های شیطان، سولر تمام امید خود را برای یافتن خورشید خود از دست داده است و طعمه ماگوت های نور خورشید ایزالیت گمشده می شود. او در حالی که خورشید کاذبی را که پیدا کرده است، به بازیکن حمله می کند.
اینها تنها نمونه های انگشت شماری از تراژدی و امیدی است که در سرتاسر عناوین FromSoftware در دهه گذشته یا بیشتر دیده می شود. هر کاری که بازیکن انجام می دهد یا نمی کند مجازات نمی شود، اما بیشتر کارها مجازات می شوند. چیزی که شخصیتهای این بازیها را بسیار دوستداشتنی و خاطرهانگیز میکند، چیزی است که زمان بازیها را به یاد ماندنی میکند. جلو بردن از طریق شانس های به ظاهر غیرقابل حل. شاید این بار نتوانند، اما دفعه بعد چطور؟
نظرات کاربران