داستان بازی بتلفیلد ۵ Battlefield V
داستان بازی بتلفیلد ۵ Battlefield V
مرحله اول در بخش آموزشی به حساب میآید. در این بخش به شما آموزش داده میشود که چطور هواپیما را به پرواز در آورده یا با ماشینها و سایر نیروهای نظامی مبارزه کنید. بعد از آموزش، میبینیم که مردم چه طور وحشت جنگ جهانی اول رو فراموش کردند و اصلا به فکر جنگ دوم جهانی نبودند. بازی به لندن سال ۱۹۳۹ رفته که طبق یک پیام رادیویی اعلام میشود، انگلستان با آلمان وارد جنگ خواهد شد. بعد به سال ۱۹۴۰ میرویم، جایی که بازیکنان در نقش سربازان بریتانیایی بازی میکنند و باید نیروهای نازی آلمانی را نابود کنند. این داستان ادامه پیدا میکند تا زمانی که تانک Tiger 1 (از تانکهای قدرتمند نازی آلمانی) وارد شده و بازی قطع میشود. در اینجا قبل از بمباران لندن، شما کنترل یک تکتیرانداز فرانسوی را به دست میآورید که بعد از کشتن چند دشمن، در یک درگیری کشته میشوید. در بخش بعدی، باید پدافند نیروهای دشمن را بر روی زمین نابود کنید که در غیر اینصورت، همین پدافندها هواپیمای شما را نابود میکنند. در پایان نمایش آموزشی بازی، شخصیت اصلی داستان، کشته میشود.
در مرحله دوم میبینیم «ویلیام سیدنی» ملقب به «بیلی» بانک زنِ معروف برای اینکه زندانی نشود، قبول میکند در جنگ به خدمت ارتش انگلستان در بیاید. او به همراه «ماسون» در یک قایق جنگی خدمت میکنند و به شمال آمریکا میروند و در آنجا با نیروهای آلمانی میجنگند اما در حین انجام ماموریت، یکی از بمبهای بیلی از کار میافتد. هواپیماهای دشمن حمله میکنند و در جریان این حملات «ماسون» زخمی میشود. ماسون، بیلی را مقصر دانسته و بیلی میگوید تقصیرکار نیست. آنها در این لحظه، یک ماشین آلمانی را میدزدند و با هم به یکی دیگر از مقرهای دشمن میروند. چون ماسون زخمی شده بود، بیلی باید به تنهایی یکی از فرودگاههای دشمن را نابود میکرد و از طرف دیگر هم برای ماسون، دارو و لوازم درمانی میآورد. بیلی که نمیتوانست به تنهایی از پسِ این کارها بر بیاید، با استفاده از رادارهای دشمن به نیروهای خودی پیام کمک میفرستد که همین قضیه باعث میشود آلمانیها از جایگاه این افراد باخبر شده و به سمتشان حمله کنند. بیلی و ماسون با اینکه خیلی با هم دچار اختلاف شده بودند، تصمیم میگیرند برای کشورشان دوشادوش هم مقاوت کنند و تا جاییکه میتوانند جلوی نیروهای آلمانی بایستند. درنهایت نیروهای انگلیسی سر رسیده و نازیها را شکست میدهند و بیلی و ماسون، خودشان را برای عملیات بعدی آماده میکنند.
مرحله سوم در یک شهر از کشور نروژ رخ میدهد که نیروهای انگلیسی در حین حمله به یک پایگاه آلمانی، شکست خورده و نیروهای نروژی هم که قصد کمک داشتند، دستگیر میشوند. شخصیتهایی به نام «آسترید» و دخترش «سولوی» تصمیم میگیرند در مقر باقی مانده و اجازه ندهند نیروهای نازی، آزمایشات خودشان را با موفقیت انجام دهند. آسترید، دخترش را از روی یک پل ارتباطی رد میکند تا دست نیروهای نازی به او نرسد و دخترش هم تلاش میکند تا نیروگاه آب سنگین نازیها را از کار بیندازد. سولوی موفق به انجام این کار میشود و آب همه جا را فرامیگیرد. در این حین، نیروهای آلمانی آسترید را گروگان میگیرند و قایقهای نجات را به آب میاندازند. آسترید با یک نارنجک دستی، قایق خودش و چند افسر آلمانی را نابود میکند که در نهایت، خودش و چند تن از نیروهای نازی، جانشان را از دست میدهند. آزمایشگاه آلمانی ها از کار میافتد و مشخص نمیشود که سولوی زنده مانده یا خیر!!!
داستان بازی بتلفیلد ۵ Battlefield V
مرحله چهارم در پاییز سال ۱۹۴۴ پس از سقوط فرانسه رخ میدهد. ارتش «سنگال» داوطلب میشود تا به فرانسه کمک کند. یکی از این ارتشیها جوانی به نام «دمی» بود که به همراه برادرش «ادریس» به کمک فرانسه رفته بودند. ارتش سنگال موفق نمیشود به فرانسه برسد و در مرز، اسیر آلمانیها میشوند. دمی تلاش میکند با انجام چند کار، به ارتش نازیها ضربه وارد کند. سنگالیها موفق میشوند به قلب نازیها نفوذ کرده و یک پایگاه هوایی را نابود کنند. حالا سنگالیها تمایل داشتند تا مبارزات خودشان را در خاک فرانسه ادامه دهند اما ادریس به خاطر کشته شدن فرماندهها، خیلی دلسرد شده بود. دمی دوست نداشت دست از مبارزه بردارد و با نیروهای خودی صحبت کرد و از آنها خواست با همه وجود از فرانسه دفاع کنند. آنها موفق میشوند پایگاههای هوایی آلمان را یکی بعد از دیگری نابود کنند اما در این لحظه یک افسر زخمی آلمانی به نیروهای نازی خبر میدهد و نیروهای نازی با قوای بیشتری وارد عمل میشوند. تعداد زیادی از سنگالیها کشته شده و خسارات سنگینی به ارتش سنگال وارد میشود. ارتش سنگال توسط نازیها محاصره میشود. ادریس به شدت افسرده بود و هیچ امیدی نداشت تا دوباره خانه و خانواده خودش رو ببیند. دمی در این لحظه به برادر و یارانش میگوید: کاری میکنیم که ارتش آلمان انتظارش را ندارد. با هم به قلب فرماندهی نیروهای نازی حمله میکنیم.
ادریس، تانک Tiger 1 رامنفجر میکند ولی در این مسیر، زنده نمیماند. نیروهای سنگالی ضربات سنگینی را به نازیها وارد میکنند اما در نهایت کشته میشوند و کنترل منطقه را از دست میدهند. در صحنهی پایانی این بخش، ما دمی را میبینیم که اکنون پیر شده و برای اطرافیانش تعریف میکند:
«مهم نیست چه اتفاقی افتاد، من و یارانم هنوز هم پیروز هستیم»
مرحله پنجم در بهار سال ۱۹۴۵ رخ میدهد. به نیروهای نازی و فرمانده کهنهکار Tiger 1 به اسم «مولر» ماموریت داده میشود تا از منطقهی «راین رور» محافظت کند و اجازه ندهد نیروهای آمریکایی به آنجا راه پیدا کنند. هیتلر گفته بود تا پای جان باید در این منطقه بمانید. در این مسیر درگیریهای خونین و شدیدی رخ میدهد. در همین حین، تعدادی از آلمانیها از فرمان سرپیچی میکنند و تانکهای آمریکایی هم سر میرسند. آمریکاییها به کمک سربازان جدا شدهی نازی میروند اما نازیها سربازان جدا شده را خائن میدانند و آنها را با طناب، دار میزنند. نیروهای آلمانی عقب نشینی میکنند و به کلیسا میرسند ولی در آنجا توسط آمریکاییها محاصره میشوند. تنها راه فرارشان گذر از پل بود که آنها را به مرز مقرِ آلمانیها میرساند. در آخر، پل بر اثر انفجار تخریب شده و تانک افسانهای آلمانیها از کار میافتد.
منبع : https://t.me/GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران