داستان بازی فایتال فانتزی Final Fantasy 16
داستان بازی فایتال فانتزی Final Fantasy 16
بازی Final Fantasy 16 در دنیای تخیلی Valisthea جریان دارد. در سرتاسر دو قاره «خاکستر» و «طوفان» کریستالهای جادویی معروف به «کریستالهای مادر» پراکنده شدهاند که انرژی اِتِر (عنصر آسمانی) را برای جمعیتهای مختلف فراهم میکنند و تمدن را پیش میبرند، اگرچه استفاده بیش از حد آنها باعث تحجر کاربران جادو میشود. در تاریخ جهان، زمانی یک تمدن پیشرفته (از نظر فناوری) و اکنون افسانهای بر پایه آسمان تسلط داشته است. ۱۵۰۰ سال قبل از وقایع بازی، یک جنگ بزرگ باعث فروپاشی آن تمدن شده و بقایای آن در سراسر سرزمین Valisthea پراکنده شده است. نیروهای قدرتمندی در Valisthea به نام Eikons وجود دارند، موجودات جادویی که از طریق میزبانهای انسانی به نام Dominants عمل میکنند. هر Eikon نشاندهنده یک عنصر است و معمولاً هرگز با یکدیگر مبارزه نمیکنند. یک Eikon به نام Ifrit این توازن را بین بقیه Eikonها بههم میزند.
ایالتهای اصلی Valisthea عبارتند از:
- Grand Duchy of Rosaria
- The Holy Empire of Sanbreque
- The Kingdom of Waloed
- The Dhalmekian Republic
- The Iron Kingdom
- The Crystalline Dominion
سرزمین Valisthea با وقایع بازی، از کاهش یک عنصر اِتِر به نام Blight رنج برده و ایالتها را به درگیری با یکدیگر سوق میدهد. بخش مهمی از سیاست و ارتش این ملل، Dominantها هستند که میتوانند بدون کریستال از جادو استفاده کنند، اگرچه بیشتر در معرض خطر تحجر قرار دارند. آنها بسته به جایی که متولد میشوند، میتوانند به عنوان رهبران سیاسی مورد ستایش قرار گیرند، آزار و اذیت شوند، کشته شوند و یا به عنوان سلاح جنگی از آنها استفاده گردد.
داستان بازی فایتال فانتزی Final Fantasy 16
داستان در سرزمین Valisthea رخ میدهد و Clive پانزدهساله، پروتاگونیست بازی به عنوان محافظ برادرش Joshua وظیفه حفاظت از او را بر عهده گرفته و کمی بعد، از مقداری قدرت Phoenix برخوردار میشود. Sanbreque در روز برگزاری مراسم اثبات ادعای Joshua حمله کرده و با کشتن Duke مشاهده میکنیم که Joshua به عنوان Phoenix بیدار میگردد. Clive شاهد این موضوع است و چهره دیگری را میبیند که ظاهراً به نیروی Ifrit تبدیل شده و Phoenix را میکشد. مادر Clive یعنی Annabella که از پسرش متنفر است و به Rosaria خیانت کرده تا اصلونسب او را حفظ کند، پسرش Clive را به عنوان یک سرباز در ارتش Sanbreque به بردگی میگیرد.
سیزده سال بعد Clive در نبرد با ایالت The Iron Kingdom به پشت خطوط دشمن فرستاده میشود تا فرمانده آنها را بکشد ولی این کار را رها کرده و در ادامه با Cid مواجه میشود که موافقت میکند به Clive در جستجوی نیروی Ifrit کمک کند. آنها در ادامه با Benedikta روبرو میشوند که Clive با او مبارزه کرده و نیروی Garuda را از او میگیرد. Benedikta سپس توسط راهزنان مورد حمله قرار گرفته و به یک Garuda با جثهای بزرگتر تبدیل میشود که Clive برای مقابله با او به Ifrit تبدیل شده و او را میکشد.
اگرچه Clive برای مدت کوتاهی از این واقعیت که یک Ifrit است ناامید میشود ولی Cid او را تشویق میکند که به جستجوی شخصیتی که قبل از تغییر شکل دیده است ادامه دهد. پس از اینکه Cid و Jill آلودگی جدیدی را در Rosaria مشاهده میکنند، تصمیم میگیرند «کریستالهای مادر» را از بین ببرند که به نظر Cid باعث تخلیه اِتِر و به وجود آمدن Blight میشود. آنها به پایتخت Sanbreque نفوذ کرده و با هیولایی به نام Ultima روبرو میشوند که Cid را قبل از شکست دادن و نابودی «کریستال مادر» تا حد مرگ زخمی میکند. Joshua که به دلیل قدرتهای Phoenix از حمله Ifrit جان سالم به در برده، Ultima را در بدن خود جای میدهد.
هفت سال بعد Clive (که اکنون از عنوان Cid استفاده کرده و مأموریت او را انجام میدهد) از جنگ بین Sanbreque و Waloed بر سر قلمرو کریستالیِ اشغال شده به عنوان فرصتی برای نابود کردن «کریستال مادر» از ایالت The Iron Kingdom استفاده میکند. Ultima از طریق Barnabas پرستش و به شکل پسر Annabella توسط امپراتور Sanbreque به جنگیدن خود ادامه میدهد. او مدتی بعد با Hugo میجنگد و او را زخمی میکند که توسط عوامل Barnabas برای استفاده بیش از حد «کریستال مادر» برای انتقام استفاده میشود. Clive در ادامه میتواند Hugo را کشته و با نابودی «کریستال مادر» ایالت The Dhalmekian Republic کنترل کامل بر Ifrit را به دست میآورد. Dion به توصیه Joshua علیه Annabella کودتا کرده در این راه با کشتن پدرش، تحت کنترل Ultima قرار میگیرد. Clive و Jill در ادامه یکی دیگر از «کریستالهای مادر» را نابود کرده و Joshua و Dion را نجات میدهند ولی Annabella خودکشی میکند. سپس همه افراد گروه علیه Barnabas قیام کرده و در نهایت او را میکشند و «کریستال مادر» سرزمین Waloed را نیز از بین میبرند ولی Ultima در این لحظه فاش میکند که این بخشی از نقشه او برای ترغیب کردن Clive به جنگ با بقیه دوستانش بوده است. تحقیقات Joshua نشان میدهد که Ultima موجودی باستانی است که انسانها آن را خدایی میدانستند که «کریستالهای مادر» و Dominantها را به عنوان ابزاری برای بازگشت خود خلق کرده است.
در آخرین نبرد مشاهده میکنیم که Clive و Joshua و Dion یک حمله ترکیبی به قلعه آسمانی Ultima انجام میدهند. Dion در این مبارزه کشته میشود و Joshua نیز خود را قربانی میکند تا قدرتهایش را به Clive بدهد و Clive بتواند با کشتن Ultima قدرتش را جذب کند. Clive در حالی که قدرت Ultima را در اختیار دارد Joshua را احیا کرده و آخرین «کریستال مادر» را نابود میکند تا جادو به طور کامل از سرزمین Valisthea حذف شود. Clive در حالی که دستش از استفاده زیاد جادو متحجر شده، به ساحل میرسد.
پس از تیتراژ بازی، خانوادهای را مشاهده میکنیم که بدون جادو در آیندهای دور زندگی میکنند و کتابی به نام Final Fantasy در اختیار دارند که Joshua در آن درباره رویدادهای بازی نوشته است.
منبع : https://t.me/GameNewNews
نظرات کاربران