داستان بازی Twelve Minutes | دوازده دقیقه
داستان بازی Twelve Minutes | دوازده دقیقه
مردی بعد از کار به آپارتمانش بازگشته و با همسر باردارش روبرو میشود. در حالی که آنها شروع به جشن گرفتن میکنند، یک پلیس درب خانه را کوبیده و پس از باز شدن درب، زن را متهم به قتل میکند. او پس از بستن دستان زن، سعی دارد شوهر را خفه کند. در همین حین، زمان به ۱۰ دقیقه قبل از ورود پلیس به آپارتمان بازمیگردد. اکنون شوهر متوجه میشود که در یک حلقه زمانی گیر افتاده است. او سعی میکند همسرش را متقاعد کند که زمان به صورت مداوم در حال تکرار است اما بدون مدرک نمیتواند این کار را انجام دهد.
او در حلقه زمانی بعدی، داخل کمد پنهان میشود تا پلیس او را نبیند. این بار هنگامی که پلیس وارد میشود، دستان زن را بسته و با گفتگوی آنها، متوجه میشویم که پلیس به دنبال یک ساعت مچی میگردد که همسرش آن را داخل یک دریچه پنهان کرده است. سپس پلیس متوجه حضور شوهر در داخل کمد شده و پس از باز کردن درب کمد، شوهر را دستگیر کرده و دوباره زمان به ۱۰ دقیقه قبل بازمیگردد.
شوهر متوجه میشود که پلیس، برای درمان سرطان دخترش به آن ساعت احتیاج دارد. به همین خاطر در حلقه زمانی بعدی، ساعت را پیدا کرده و از همسرش در مورد آن میپرسد. در این زمان، زن فاش میکند که مرگ پدرش در ۸ سال پیش، به خاطر حمله قلبی نبوده است.
داستان بازی Twelve Minutes | دوازده دقیقه
«سالها قبل، پدرش با پرستار بچه رابطه داشته و همچنین مادرش را از خانه بیرون انداخته بود. به همین خاطر، باعث شده تا این زن با پدرش بحث و جدل راه انداخته و در یک درگیری، به صورت ناخواسته به سر پدرش ضربه زده و او را بیهوش کند. در ادامه از شدت ترس، خیلی سریع ساعت مچی را برداشته و از خانه فرار میکند.»
مدتی بعد معلوم میشود که این پلیس، دوست قدیمی پدرش میباشد. شوهر بیشتر تحقیق کرده و میتواند ثابت کند که همسرش قاتل نیست، بلکه قاتل، برادر ناتنی مقتول است!
پس از حل این معما، میبینیم که شوهر هنوز در حلقه زمانی گیر افتاده است. او که از این وضعیت خسته شده، تصمیم میگیرد پلیس را دستگیر کرده و نام پرستار بچه را از زیر زبانش بیرون بکشد. بعد از اعتراف گرفتن از پلیس، متوجه میشود که پرستار بچه، مادر خودش بوده و حالا برادر ناتنی همسرش شده است!
داستان بازی Twelve Minutes
همچنین متوجه میشود که این پلیس، پدرش میباشد و قصد دارد به این زن و شوهر بفهماند که آنها برادر و خواهر ناتنی هستند. پس از یک درگیری کوتاه، شوهر به طور تصادفی به پلیس شلیک کرده و مجبور میشود از آنجا فرار کند.
او سپس به واقعیت باز میگردد، جایی که با پدرش در مورد عشق به خواهر ناتنیاش صحبت میکند. اکنون سه گزینه در اختیار دارد:
۱) اگر تصمیم بگیرد پیشنهاد پدرش را برای ترک خواهر ناتنی بپذیرد، وارد یک حلقه زمانی میشود که فقط خودش داخل آپارتمان است.
۲) اگر تصمیم بگیرد به پیشنهاد پدرش جواب منفی بدهد، میتواند با تغییر زمان یا ادامه دادن زمان، بازی را ادامه دهد.
۳) با انتخاب گزینه نهایی، شوهر اجازه میدهد پدرش او را هیپنوتیزم کرده تا خواهرش را فراموش کند و در نهایت حلقهها دوباره شروع میشوند.
منبع : https://t.me/GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران