۰

داستان بازی Mafia 1 – مافیا ۱

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی از سال ۱۹۳۰ شروع می‌شود، سالی که شخصت اصلی یعنی «تامی‌آنجلو» شخصی جز یک راننده‌ی ساده‌ی تاکسی نبود و به سختی تلاش می‌کرد تا در شهر «بهشت گمشده» به زندگی خود ادامه دهد.

شب فرا رسیده و تامی تصمیم می‌گیرد تا به کار خود پایان داده و به خانه بازگردد اما پیش از این کار، او به معاینه و بررسی تاکسی خود می‌پردازد. در حالی که تامی مشغول بررسی تاکسی است، به ناگاه بر سر راه دو نفر از اعضای یک سازمان خلافکاری به نام‌های «سم» و «پائولی» قرار می‌گیرد که در حال فرار از دست چند نفر از اعضای سازمان خلافکاری رقیبشان یعنی خانواده‌ی «مورلو» هستند. در حالی که سم و پائولی به سختی در تلاش‌اند تا از دست رقبا بگریزند، ماشینشان دچار حادثه شده و متوقف می‌شود. پائولی بر اثر اصابت گلوله به شدت زخمی می‌شود و به همین دلیل، سم به دنبال راه فرار است که در همین لحظه، تامی را مشاهده می‌کند که در کنار تاکسی خود ایستاده است. بنابراین اسلحه را به سمت او گرفته و از تامی می‌خواهد که آن‌ها را از دست رقبا فراری دهد.

پس از یک تعقیب و گریز، زمانی که تامی به مکان امنی می‌رسد، سم از او می‌خواهد که آن‌ها را به مقصد مورد نظرشان برساند. پس از رسیدن به مقصد، تامی متوجه می‌شود که سم و پائولی برای یکی از خانواده‌های بزرگ مافیا به نام «سالیری» کار می‌کنند. پس از آنکه سم به تامی، مقداری پول بابت فراری دادنشان می‌دهد، به او می‌گوید که اگر نیاز به کار جدیدی داشت، خانواده‌ی سالیری از افراد با مهارتی مثل او استقبال می‌کند. تامی نیز در پاسخ به سم می‌گوید که در مورد پیشنهادش فکر خواهد کرد، گرچه در آن زمان تامی تنها قصد داشت از موقعیتی که در آن قرار گرفته، فرار و جان خود را حفظ کند.

با فرا سیدن روز بعد، تامی سر کار خود باز می‌گردد و مسافران را به مقصد می‌رساند. پس از مدتی تصمیم می‌گیرد تا برای خوردن قهوه و همچنین استراحت، در محلی نزدیک به کافه‌ی سالیری توقف کند. مدت کوتاهی پس از توقف تامی، دو نفر از افراد خانواده‌ی مورلو که در تعقیب و گریز شب گذشته حضور داشتند، به تامی حمله می‌کنند. تامی که توان مقابله در برابر دو فرد مهاجم را ندارد، تصمیم می‌گیرد به سمت کافه‌ی سالیری فرار کرده و از افراد او کمک بخواهد. پس از رسیدن به کافه‌ی سالیری، افراد او دو مرد مهاجم را نابود کرده و تامی را نجات می‌دهند.

داستان بازی Mafia 1

در پی حادثه‌ای که برای تامی روی می‌دهد، او تصمیم می‌گیرد تا به پیشنهاد سالیری که همان عضویت در سازمان مافیایی اوست، جواب مثبت داده و تحت محافظت خانواده‌ی او قرار گیرد. تامی به عنوان یک راننده استخدام می‌شود. برای ارزیابی توانایی‌های تامی و همچنین دادن شانسی به او برای تلافی حمله‌ی افراد مورلو، سالیری از او می‌خواهد تا به همراه پائولی به کافه‌ی مورلو رفته و چند ماشین او را نابود کنند. پس از اتمام موفقیت آمیز ماموریت خرابکاری، تامی اعتماد کامل سم و پائولی را بدست آورده و به عنوان یک راننده‌ی قابل اطمینان، با آن‌ها همکاری می‌کند.

پس از مدتی مأموریت دیگری به تامی داده می‌شود، سالیری از او می‌خواهد تا به همراه سم و پائولی به نقاط مختلف شهر رفته و پول‌هایی را جمع‌آوری کنند. این پول‌ها را افراد و کسب و کارهای مختلف به جهت آنکه تحت حفاظت خانواده‌ی سالیری قرار داشته باشند، به او پرداخت می‌کنند.

مأموریت جدید تامی به خوبی پیش می‌رود تا آنکه آن‌ها به هتل «کلارک» می‌رسند. پس از توقف ماشین در مقابل هتل، سم و پائولی به داخل آن می‌روند تا هزینه‌ی تحت حفاظتی را نیز از صاحب هتل دریافت کنند و تامی نیز مشغول پر کردن باک بنزین ماشین می‌شود. مدت زمان زیادی از ورود سم و پائولی به داخل هتل نمی‌گذرد که ناگهان صدای تیراندازی از داخل شنیده می‌شود و دو فرد مسلح، پائولی را که دوباره تیر خورده، از هتل به بیرون پرتاب می‌کنند. ظاهراً مورلو تصمیم گرفته است که کنترل این هتل را در دست بگیرد و حضور افراد مسلح نیز به همین دلیل بوده است.

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

در حالی که افراد مورلو، پائولی را از هتل بیرون می‌کنند، سم را به عنوان گروگان نزد خود نگه می‌دارند تا از او اطلاعاتی در مورد خانواده‌ی سالیری بدست آورند. پس از آنکه تامی، پائولی را به نقطه‌ی امنی منتقل می‌کند، تصمیم می‌گیرد تا به داخل هتل رفته و سم را نجات دهد. تامی برای ورود به هتل، از ورودی پشت هتل استفاده کرده و پس از ورود به آن، تمام افراد حاضر در آنجا را نابود می‌کند.

تامی پس از نابود کردن تمام افراد مورلو، سم را پیدا کرده و او را نجات می‌دهد اما به ناگاه با یکی دیگر از افراد مورلو روبرو می‌شود که از ترس، پا به فرار می‌گذارد و هزینه‌ی تحت حفاظت قرار داشتن هتل که سم و پائولی به دنبال آن بودند را نیز با خود می‌برد. سم از تامی می‌خواهد که به دنبال آن مرد رفته و پول‌ها را پس بگیرد. در نتیجه شاهد یک تعقیب و گریز در جاده‌های اطراف شهر خواهیم بود و در نهایت، تامی موفق به بازپس‌گیری پول‌ها می‌شود و موفقیت بزرگ دیگری را جهت ارتقاء رتبه خود در خانواده‌ی سالیری بدست می‌آورد.

پس از حضور چند ساله‌ی تامی در خانواده‌ی سالیری، او توانست اعتماد رئیس خانواده را به خود جلب کند، تا جایی که یک روز شاهد درخواست ویژه‌ای از سوی سالیری بود. سالیری مبلغ قابل توجهی را در مسابقه‌ی اتومبیل‌رانی که بزودی برگزار می‌شود، شرط‌بندی کرده ولی بابت یکی از رانندگان جدید این مسابقه، نگرانی دارد. به گفته‌ی سالیری، ظاهراً ماشین این راننده‌ی جدید یکی از سریع‌ترین ماشین‌های اروپاست و احتمال پیروزی آن در مسابقه‌ی پیش‌رو وجود دارد، در این صورت سالیری متحمل خسارت زیادی می‌شود. بنابراین او از تامی می‌خواهد که به محل مسابقات و پارکینگ ماشین‌ها رفته، ماشین مورد نظر را دزدیده و آن را نزد مکانیکی به نام «لوکاس‌برتون» ببرد تا لوکاس، دستکاری‌هایی روی ماشین انجام دهد. لازم به ذکر است که لوکاس در ادامه‌ی بازی، ماموریت‌های فرعی را به تامی می‌دهد که در صورت انجام آن‌ها، او به تامی نشان می‌دهد که چگونه ماشین‌های بهتر و سریع‌تری را بدزدد و از آن‌ها در طول بازی استفاده کند.

تامی، ماموریت جدید خود را به خوبی انجام می‌دهد اما صبح روز بعد سالیری متوجه می‌شود که مُچ راننده‌ی ماشینی که او روی آن شرطبندی کرده، شکسته و در نتیجه با توجه به اعتماد و شناختی که از رانندگی تامی دارد، به او دستور می‌دهد که سریع خود را به محل مسابقه رسانده و به جای راننده‌ی اصلی در مسابقه شرکت کند. تامی نیز با وجود مخالفتی که با این قضیه دارد، در مسابقه شرکت کرده و پیروز می‌شود و رضایت سالیری و تمام کسانی که در این شرط‌بندی شرکت کرده بودند را جلب می‌کند.

پس از پیروزی تامی در مسابقه اتومبیل‌رانی، او با «لوئیجی» و دخترش «سارا» آشنا می‌شود. لوئیجی مسئول کافه‌ی سالیری است. یکی از شب‌هایی که تامی در کافه‌ی سالیری حضور دارد، لوئیجی نزد او آمده و از تامی می‌خواهد که سارا را تا رسیدن به خانه همراهی کند، چرا که در شب‌های گذشته چند نفر از اراذل و اوباش محلی، او را مورد اذیت و آزار قرار داده‌اند و اکنون لوئیجی نمی‌خواهد که سارا تنهایی به خانه برود. تامی با تقاضای لوئیجی موافقت کرده و پس از آماده شدن سارا، او را در طول مسیر بازگشت به خانه همراهی می‌کند. مدتی از زمان حرکت تامی و سارا نمی‌گذرد که تامی متوجه می‌شود نگرانی لوئیجی بی مورد نبوده، چراکه اراذل و اوباشی راه آن‌ها را سد کرده و برای سارا مزاحمت ایجاد می‌کنند. پس از آنکه افراد مهاجم به اخطارهای تامی گوش نمی‌دهند، او تمام آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده و سپس به همراه سارا به راه خود ادامه می‌دهند. زمانی که آن دو به خانه‌ی سارا می‌رسند، سارا زخم‌های تامی را پانسمان می‌کند.

روز بعد تامی ماجرای شب گذشته را برای سالیری تعریف می‌کند و سالیری که از حضور این اراذل در حوالی منطقه تحت کنترل خود ناراضی است و همچنین بابت مزاحمتی که برای سارا ایجاد کرده‌اند، از تامی و پائولی می‌خواهد که درس عبرتی به آن‌ها بدهند، البته سالیری از آن‌ها می‌خواهد که از خشونت زیادی پرهیز کرده و با چوب بیسبال به سراغشان بروند و تنها دست و پایشان را بشکنند. طبق برنامه، تامی و پائولی به محل حضور اراذل و اوباش رفته و با چوب بیسبال، ضرباتی را به آن‌ها وارد می‌کنند اما همه چیز طبق برنامه پیش نرفته و به ناگاه با اراذلی روبرو می‌شوند که با خود سلاح گرم به همراه داشته و شروع به تیراندازی به سمت تامی و پائولی می‌کنند. آن دو نیز چاره‌ای جز استفاده از اسلحه‌ی خود ندارند. یکی از اراذلی که در نزاع بوجود آمده توسط تامی و پائولی کشته می‌شود، ظاهراً پسر یکی از اعضای شورای شهر است و همین موضوع زمینه ساز حوادث مهم بعدی داستان بازی خواهد شد. در پایان این مرحله از بازی، تامی و پائولی از کشتن یکی از اراذل صرف‌نظر می‌کنند که شاهد کشته شدن پسر عضو شورای شهر باشد.

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

پس از گذشت چند روز از زمان کشته شدن پسر عضو شورای شهر، «فرانک» به عنوان مشاور سالیری به تامی اطلاع می‌دهد که اخیراً یکی از هتل‌های شهر که تا پیش از این در کنترل خانواده‌ی سالیری قرار داشته، تحت کنترل خانواده‌ی مورلو قرار گرفته است. به همین دلیل از تامی می‌خواهد که به این هتل رفته و صاحب آن را بکشد. همچنین فرانک از تامی می‌خواهد برای این که این رویداد درس عبرتی برای سایر افراد نیز باشد، دفتر مدیر هتل را منفجر کرده و سپس فرار کند. در ادامه فرانک به تامی دستور می‌دهد که بجز قتل صاحب هتل و منفجر کردن دفتر او، زنی را که اطلاعاتی از فعالیت‌های خانواده‌ی سالیری در اختیار داشته و قصد دارد آن‌ها را با مورلو به اشتراک بگذارد را نیز نابود کند.

پس از ورود به هتل، تامی ابتدا صاحب هتل و سپس محافظین او را نابود می‌کند و سپس به سراغ زن مورد نظر می‌رود. به محض روبرو شدن با زنی که قصد دارد اطلاعاتی از خانواده‌ی سالیری را به مورلو بدهد، تامی متوجه می‌شود که او یکی از دوستان سارا، یعنی «میشل» بوده که او را بارها در کافه‌ی سالیری دیده است. تامی تصمیم می‌گیرد به میشل اجازه دهد تا از آنجا فرار کند و برای همیشه از شهر برود و دیگر هرگز به آنجا بازنگردد. پس از ترک اتاق میشل، تامی باید بمبی را در دفتر مدیر هتل قرار دهد تا مأموریتش را به پایان برساند. بنابراین او خود را به دفتر مورد نظر رسانده و پس از نصب بمب، جهت در امان ماندن از انفجار آن، خود را از طریق پنجره به بیرون پرتاب می‌کند. کمی بعد مأمورین پلیس، خود را به محل حادثه رسانده و تامی را محاصره می‌کنند. به همین دلیل او مجبور می‌شود که با کشتن آن‌ها، خودش را نجات دهد. در نهایت تامی موفق می‌شود که خود را به سقف در حال تعمیر کلیسا رسانده و از طریق راه پله‌ای که در آنجا قرار دارد، خود را به سطح زمین برساند.

پس از رسیدن به پایین پلکان کلیسا، شاهد مراسم عزاداری پسر عضو شورای شهر خواهیم بود. همه چیز در مراسم عزاداری به خوبی پیش می‌رود تا آن‌که یک کشیش مسیحی به سمت دری که تامی در پشت آن مخفی شده، حرکت کرده و در نتیجه، محل اختفای او برای تمام حاضرین مشخص می‌شود. اوضاع زمانی از کنترل خارج می‌شود که همان پسری که تامی و پائولی او را زنده گذاشتند، تامی را شناسایی کرده و به همه می‌گوید که او پسر عضو شورای شهر را کشته و با این کار، عضو شورای شهر که در مراسم عزاداری حضور دارد، به محافظین خود دستور می‌دهد که تامی را بکشند و با این کار، شاهد صحنه‌ی نبرد دیگری خواهیم بود. پس از آن که تامی کلیسا را به یک سلاخ‌خانه تبدیل کرد، در مقابل کشیش قرار می‌گیرد که از تامی می‌پرسد چرا او مرتکب چنین جنایت وحشتناکی شده است؟ تامی پس از آنکه پاسخی به او می‌دهد، دست او را گرفته و پولی را بابت خسارت وارد شده به کلیسا به او می‌دهد و سپس آنجا را ترک می‌کند.

داستان بازی Mafia 1

پس از حادثه‌ی کلیسا، تامی و پائولی فرصتی را جهت خوش گذرانی پیدا می‌کنند که در همان زمان فرانک آمده و از تامی می‌خواهد که با او صحبت کند. در گفتگویی که آن دو با یکدیگر دارند، فرانک در مورد مضرات استفاده از الکل با تامی صحبت کرده و از او می‌خواهد که از مصرف الکل خودداری کند، چرا که مصرف بیش از حد آن می‌تواند او را به سمت مرگ بکشاند. تامی نیز به نظر می‌رسد که توصیه‌ی فرانک را پذیرفته و از این قسمت از داستان بازی به بعد، رابطه‌ی تامی و فرانک بهتر می‌شود.

مدتی بعد، تامی پائولی و دو نفر دیگر از افراد سالیری، کامیون‌هایی را به مزرعه‌ای در خارج از شهر می‌برند تا محموله‌ی قاچاقی را دریافت کنند. براساس برنامه، زمانی که آن‌ها به مزرعه می‌رسند، سم باید به استقبال آن‌ها بیاید اما زمانی که تامی و پائولی به موقعیت مورد نظر رسیدند، نه سم و نه هیچ یک از افراد سالیری در آنجا حضور نداشتند. به همین دلیل تامی تصمیم می‌گیرد تا پیش از ورود کامیون‌ها به مزرعه، تنهایی به آنجا رفته و به بررسی موقعیت بپردازد. تامی در نهایت، جسد یکی از رانندگان سالیری را پیدا می‌کند و همزمان، دو فرد مسلح به او نزدیک می‌شوند. تامی با خوش‌شانسی از دست دو مرد مسلح فرار می‌کند اما به ناگاه متوجه می‌شود که افراد مورلو، آن مزرعه را تحت کنترل خود درآورده و ظاهراً تمام افراد سالیری را نابود کرده‌اند. بجز افراد مورلو، به نظر می‌رسد که برخی از افراد نیروی پلیس نیز با مورلو دست به یکی کرده و به افراد او جهت نابودی افراد سالیری کمک کرده‌اند. تامی موفق می‌شود سم را که مجدداً توسط افراد مورلو دستگیر شده و مورد شکنجه قرار گرفته است، نجات داده و سپس با کمک پائولی از آن مزرعه فرار کنند. پس از رسیدن به یک موقعیت امن، آن‌ها سم را نزد پزشک مخصوص خانواده سالیری می‌برند و سپس تامی نزد سالیری می‌رود تا او را از رویداد پیش آمده مطلع سازد.

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

چند روز پس از اتفاقات مزرعه، سالیری متوجه می‌شود که هم‌زمان با حوادثی که در مزرعه برای تامی و سایر افراد او روی داده، مشاور و دوست قدیمی‌اش یعنی فرانک، به خانواده‌ی سالیری خیانت کرده و قصد دارد اطلاعات گران‌بهایی را در اختیار نیروهای پلیس قرار دهد. وظیفه‌ی کشتن فرانک به تامی محول می‌شود، چرا که او در کنار رانندگی، مهارت خوبی هم در آدمکشی پیدا کرده و با توجه به کارهایی که برای سالیری انجام داده، اکنون به یکی از آدمکشان قابل اطمینان او تبدیل شده است.

سالیری به تامی دستور می‌دهد که ضمن کشتن فرانک، مدارکی که او قصد دارد در اختیار مأمورین پلیس قرار دهد را نیز پیدا کند. همچنین از تامی می‌خواهد فرانک را با یک سلاح سیسیلی که از قدرتی معادل یک شاتگان برخوردار است و «لوپارا» نامیده می‌شود، نابود کند، چرا که در مافیا رسم است خیانتکاران را با این سلاح نابود کنند تا هشداری برای سایر افراد باشد. تامی پس از یک تحقیق و بررسی، موفق می‌شود محل اختفای فرانک را پیدا کرده و با سرعت به سمت آنجا حرکت کند. زمانی که تامی به مقصد خود می‌رسد، مشاهده می‌کند که نیروهای پلیس، فرانک را سوار ماشین کرده و او را به فرودگاه منتقل می‌کنند. بنابراین تامی تصمیم می‌گیرد تا پیش از فرار فرانک، به سرعت خود را به او برساند.

پس از کشتن تعداد زیادی از نیروهای پلیس، تامی موفق می‌شود که فرانک را پیدا کند اما پیش از هر چیزی از فرانک می‌خواهد که دلیل خیانتش به خانواده سالیری را برای او توضیح دهد. فرانک در جواب می‌گوید که او چاره‌ای جز این نداشته است چراکه مورلو، همسر و دختر او را گروگان گرفته و در صورت همکاری فرانک با دادستان و نیروهای پلیس، مورلو او و خانواده‌اش را با امنیت کامل به اروپا منتقل می‌کند. گرچه تامی تا پیش از رسیدن به فرانک، تعداد زیادی از مأمورین پلیس را با خونسردی تمام کشت اما وجدان او اجازه نمی‌دهد که فرانک را این‌گونه نابود کند، مخصوصاً زمانی که از علت کار او مطلع می‌شود. بنابراین به فرانک اجازه می‌دهد تا به همراه خانواده‌اش به اروپا برود و دیگر هرگز به شهر بازنگردد. فرانک نیز محل اختفای مدارکی که قرار است به دادستان تحویل دهد را به تامی اعلام می‌کند.

تامی پس از بدست آوردن مدارک، نزد سالیری بازگشته و به او می‌گوید که فرانک را کشته و جسد او را نابود کرده است، در نتیجه سالیری نیز یک مراسم یادبود باشکوه برای یار دیرینه و مشاور سابق خود می‌گیرد.

با وجود ناپدید شدن فرانک و از بین رفتن مدارکی که او در اختیار داشت، پرونده‌ای که توسط دادستان بر علیه سالیری آماده شده بود، هنوز باز است و اکنون سالیری قصد دارد تا آن را نیز نابود کند. به همین دلیل به تامی دستور می‌دهد تا به همراه کلید ساز ماهری به نام «سالواتوره» به محل زندگی دادستان که پر از افراد مسلح است، رفته و اسناد و مدارکی که در گاو صندوق او قرار دارد را بدزدند. تامی این مأموریت را نیز پشت سر گذاشته و آخرین مدارک را نیز برمی‌دارد و سپس نزد سالیری بازگشته و در کنار سایر اعضای خانواده جشن می‌گیرند. مدتی بعد تامی با سارا ازدواج کرده و صاحب یک دختر می‌شوند.

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

دو سال بعد، در حالی که تامی در کافه سالیری نشسته است و وقت خود را سپری می‌کند، سالیری از راه رسیده و به تامی می‌گوید که حادثه‌ای برای راننده‌اش پیش آمده و کسی نیست که او را به رستوران مورد علاقه‌اش برای خوردن پیتزا ببرد، در نتیجه از تامی می‌خواهد تا او را همراهی کند. زمانی که آن دو به محل مورد نظر می‌رسند و مشغول خوردن غذا می‌شوند، ناگهان افراد مورلو به آنجا حمله کرده و رستوران را به رگبار می‌بندند و در نهایت، نارنجکی را به داخل مغازه پرتاب می‌کنند. تقریباً همه بجز سالیری و تامی بر اثر حمله‌ی افراد مورلو می‌میرند. پس از آرام شدن اوضاع، تامی راهی به بیرون پیدا کرده و پس از آنکه خود را به خیابان می‌رساند، تمام افراد مورلو را نابود می‌کند.

سالیری که از حادثه‌ی پیش آمده بسیار عصبانی است، متوجه می‌شود که محافظ شخصی او که امروز به ناگاه مریض شد و سالیری را همراهی نکرد، او را به مورلو فروخته است. بنابراین از تامی می‌خواهد که او را با سرعت به محل زندگی محافظش برساند. زمانی که محافظ سالیری متوجه حضور تامی و سالیری می‌شود، از ترس پا به فرار می‌گذارد اما در نهایت توسط آن‌ها کشته می‌شود. همسایگان که از دیدن صحنه کشته شدن محافظ سالیری عصبانی می‌شوند، فریاد سر داده و تامی و سالیری را قاتل می‌خوانند و به سمت آن‌ها حمله می‌کنند. در نتیجه تامی مجبور می‌شود که چند نفر از آن‌ها را نیز بکشد تا اوضاع را آرام کند.

هم‌زمان با کشته شدن محافظ سالیری، مورلو متوجه می‌شود که نقشه‌ی او برای قتل سالیری شکست خورده است، پس نزد برادرش «سرگیو» رفته و با او در مورد آغاز یک جنگ همه جانبه با سالیری مشورت می‌کند.

سالیری و تامی تصمیم می‌گیرند که نسبت به کارهای مورلو واکنش نشان داده و خط مقدم نبرد را به سمت او هدایت کنند. اول از هر چیز آن‌ها تصمیم می‌گیرند تا مورلو را ضعیف کرده و حمایت کنندگان و متحدینش را از سر راه بردارند تا بتوانند راحت‌تر به خودش دسترسی پیدا کنند. آن‌هادر قدم اول، یکی از متحدین اصلی مورلو که از اعضای شورای شهر است را مورد هدف قرار می‌دهند. این عضو شورای شهر، همان شخصی است که پسرش توسط تامی و پائولی کشته شد و سپس تامی، محافظین او را در کلیسا به خاک و خون کشید، حال تامی قصد دارد که خود این عضو شوای شهر را نابود کند. تامی برای کشتن این مرد، باید خود را به جشن تولد او که روی یک کشتی بزرگ برگزار می‌شود، برساند.

تامی تصمیم می‌گیرد تا به عنوان یکی از خدمه‌ی کشتی از محافظین عبور کند، در نتیجه به رختکن خدمه‌ی کشتی رفته و لباس‌های خود را عوض می‌کند و سپس وارد کشتی می‌شود. حال که تامی خود را به کشتی رسانده، زمان آن فرا رسیده که برای کشتن عضو شورای شهر، سلاح گرمی که پیش از این در دستشویی کشتی توسط افراد سالیری مخفی شده را پیدا کند.

داستان بازی Mafia 1

او پس از به دست آوردن اسلحه، خود را به موقعیتی می‌رساند که عضو شورای شهر در آنجا سخنرانی می‌کند و سپس او را در مقابل دید تمام مهمانان کشته و از هرج و مرجی که به وجود می‌آید، استفاده کرده و خود را به سرعت به قایقی می‌رساند که توسط پائولی هدایت می‌شود. پس از آنکه تامی به قایق می‌رسد، به همراه پائولی به سرعت از آنجا فرار می‌کنند.

حال که بازوی مورلو در شورای شهر قطع شد، تمرکز خانواده سالیری روی برادرش یعنی سرگیو معطوف می‌شود. در ابتدا پائولی پیشنهاد می‌دهد که سرگیو را زمانی که در رستوران مورد علاقه‌اش حضور دارد، با شلیک مسلسل نابود کنند اما تلاش آن‌ها با شکست مواجه شد و به جای سرگیو، یکی از افراد او کشته می‌شود. پس از ناکامی اول، تامی تلاش می‌کند که با کار گذاشتن بمبی در ماشین سرگیو، شر او را برای همیشه کم کند اما قربانی این بمب گذاری، همسر گرجیو بود که به جای او سوار ماشین شد. در تلاش سوم آن‌ها سعی می‌کنند که به شکلی مرسوم، در حالیکه سرگیو در خیابان ایستاده، او را با رگبار مسلسل نابود کنند اما این بار نیز مسلسل عمل نمی‌کند. پس از تلاش سوم، سالیری که می‌بیند تامی و دوستان او عملکرد خوبی در مورد قتل سرگیو ندارند، افراد دیگری را مسئول قتل او می‌کند و از تامی می‌خواهد که ناظر بر کارشان باشد. اعضای گروه جدید تلاش می‌کنند که ماشین سرگیو را در زمان نزدیک شدن قطار، روی ریل راه آهن قرار دهند اما این‌بار نیز بخت با سرگیو یار بوده و پیش از نزدیک شدن قطار، راننده‌ی او توانست ماشین را از روی ریل خارج کند و بجای سرگیو، افراد سالیری در مقابل قطار قرار گرفتند و کشته شدند. در حالیکه تامی شاهد شکست چهارمین تلاش در قتل سرگیو بود، تصمیم می‌گیرد که بلافاصله ماشین او را تعقیب کند و یک‌بار برای همیشه به زندگی سرگیو خاتمه دهد. تامی، سرگیو را تا لنگرگاه تعقیب می‌کند و پس از یک مبارزه‌ی سخت با افراد او، در نهایت موفق می‌شود که سرگیو را بکشد.

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

حال که دو متحد قدرتمند مورلو کشته شده‌اند، زمان مرگ خود او فرا رسیده است. براساس اطلاعات سالیری، مورلو قرار است در یک تئاتر حاضر شود. در نتیجه سالیری، تامی، پائولی و سم را ارسال می‌کند تا مورلو را در حین تماشای نمایش نابود کنند اما زمانی‌که آن سه به محل تئاتر می‌رسند، مشاهده می‌کنند که نمایش به اتمام رسیده و مورلو نیز سوار ماشین خود شده و در حال ترک آنجاست. بنابراین تامی و دوستان او تصمیم می‌گیرند که به تعقیب مورلو پرداخته و او را از پای در آورند. در این قسمت از بازی شاهد دو پایان مختلف خواهید بود:

۱) اگر تامی بتواند در زمان فرار مورلو به ماشین او نزدیک شود، ماشین مورلو را از صخره به پایین پرتاب خواهد کرد و شاهد انفجار ماشین او می‌باشید.

۲) اگر تامی نتواند به ماشین مورلو برسد، او به فرودگاه می‌رود تا از طریق هواپیما از آنجا فرار کند؛ در این حالت نیز زمانی که مورلو سوار هواپیما شده و هواپیما آماده پرواز می‌شود، تامی و همراهان او به هواپیما نزدیک شده و به موتور آن شلیک می‌کنند که نتیجه‌ی این کار سقوط هواپیما خواهد بود.

در هر یک از حالات بالا مورلو کشته شده و در آتش خواهد سوخت.

با کشته شدن مورلو، تمام نقاط شهر تحت کنترل سالیری قرار می‌گیرند اما این موضوع نتوانست مانع از زیاده‌خواهی‌های او شود و به نظر می‌‍رسد که سالیری به دنبال اهداف بزرگ‌تری است. در سال ۱۹۳۸ یکی از سیاستمداران فاسد شهر، شروع به تحریک سالیری می‌کند، بنابراین به تامی دستور می‌دهد که به این موضوع رسیدگی کند و این فرد را از میان بردارد.

براساس اطلاعات افراد سالیری، فرد مورد نظر قرار است در مراسمی سخنرانی کند، به همین دلیل تامی تصمیم می‌گیرد تا با یک سلاح تک‌تیرانداز به نام «موسین ناگانت» از راه دور به این سیاستمدار شلیک و او را نابود کند. برای یک شلیک خوب، تامی به یک مکان بلند و متروک نیاز دارد تا بدون مزاحمتی بتواند کار خود را انجام دهد، بنابراین تصمیم می‌گیرد که به بالای برج یکی از زندان‌های شهر برود که مدت‌هاست متروک می‌باشد. تامی خود را به محل مورد نظر می‌رساند و دقیقاً در زمان مناسب به فرد مورد نظر شلیک می‌کند.

با کشته شدن سیاستمدار فاسد، سالیری دیگر هیچ رقیبی ندارد. کمی بعد از حادثه ترور سیاستمدار، سالیری به تامی، پائولی و سم دستور می‌دهد که محموله‌ای از سیگارهای گران قیمت که به تازگی وارد شهر شده را بدزدند. در حالی که تامی از تصمیم سالیری جهت دزدیدن یک محموله سیگار متعجب است، به همراه سم و پائولی به سمت محل نقل و انتقال سیگارها حرکت می‌کنند. پائولی در راه، به تامی و سم می‌گوید که او بانک کوچکی را در مرکز شهر می‌شناسد که تعداد محافظین آن کم است و به راحتی می‌توان آن را مورد سرقت قرار داد اما برای این کار به کمک تامی و سم نیاز دارد و به آن‌ها پیشنهاد همکاری می‌دهد. از آنجا که انجام چنین کارهای مستقلی، خلاف قوانین سالیری است، در نتیجه تامی و سم بلافاصله با پائولی مخالفت می‌کنند.

داستان بازی Mafia 1

پس از آنکه آن‌ها موفق می‌شوند محموله سیگار را بدزدند، سم به سراغ سالیری می‌رود تا او را به محل جدید محموله ببرد و تامی و پائولی نیز منتظر آن‌ها می‌مانند اما پائولی کنجکاو شده و از تامی می‌خواهد که درب یکی از صندوق‌ها را باز کنند و سیگارهای درون آن‌ها را ببینند و چند تا از آن‌ها را برای خود بردارند. با موافقت تامی، پائولی به سراغ جعبه‌ها می‌رود و چیز عجیبی را درون آن‌ها پیدا می‌کند، زمانی که پائولی درب یکی از جعبه‌های سیگار را باز می‌کند، به جای سیگار، درون آن الماس‌های ازرشمند بسیاری را مشاهده می‌کند و آن‌ها را به تامی نیز نشان می‌دهد. در همین حین، سالیری از راه رسیده و از آن‌ها می‌خواهد که آنجا را ترک کنند و در برابر درخواست تامی مبنی بر باز کردن درب صندوق‌ها و دیدن سیگارها ایستادگی می‌کند. در حالی که پائولی و تامی، سالیری و محموله الماس‌های قاچاق را ترک می‌کنند، تامی که از این کار سالیری خشمگین شده، به پائولی می‌گوید که می‌خواهد با او در مورد پیشنهادش مبنی بر سرقت از بانک صحبت کند.

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

پس از سرقت الماس‌های قاچاق، تامی به دیدن پائولی می‌رود تا ببیند چه نقشه‌ای برای سرقت از بانک دارد. پائولی ضمن توضیح دقیق نقشه، تامی را به بانک مورد نظر می‌برد تا از نزدیک با موقعیت آشنا شود و سپس از تامی می‌خواهد تا ماشین و سلاح‌هایی جهت انجام نقشه فراهم کند.

تامی و پائولی همدیگر را در ساعت مقرر در مقابل بانک می‌بینند و سپس سرقت را مطابق برنامه‌شان صورت می‌دهند. پس از خروج از بانک و رسیدن به یک موقعیت امن، پائولی پول‌های سرقت شده را برداشته و نزد خود در خانه‌اش نگه می‌دارد. آن دو تصمیم می‌گیرند برای آن که کسی متوجه نشود سرقت از بانک کار آن‌ها بوده، تا مدت زمان قابل توجهی دست به پول‌ها نزنند و بعد از آن هم پول‌ها را کم کم و نه به صورت یکجا خرج کنند.

روز بعد از سرقت، تامی به دیدن پائولی می‌رود اما زمانی که به خانه‌ی او می‌رسد، متوجه می‌شود که درب خانه‌ی او باز است، بنابراین به آرامی وارد خانه می‌شود و جسد بی‌جان پائولی را روی زمین می‌بیند. تامی به سرعت خانه را جهت پیدا کردن پول‌ها می‌گردد اما هر کس که پائولی را کشته، پول‌های سرقت شده را نیز برداشته است. در همین حین، تلفن خانه‌ی پائولی زنگ می‌زند. تامی به تلفن پاسخ می‌دهد و متوجه می‌شود فردی که تماس گرفته، سم می‌باشد. سم که به نظر ترسیده است، با صدایی لرزان قصد دارد به پائولی هشدار دهد که سالیری جریان سرقت از بانک را فهمیده و می‌داند که پائولی و تامی در پشت این قضیه هستند و اکنون دستور مرگ هردوی آن‌ها را صادر کرده است. تامی به سم اطلاع می‌دهد که پائولی کشته شده و اکنون نمی‌داند چه باید بکند. سم از تامی می‌خواهد که آرامشش را حفظ کرده و به دیدن او در موزه‌ی شهر برود. تامی پس از قطع تلفن، به سمت موزه‌ی شهر حرکت می‌کند.

زمانی که تامی به موزه‌ی شهر می‌رسد، ابتدا توسط افراد سالیری محاصره می‌شود، سپس سم در مقابل او حاضر شده و پول‌های برداشته شده از خانه‌ی پائولی را از طبقه‌ی بالا به پایین می‌ریزد. سم به تامی می‌گوید خودش بوده که جریان سرقت از بانک را برای سالیری تعریف کرده و تامی و پائولی را فروخته است. به گفته‌ی سم، علت عصبانیت سالیری از تامی نه تنها بخاطر سرقت از بانک، بلکه برای عدم تبعیت تامی از دستورات سالیری و نکشتن میشل و فرانک بوده و به همین دلیل سالیری دستور قتل او را صادر کرده است.

داستان بازی Mafia 1

پس از پایان صحبت‌های سم، او از افراد سالیری می‌خواهد که تامی را نابود کنند اما بر خلاف انتظار سم، تامی تمام افراد حاضر در موزه را کشته و تنها خودشان دو نفر باقی می‌مانند. وقتی که آن دو در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند، تامی از سم می‌پرسد که چگونه فهمیده میشل و فرانک زنده هستند و سم در پاسخ می‌گوید که میشل پس از مدتی به شهر بازگشته و افراد سالیری به طور اتفاقی او را دیده‌اند. سپس سم برای کشتن او اعزام شده است. پس از فهمیدن موضوع میشل، سالیری این احتمال را داده که شاید تامی به فرانک نیز اجازه داده باشد که فرار کند، بنابراین گروهی را نیز مأمور پیدا کردن فرانک می‌کند. در ادامه‌ی صحبت‌های تامی و سم، تامی قضیه‌ی الماس‌های قاچاق و پنهان‌کاری سالیری را برای سم تعریف می‌کند تا شاید با این کار بتواند مانع از نبرد او شود اما سم به او می‌گوید که سالیری جریان الماس‌ها را برای او تعریف کرده و قصد داشته که پس از فروش آن‌ها، جریان را با تامی و پائولی نیز در میان بگذارد.

داستان بازی Mafia 1

داستان بازی Mafia 1

در قسمتی از نبرد سم و تامی، اسلحه‌ی سم ناگهان جام می‌کند و او نمی‌تواند به تامی شلیک کند، بنابراین فرصت خوبی برای تامی فراهم می‌شود که سم را با شلیک گلوله‌ای نابود کند اما او همچون گذشته، نمی‌تواند به یکی از دوستان قدیمی‌اش شلیک کند و سم نیز از این فرصت استفاده نموده و از آنجا می‌گریزد. در حالی که سم به شدت زخمی شده، تلاش می‌کند از موزه خارج شود اما در همان لحظه تامی از پشت سر به او شلیک می‌کند. هنگامی که سم لحظات پایانی عمر خود را سپری می‌کند، به تامی می‌گوید که افراد ارسال شده از سوی سالیری جهت پیدا کردن فرانک، او را پیدا کرده‌اند و کشته‌اند و در نهایت روزی این اتفاق برای تامی هم خواهد افتاد. تامی در نهایت با شلیک چند گلوله، سم را از پای در می‌آورد.

پس از مرگ سم، تامی به سرعت به خانه بازگشته و به همراه سارا و دخترش، عازم اروپا می‌شود اما با توجه به این‌که سالیری در گذشته توانسته فرانک را در اروپا پیدا کند، احتمال داد که او را نیز به راحتی پیدا خواهد کرد. بنابراین تامی تصمیم می‌گیرد که به پلیس مراجعه کرده و علیه کارهای سالیری شهادت دهد و به همین دلیل ترتیب ملاقاتی را با کارآگاه «نورمن» داده است.

پس از اعترافات تامی، پلیس می‌تواند سالیری و گروهش را دستگیر کند و همچنین تامی و خانواده‌اش را تحت برنامه‌ی حفاظت شده، به سواحل غربی منتقل کرده تا باقی عمر خود را در آنجا سپری کنند. پس از منتقل شدن به محل زندگی جدید، تامی در شرکت خوبی استخدام و در آنجا مشغول به کار شد.

زندگی تامی در کنار خانواده‌اش به خوبی ادامه پیدا کرد تا آنکه در سال ۱۹۵۷ وقتی تامی مشغول آب دادن به گیاهان حیاط خانه‌ی خود بود، یک ماشین در جلوی خانه‌ی او متوقف شد و دو مرد از آن پیاده شدند و نزد تامی رفتند. یکی از آن دو مرد تامی را «آقای آنجلو» صدا زد و وقتی تامی برگشت و آن‌ها را با تعجب نگاه کرد، آن‌ها گفتند «آقای سالیری سلام رساندند.» و سپس همچون هر خیانتکار دیگری در مافیا، تامی را با استفاده از سلاح لوپارا کشته و بلافاصله آنجا را ترک کردند. پس از شلیک گلوله به تامی، او روی زمین افتاد و در حالی که آخرین لحظات زندگی خود را می‌گذراند، صدای راوی داستان که همان صدای تفکرات تامی است را می‌شنویم که می‌گوید: خانواده از هر چیز دیگری مهم‌تر است.

منبع : https://t.me/GameNewNews

برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.

برچسب‌ها:

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

بامداد نوروزیان

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *