نقد فیلم رستگاری در شاوشنک The Shawshank Redemption
فیلم «رستگاری در شاوشنک»، با اقتباس از رمان «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» به نویسندگی «استفن کینگ» و کارگردانی «فرانک دارابونت» به یکی از مهمترین فیلمهای دهه ۹۰ شناخته میشود.
رابطه کینگ با دارابونت، یکی از بهترین روابط نویسنده-کارگردان است. کینگ همیشه از اقتباس دارابونت از رمانهایش، راضی بوده است به طوری که کینگ حتی فیلم «مه» را بهتر از اثر اقتباسی، قلم داد میکند. دارابونت مثل همیشه از جهان ادبیات فاصله گرفته و با تصویرسازی درستی، یک اثر سینمایی ساخته است. اضافه کردن بعضی سکانسها مثل سکانس پخش موسیقی در زندان که جنبه دراماتیک فیلم را به شدت افزایش داده، تا حذف بعضی از بخشهای کتاب و یا تغییر در آن، به خوبی اصول اقتباس را رعایت کرده است. از تفاوتهای مهم اثر سینمایی با رمان میتوان به حذف عبارت «ریتا هیورث» از نام فیلم، مرگ شخصیت «نورتون» یا همان رئیس زندان (در حالی که در کتاب نورتون به جای خودکشی، استعفا میدهد)، شخصیت «بروکس» به جای خودکشی به مرگ طبیعی دچار میشود و مهمتر از همه، پایان قصه که در کتاب ما شاهد دیدار مجدد دو شخصیت اصلی با هم نیستیم.
اوج هنر رستگاری در شاوشنک در شخصیتسازی بینظیر و پایان دادن به داستان هر کاراکتری است که در فیلم برای بیننده ساخته است. دارابونت، هیچ شخصیتی را به حال خود رها نمیکند و برای هر کدام یک قصه را شروع و به آن خاتمه داده است. داستان آرام آرام جلو میرود و برای هر سؤال پاسخی قرار میدهد و نمیگذارد که بیننده با حدسهایش ادامه فیلم را تماشا کند.
«اندی دوفرین»، قاتل نیست اما گناهکار است؛ گناهکار به واسطه عاجز بودن از ابراز عشق و محبت به همسرش که خیانت او را واقعگرایانه نشان میدهد. اندی به حبس ابد محکوم میشود. او توانست در مدت ۲۰ سال با ایجاد حفرهای در سلولاش، از زندان فرار کند.
این ۲۰ سال گرفتاری در زندان، به فرصتی میماند برای تأمل کردن به خود. برای نکاه کردن به درون خود و خودشناسی. برای شناخت خواستهها و پذیرفتن اشتباهات. اندی در این مدت نیاز واقعی و رؤیای موردعلاقهاش را کشف میکند. با اینکه در اول فیلم نورتون، راه رستگاری را در کتاب مقدس برمیشمارد، اما اندی در این زندان با یافتن حقیقت زندگیاش، به ”رستگاری در شاوشنک” میرسد.
شخصیت «رِد» نیز همانند اندی در اول فیلم، از عدم شناخت نیاز واقعیاش، از زندگی مأیوس است و از داشتن امید وحشت دارد. او ۴۰ سال از عمرش را در زندان سپری میکند. در فیلم ما ۳ بار شاهد مصاحبه مسؤولان زندان با رِد هستیم.
در بار اول و دوم از رِد سؤال میشود آیا آماده است که به جامعه بازگردد؟ اما در هر دوبار آن پاسخی میدهد که نتیجهای دستگیرش نمیشود. چرا در بار سوم نتیجه فرق میکند؟ جز این نیست که ۲۰ سال با کسی که حقیقت زندگی را یافته دوستی داشته و بالاخره نیاز واقعی خود را شناخته است؟
جزئیات این فیلم من باب آزادی و رستگاری شخصیت رِد، شگفتانگیز است. در هنگامی که رِد از زندان خارج میشود، برخلاف شخصیت «بروکس» هنگام خارج شدنش که سایه میلههای زندان بر رو روی افتاده، او کاملاً آزاد نشان داده میشود؛ و یا هنگامی که در اتوبوس نشسته برخلاف بروکس که میله صندلی جلو را با دستانش گرفته، او هیچ وابستگی نسبت به زندان ندارد.
در رابطه با اجرای بازیگران، «تیم رابینز» و «مورگان فریمن» به ترتیب در شخصیتهای اندی و رِد، اجرای نه درخشان اما قابل قبولی از خود به نمایش میگذارند. تنها نکته منفی در این مورد، این است که اکت بازیگران در طول این ۲۰ سال، ثابت میماند و شکسته شدن و گذر زمان در اجرای آنها دیده نمیشود. حتی گریم آنها آنچنان تغییری نمیکند. اجرای تک تک شخصیتهای فرعی زیبا و جا افتاده است؛ به گونهای که «بیل بولندر» در نقش «بلچ» با بازی ۵۰ ثانیهای، خود را در تاریخ سینما ماندگار کرد.
در فیلم هیچ نمای اذیتکنندهای دیده نمیشود و دارابونت هیچ حرکت تکنیکی عجیبی، انجام نمیدهد. تدوین، ریتم مناسبی با خط داستانی شکل داده و همراه قصه است. ایراد بزرگی که بر فیلمنامه وارد است، این است که در طول این ۲۰ سال، سلول اندی عوض نمیشود و نگهبانان زندان در چندین بازرسی، متوجه این حفره نمیشوند که در جنبه رئال فیلم تأثیر منفی دارد؛ اما همین موضوع است که باعث میشود قصه ما شکل بگیرد و کاری کند فیلم خوب رستگاری در شاوشنک برای همیشه در ذهنمان ماندگار بماند.
نظرات کاربران