۰

سینمای اندری تارکوفسکی از شعر تا تصویر

سینمای اندری تارکوفسکی از شعر تا تصویر

تارکوفسکی شاعر سینماست وفیلسوفانه بادوربین؛ طبیعت پیرامونی اش را نه تنها رصد بلکه مورد انکشاف از زاویه ی درونی، هم تراز نگاهِ سیال وگسسته ی انسانی درپهنه ی امورزیستی قرار داده. کارهای تارکوفسکی یکسره ادبیات، آن هم درشاکله ی نمادهای تصویری_معنایی است. از فیلم کودکی ایوان که سراسر درحاشیه جنگ، روایت رشد فرویدی کودکی روس را بررسی می کند تا فیلم نوستالژی که سفر رازورانه وشناختی یک شاعر روس به ایتالیا وپرسه های جستجوگرانه ی او را در قبال حقیقت مدنظر دارد وفیلم سولاریس که به پدیده های ذهنی و روحی ِناخوداگاهی انسان می پردازد همچنین فیلم استاکر که شناختی بر فراز واز درون دنیای مدرن را شرح می کند؛ برای تارکوفسکی شکافتن مسیر لحظه ای یا آنات ولحظه های کنونی ای که انسان دربرابر اشیا قرار می گیرد واز رهگذر آن به پویایی حرکت خویش و وجودش می اندیشد،هم بدان سان مهم ومورد نظر هستند که فرضا، تدوین تصویریِ سکانس هایی که به سان قطعات شعر در فیلمنامه اش جای می داد ارزشمند بودند.تارکوفسکی انسان ونگاه اش را مدام دریک پیوستارِ سیال با قطعاتِ از هم گسیخته ی اندیشه وَرز ِ انسانی، با یکدیگر ترکیب می کند. ونتیجه ی نهایی کار تصویری او تدوین وبازسازی مجدد انسان بانگاه اش است.
تارکوفسکی در آثارش نگاه ابژکتیو به انسان درجنب پدیده ها را کنار می گذارد هم سو با ِدیدی سوبژکتیو برای انسان؛خصوصا برای شخصیت های محوری اثارش به پدیده ها درنماها می نگرد. به عنوان مثال در فیلم اندری روبلوف که شرح زندگی نقاش قرن پانزدهم روسی است؛ درسکانس دستگیری ساحر وانتقال او به زندان از نگاه اندره روبلوف کادر دونیم می شود ونیمه ی متعلق به حضور ساحر باران می بارد در حالی که درنیمه دیگر ِ کادر که سربازان حضور دارند هیچ بارانی وجود ندارد. همین سان او گاه با پرداختن به رویه های ناخوداگاهیِ انسان بدان سان که در فیلم کودکی ایوان واکاوایِ نمایشی کرده به جنبه های جبر آمیز رشدی_محیطی در کنار اینکه بر اراده ی مختار حرکتی انسانِ تحتِ قیدوبند نشانه ها وساختارهای ناخوداگاهی اش خطِ محوی بکشد، پرداخته است. درفیلم آینه که نوعی خود زندگی نامه ی تارکوفسکی ست؛ مخاطب را به سبک جریال سیال آزادِ ذهن به دوران نگرش و وتعقیب پویش ِ رشدی که خود در روسیه ی کمونیستی داشته وتجربه کرده دعوت می کند.

سینمای اندری تارکوفسکی از شعر تا تصویر

تارکوفسکی دراین روند سیالِ ذهن؛تکه هایی از تاریخ ادراک زندگی اش که مملو از تصاویر وشعار ها ورفت وبرگشت سربازان به جنگ هستند را توسط برش های تصویری وپرش های معنادار تاریخی از روی تصاویر زندگی نامه ی شخصی خودش بازتولید کرده. تارکوفسکی در فیلم آینه دوران انفعال ومحو بودن انسان درقبال امر سیاسی وکنش ها وریخت های زیستی _اجتماعی رابدان گونه که خود تجربه کرده ودریافته در فرمی عرضه کرده تا مخاطب ضمن سهیم شدن در روایت، بطور تصویری _پویه های ادراکیِ تارکوفسکی را از رهگذر نبض ِتجربه ی زیستی تکینِ او_تجربه کند.در فیلم نوستالژی ناامیدی از دریافت ورسیدن به حقیقتی را که بطور محض ومکرر انطور که نما به نما بدان باور دارد را در ردای مردی ژولیده وستیز گر با واقعیت، را درسکانس اخر فیلم بر مجسمه بلند شهر_ضمن اینکه موسیقی متنِ این فرایند سمفونی نهم بتهون است_ به خودسوزی وادار می کند. جایی که در فیلم نوستالژی حقیقت همان ازاد شدن از بند ساختارها تعریف می شود وتن دادن به ساختار تزریقی اجتماع به نوعی رفتن به سوی کوری وظلمت است. وطبیعتی که درفیلم به هرنوعی؛ چه استخر بخارالودِ گوگرد (که شخصیت اول فیلم شمع را بارها درانجا طبق دستوری که ازپیرمردبرای دریافتنِ یقین،گرفته جابجا می کند) چه دشت های فراخ وحیواناتی نظیر اسب وسگ در رویا و چه چکه های آبی که به بطری های خالی وامی ریزد وجریان سیال و آرام اب؛ همگی موتیف پنهان وتایید کننده ی حرکتِ شخصیت اول فیلم آندری به درون است که در روایت فیلم نوستالژی به دنبال افراختن کمند امیدش بدان سوی عرصه ی واقعیتِ نمود یافته توسط اشیا است. حقیقتی مستتر ونا آشکاره که از بعد عینی پدیده ها به سوی پویه های ادراک در اگاهی انسان سَرَک می کشد. تارکوفسکی ضمن اینکه فرایندهای پیرامونیِ هستی اشیا وانسان را به پرسش می کشد پاسخ را با پیگیری نمادهای تصویری توسط دوربین درفضا، وایجاد نوعی شناخت یکه به طریق اشنایی زدایی از اشیا، درکنارارائه وبازتعریف نشانه ها، برمی سازد.

برچسب‌ها:

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *