۰

شخصیت های شبیه به هم در کامیک های دی سی و مارول بخش سوم

شخصیت های شبیه به هم در کامیک های دی سی و مارول بخش سوم

همه‌ی ما این موضوع را می‌دانیم که به خاطر دلایل بسیار زیاد، دیدن شخصیت‌های مشابه و به اصطلاح «منعکس شده» اصلا مورد عجیب و غریب و جدیدی در دنیای کتاب‌های کمیک نیست. حداقل یک مورد برای همه‌ی خوانندگان کمیک واضح است، آن مورد هم این است که برخی از شخصیت‌های ابرقهرمانی بسیار معروف و محبوب، براساس نمونه‌های اولیه‌ی بسیار مشهوری هستند که برای پر کردن این دنیای با این عظمت، کاملا ضروری به حساب می‌آیند: شخصیت‌هایی مانند کمانداران، دزدهای گربه‌ای، مردم زره‌پوش یا حتی جادوگرها. هر کدام از این موارد آنقدر گسترده هستند که چندین بار می‌توان از آنها الهام گرفت. اما این موضوع به این معنی نیست که تمامی این الهام‌ها شبیه به هم هستند؛ برعکس، این وسعت آنقدر زیاد است که می‌تواند تنها چند مورد مشابه کوچک درون آنها پیدا کرد.

این شباهت ممکن است در میان انسان‌ها هم به وفور دیده شود اما ابرقهرمانان و شرورها، نسبت به انسان‌ها بسیار متمایزتر هستند. شخصیت‌های فوق‌العاده زیادی در کتاب‌های کمیک وجود دارد؛ آنقدر زیاد که ممکن است میان برخی شخصیت‌ها شباهت‌هایی هم پیدا شود اما برخی اوقات این شباهت‌ها آنقدر زیاد و چشمگیر است که اصلا نمی‌توان از آنها چشم‌پوشی کرد. در این میان، برخی از نویسندگان و خالقان شخصیت‌های کمیک، از کاراکترهایی که سال‌های قبل خلق شدند الهام می‌گیرند تا شخصیت مورد نظر خود را خلق کنند به همین دلیل پیش آمدن این موضوع کاملا قانع کننده و طبیعی است. اما از طرف دیگر هم ممکن است دو شخصیت از یکدیگر الهام نگرفته باشند و شباهت‌های میان آنها کاملا و واقعا اتفاقی صورت گرفته باشد. می‌توان گفت این موضوع، یکی از محبوب‌ترین بحث‌هایی است که در میان طرفداران و خوانندگان کمیک اغلب اوقات صورت می‌گیرد.

کامیک های دی سی و مارول بخش سوم

۱-سندمن و کلی فیس (شخصیت اولیه: کلی فیس)


هم کمپانی مارول و هم دی سی، شخصیت‌هایی با نام سندمن دارند اما سندمنی که ما در این مورد قصد بررسی آن را داریم، به کمپانی مارول تعلق دارد. با اینکه تصور خطرناک بودن یک فرد شنی به‌شدت سخت است، اما این کاراکتر دارای قدرت ابرانسانی، پایداری و استقامت ابرانسانی است. او همچنین می‌تواند اندازه و شکل خود را تغییر دهد و حتی از درون طوفان‌های شنی پرواز کند.
شخصیت سندمن، شباهت‌های زیادی با کلی فیس دارد. یکی از شباهت‌ها همین اسمی است که آنها دارند. در طی چند سال اخیر، افراد زیادی به کلی فیس تبدیل شدند و تمامی آنها از دشمنان بتمن به حساب می‌آمدند. تمام نسخه‌ها و تجسم‌هایی که در کتاب‌های کمیک از کلی فیس وجود داشت، درست همانند سندمن بدن‌هایی داشتند که از خاک رس درست شده بود، توانایی تغییر شکل داشتند، می‌توانستند بخش‌هایی از بدن خود را به اسلحه تبدیل کنند، تراکم خود را کنترل کنند، قدرت ابرانسانی داشتند و غیره.

مارول

۲-ایلانگیتد من و آقای شگفت انگیز (شخصیت اولیه: ایلانگیتد من)

توانایی احمقانه‌ی انعطاف پذیری و ارتجاعی، تنها به عضو محبوب تیم چهار شگفت انگیز یعنی رید ریچاردز ملقب به آقای شگفت انگیز ختم نمی‌شود. شخصیت رالف دیبنی از کمپانی دی سی که با نام ایلانگیتد من بهتر شناخته می‌شود هم درست همانند رید ریچاردز از همان قدرت و توانایی برخوردار است. آقای شگفت انگیز به نوعی بزرگ و رهبر تیمش به حساب می‌آید. با اینکه یکی از این شخصیت‌ها عضو یک سازمان معروف علمی (رید ریچاردز) و دیگری یک کاراگاه سطح پایین (رالف دیبنی) به حساب می‌آید، اما هر دوی آنها به عنوان یک فرد به‌شدت باهوش و بااستعداد، البته در زمینه کاری خودشان، به تصویر کشیده می‌شوند.
تنها چیزی که این دو ابرقهرمان را از یکدیگر جدا می‌کند، رنگ لباس‌های آنها است. با اینکه هر دوی این شخصیت‌ها در یک برهه زمانی یکسان خلق و معرفی شدند، اما جالب است بدانید که جفت این شخصیت‌ها از یک کاراکتر دیگر الهام گرفته شده‌اند؛ آن هم کسی نیست جز مرد پلاستیکی از کمپانی کوالیتی کامیکس، که بعدها به جمع شخصیت‌های کمپانی دی سی رفت. با اینکه این سه شخصیت یک نوع قدرت و توانایی را دارند اما رالف و رید، بیشتر به هم شبیه هستند. رید و رالف می‌توانند خود را به اشکال و اجسام مختلف دربیاورند. آنها قوی و محکم هستند و می‌توانند در مقابل انفجارها مقاومت کنند. حال از طرف دیگر، پاتریک اوبریان یا همان مرد پلاستیکی، از اندام‌های لاستیکی تشکیل شده است. او قدرت ابرانسانی دارد، می‌تواند دوباره بازسازی شود و جاودانه است. رالف و رید نه‌تنها از خصوصیات شخصیتی یکسانی برخوردار هستند، بلکه آنها مسیر زندگی مشابهی هم دارند، هر دوی آنها با یک زن به نام سو ازدواج کردند و بعد از مدتی فعالیت پولدار و معروف شدند.
علی رغم اینکه این دو شخصیت قدرت‌های خود را به طرق مختلفی به‌دست آوردند، اما به این صورت نبوده که با آنها متولد شده باشند بلکه در اثر حادثه‌ای آنها را به‌دست آوردند. یک تفاوت اصلی‌ای که بین این دو وجود دارد، این است که رالف برای قدرت‌های خود باید «گینگولد» بنوشد.

۳-گاردین و کاپیتان آمریکا (شخصیت اولیه: کاپیتان آمریکا)

گاردین و کاپیتان میهن پرستانی هستند که بدون قدرت‌های ذاتی برای برقراری عدالت مبارزه می‌کنند
بدون شک می‌توان گفت که جک کربی یک پادشاه بود. اما این پادشاه اصلا از این موضوع ترسی نداشت که ایده‌ای را که دوست دارد بگیرد، کمی پیچ و تاب و پیچیدگی به آن ببخشد و در کمپانی دیگری از آن استفاده کند. این درست همان اتفاقی است که در مورد گاردین رخ داد. در این مورد، خالقان شخصیت کاپیتان آمریکا در دنیای مارول یعنی جو سایمون و جک کربی درست از همین ایده استفاده و نسخه دیگری از این شخصیت را برای کمپانی دی سی کامیک خلق کردند. خلق این دو شخصیت، آنقدر با هم فاصله نداشتند؛ کاپیتان آمریکا در ماه مارس ۱۹۴۱ برای اولین بار حضور یافت و این در حالی بود که شخصیت گاردین در ماه آوریل سال ۱۹۴۲ در کتاب کمیک ظاهر شد.
با این حال، می‌توان گفت که گاردین، یک نسخه‌ی خسته کننده‌تر از میهن پرست‌ترین قهرمان آمریکا یعنی کاپیتان امریکا بود. او هم درست مانند کاپیتان آمریکا آن حس منطقی بودن را داشت؛ حتی شاید بیشتر از کاپیتان. هر دوی این شخصیت‌ها، قهرمانانی بدون «قدرت‌های ابرانسانی» هستند که برای حقیقت، آرامش و عدالت مبارزه می‌کنند و سبک مبارزه‌ای آمریکایی را دارند. چیزی که هر دوی آنها به عنوان اسلحه اصلی خود استفاده می‌کنند، یک سپر است.

۴-سنتری و سوپرمن (شخصیت اولیه: سوپرمن)

اگر بخواهیم در رابطه با سنتری منصفانه عمل کنیم، این الهام‌گیری و اصطلاحا تقلید با پیچیدگی نسبتا زیادی همراه است. سنتری بیشتر شبیه به سوپرمن است اما اگر او یک شخصیت دوم هم داشت، به حد بسیار زیادی یادآور دومزدی می‌شد. این شخصیت توسط پائول جنکینز و جی لی خلق شده است. سنتری شخصیتی به حساب می‌آید که دارای «قدرت یک میلیون خورشید منفجر شده» است؛ هرچند که معنی این حرف خیلی مشخص نیست. هویت واقعی او، باب رینولدز نام دارد؛ یک قهرمان که تغییراتی در آن ایجاد شد و درست از همان لحظه‌ای که متولد شد، قرار بود که بخشی از دنیای مارول باشد اما مجبور شد تا با اتفاقاتی که برایش رخ داد کنار بیاید و کاری کند که مردم او را فراموش کنند.
حال شاید بپرسید که چرا این اتفاق افتاده است. خب، همانطور که در داستان‌ها مشخص شده، سنتری با یک موجود بسیار بد و شیطانی به نام وُید که درست به اندازه‌ی خودش قدرت داشت، به مبارزه پرداخت. برای اینکه امنیت جهان حفظ شود و به همان شکل قبلی باقی بماند، خاطرات و اطلاعات رابرت در رابطه با قدرت‌هایش، قفل شدند و به نوعی از بین رفتند. به همین دلیل، تمام جهان مجبور شدند که فراموش کنند او چه کسی بوده است.

برچسب‌ها:,

اشتراک گذاری

دنبال کنید نوشته شده توسط:

عرفان سعید زنوزی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *