شخصیت های شبیه به هم در کامیک های دی سی و مارول بخش دوم
همهی ما این موضوع را میدانیم که به خاطر دلایل بسیار زیاد، دیدن شخصیتهای مشابه و به اصطلاح «منعکس شده» اصلا مورد عجیب و غریب و جدیدی در دنیای کتابهای کمیک نیست. حداقل یک مورد برای همهی خوانندگان کمیک واضح است، آن مورد هم این است که برخی از شخصیتهای ابرقهرمانی بسیار معروف و محبوب، براساس نمونههای اولیهی بسیار مشهوری هستند که برای پر کردن این دنیای با این عظمت، کاملا ضروری به حساب میآیند: شخصیتهایی مانند کمانداران، دزدهای گربهای، مردم زرهپوش یا حتی جادوگرها. هر کدام از این موارد آنقدر گسترده هستند که چندین بار میتوان از آنها الهام گرفت. اما این موضوع به این معنی نیست که تمامی این الهامها شبیه به هم هستند؛ برعکس، این وسعت آنقدر زیاد است که میتواند تنها چند مورد مشابه کوچک درون آنها پیدا کرد.
این شباهت ممکن است در میان انسانها هم به وفور دیده شود اما ابرقهرمانان و شرورها، نسبت به انسانها بسیار متمایزتر هستند. شخصیتهای فوقالعاده زیادی در کتابهای کمیک وجود دارد؛ آنقدر زیاد که ممکن است میان برخی شخصیتها شباهتهایی هم پیدا شود اما برخی اوقات این شباهتها آنقدر زیاد و چشمگیر است که اصلا نمیتوان از آنها چشمپوشی کرد. در این میان، برخی از نویسندگان و خالقان شخصیتهای کمیک، از کاراکترهایی که سالهای قبل خلق شدند الهام میگیرند تا شخصیت مورد نظر خود را خلق کنند به همین دلیل پیش آمدن این موضوع کاملا قانع کننده و طبیعی است. اما از طرف دیگر هم ممکن است دو شخصیت از یکدیگر الهام نگرفته باشند و شباهتهای میان آنها کاملا و واقعا اتفاقی صورت گرفته باشد. میتوان گفت این موضوع، یکی از محبوبترین بحثهایی است که در میان طرفداران و خوانندگان کمیک اغلب اوقات صورت میگیرد.
۱-ارتش نووا و ارتش گرین لنترن (تیم اولیه: ارتش گرین لنترن)
زمانی که یک نفر از ارتش نووا را میبیند، کاملا متوجه این شباهت فاحشی که بین ویژگیها و خصوصیتهای این دو گروه وجود دارد، میشوید. ارتش نووا توسط مارو ولفمن ساخته شده است. این تیم در ابتدا یک اطلاعات پسزمینه بود تا در معرفی شدن جدیدترین شخصیت دنیای مارول یعنی ریچارد رایدر کمک کند؛ پسر نوجوان قهرمانی که در واقع قرار بود بعد از اسپایدرمن، یکی از مهمترین شخصیتهای نوجوان شود. این گروه ابرقهرمانی به عنوان یک تیم نیرومند آوردندهی صلح در سرتاسر کهکشان عمل میکنند. این تیم در سیارهی زندار به فعالیت میپردازند؛ سیارهای که توسط یک رایانهی زنده به نام ورلد مایند رهبری و هدایت میشود. این تیم با قدرت «نیروی نووا» اشباع و پر شده است. هر کدام از اعضای این ارتش دارای بخشی از این قدرت بینهایت است تا بتواند در حفاظت از جهان، نقش مهمی داشته باشد. آیا به نظر شما این مواردی که به آن اشاره شد، کمی آشنا نیست؟
حیطهی فعالیتی ارتش نووا و گرین لنترن درون کهکشانها است و همانند نیروهای پلیس فضایی عمل میکنند
هر چند که این قضیه عمیقتر هم میشود. در اواخر دهه ۲۰۰۰، ارتش نووا بعد از اینکه با موج نابودی برخورد کرد، به طور کلی نابود شدند. یک نفر از انسانهای زمینی، میراث ارتش نووا را زنده نگه داشت تا زمانی که در نهایت به جایگاه خاصی رسید و توانست ارتش نووا را برگرداند و درست به همان جایگاه، محبوبیت و اهمیت قبلی خود ببرد. هر دوی این ارتشها درون کهکشان فعالیت میکنند و مانند پلیسهای فضایی هستند. هال جوردن و ریچارد رایدر از لحاظ شخصیتی کاملا با هم متفاوت هستند اما جایگاهی که در کهکشان خود دارند، یکسان است. هر کسی که لایق باشد میتواند انگشتر سبز را در دست کند و عضوی از گرین لنترن شود اما عضو شدن در نووا متفاوت است. با این حال، هم جوردن و هم رایدر نام جدید خود را توسط یکی از اعضای در حال مرگ ارتش بهدست آوردند. با اینکه تواناییهای آنها یکسان نیست اما قدرتهایی تقریبا بینهایت دارند و نیروی خود را از منابع مختلفی میگیرند. هم جوردن و هم رایدر ارتش خود را رهبری کردند و در همین پروسه جانشان را از دست دادند.
۲-واندر وومن و پاور پرینسس (شخصیت اولیه: واندر وومن)
با اینکه چند مورد از شخصیتهایی که در دنیای مارول وجود دارند، مانند ثور یا کاپیتان مارول، شباهتهایی با واندر وومن دارند، اما هیچکس بیشتر از پاور پرینسس، شبیه دایانا پرینس نیست. درست از همان زمانی که پرنسس زاردا خلق شد، بیشتر از هر چیزی، به عنوان نسخهی مارول شخصیت واندر وومن به او اشاره میشد. این دو شخصیت هر دو الهه هستند؛ الهههایی که در جزیرههایی کاملا قرنطینه و ایزوله شده بزرگ شدند. واندر وومن در تمیسکیرا بزرگ شد، در حالی که زاردا سالهای اولیهی زندگی خود را در یوتوپیا گذراند. درست همانند دایانا، زاردا هم به عنوان یک مامور ویژه از سرزمین خود رفت و حتی به نوعی تبعید شد. هر دوی این الههها، در جنگ جهانی دوم مبارزه کردهاند.
هر دوی آنها از مبارزان خشن و تندخو محسوب میشوند و درجه قدرتی یکسانی دارند. گذشته از تمامی این موارد، زاردا هم درست همانند همتای خود، عاشق اولین مردی شد که در زندگیاش دیده بود. در طی این سالها، شاهزادهی آمازون تبدیل به یک نماد بیهمتا و بینظیر شد. بعد از گذشت مدتی، جی. مایکل استرازینسکی و گری فرانک تصمیم گرفتند که زاردا را در تیم درخشان قدرت برتر نسخهی جدید و به روزی از اسکادران عالی بیاورند؛ اتفاقی که باعث شد، یک هویت کاملا اختصاصی به این شخصیت داده شود.
۳-بومرنگ و کاپیتان بومرنگ (شخصیت اولیه: کاپیتان بومرنگ)
حتی اگر شما در همان ابتدا به نامهای این دو شخصیت توجه کنید، متوجه میشوید که چقدر ممکن است شباهت بین این دو وجود داشته باشد. علاوه بر اسمهای آنها، این حقیقت هم وجود دارد که هم بومرنگ و هم کاپیتان بومرنگ، از استرالیا آمدهاند. بومرنگ به کمپانی مارول تعلق دارد و فردی که تبدیل به این شخصیت شرور شده، فرد مایرز نام دارد. دشمن اصلی این شخصیت، اسپایدرمن است اما او در تیمهای ابرشروری زیادی حضور داشته و در مقابل شخصیتهای قهرمانی زیادی مبارزه کرده است. اگرچه با توجه به اسم این شخصیت میتوان این موضوع را دریافت که سلاح اصلی او، بومرنگ است اما او میتواند از اسلحههای زیاد و مختلفی که قدرت از پا درآوردن یک ابرقهرمان را دارد، استفاده کند. او همچنین یک مبارز، تیرانداز و بازیکن بیسبال ماهر و بااستعداد به حساب میآید و از کفشهای دارای جت استفاده میکند تا بتواند پرواز کند.
حال از طرف دیگر، کاپیتان بومرنگ یک شخصیت ابرشرور از دنیای دی سی است. براساس چیزی که ما از داستانهای کاپیتان بومرنگ متوجه میشویم، سلاح اصلی این شخصیت، همان بومرنگ است. کاپیتان بومرنگ هم درست همانند رقیب خود، از راههای جالب و فریب کارانهای از بومرنگ خود استفاده میکند. او همچنین یک مبارز بسیار حرفهای و بااستعداد به حساب میآید.
۲-آکوامن و نیمور (شخصیت اولیه: نیمور)
با اینکه نیمور در ابتدا خلق شد، اما آکوامن توانست محبوبیت بیشتری را کسب کند
نیمور در ماه آوریل سال ۱۹۳۹ برای اولین بار در کتاب کمیک حضور یافت. او یکی از اولین شخصیتهای دنیای مارول به حساب میآید. خلقت و همچنین اولین حضور او درست به زمانی بازمیگردد که کمپانی هنوز دورهی «کمیک های موقتی» خود را طی میکرد. دو سال بعد از این اتفاق، کمپانی دی سی تصمیم گرفت که آنها هم به فردی نیاز دارند که پادشاه هفت دریا باشد. به همین دلیل آنها آرتور کری ملقب به اکوامن را برای داستانهای خود خلق کردند.
نکتهی جالبی که بین این دو شخصیت وجود دارد این است که علی رغم اینکه نیمور پیش از آکوامن خلق شده، اما این آکوامن است که توانسته محبوبیت بیشتری را کسب کند. نیمور فردی است که به مبارزه با هالک رفت. علی رغم این موارد، شاید بتوان گفت افراد فوقالعاده کمی اطلاعات خوب و زیادی دربارهی نیمور دارند؛ مگر اینکه شما یکی از بزرگترین خوانندگان کتابهای کمیک باشید. این شرایط احتمالا تا زمانی که کمپانی مارول یک فیلم از این شخصیت بسازد، ادامه دارد. با این حال، از طرف دیگر، تقریبا همه دربارهی آکوامن اطلاعات خوبی دارند و شاید هم یکی از اصلیترین دلایل آن این باشد که صحبت کردن او با آبزیان خیلی جذاب و احتمالا خندهدار باشد.
۵-بلک کت و کت وومن (شخصیت اولیه: کت وومن)
فلیشیا هاردی و سلینا کایل شباهتهای بسیار زیادی با یکدیگر دارند و در عین حال، تفاوتهای زیادی هم بین آنها دیده میشود. هر دوی این شخصیتها، از ایدهی اولیهی کلاسیک یک گربهی دزد الهام گرفته شدهاند. هر دوی آنها علاقه دارند که چیزهای خوب و ظریفی را در طول زندگی خود بدزدند. در نهایت هم هر دوی آنها عادت جالبی دارند که عاشق مردان قهرمانی میشوند که به اصول اخلاقی خود بهشدت پایدار هستند و در سمت «درست» قانون قرار دارند.
با این حال، یکی از بزرگترین تفاوتهایی که بین این دو شخصیت وجود دارد این است که فلیشیا هاردی به عنوان یکی از اعضای جامعه و قشر بالا رتبه به دنیا آمد و بزرگ شد و سلینا کایل مجبور بود تا کار کند و خودش آجر به آجر راهش را برای رسیدن به اهدافش هموار سازد و خود را بالا بکشد. در حالی که کت وومن عادت دارد که در بیشتر پروژهها و پروندههایش از استعداد و نبوغ خالص خودش استفاده کند، بلک کت یک سری قدرتهای ویژه خوش شانسی دارد. این قدرتها به بلک کت کمک میکنند تا بتواند از شرایط سخت خودش را بیرون بکشد. جالب است بدانید که در برههای از زمان، هر دوی آنها ارباب جرم و جنایت شهرشان بودند و لقب «کویین پین» را داشتند اما مردم دوست دارند این برهه زمانی را نادیده بگیرند.
نظرات کاربران