داستان بازی Kingdom Come Deliverance 2
داستان بازی Kingdom Come Deliverance 2
بازی بلافاصله پس از پایان نسخه اول رخ میدهد، جایی که Henry به همراه Capon و تعدادی همراهان، از منطقه مسکونی Rattay خارج میشوند تا پیغامی را به Bergow، یکی از متحدان «زیگیسموند» واقع در املاک او در قلعه Trosky ارسال کنند و بپرسند که آیا وفاداری او به زیگیسموند هنوز پابرجاست یا خیر.
آنها با کاپیتان Thomas مواجه میشوند که یک نیروی اعزامی را علیه راهزنان محلی رهبری میکند و این نیروها به دلیل وفاداری Henry و Han به پادشاه «ونتسل چهارم» و همچنین اعزام آنها برای برقراری صلح، به آنها توصیه میکنند که قبل از رفتن به Trosky اردو زده و شبانگاه استراحت کنند اما اطرافیان توسط گروهی از راهزنان مورد حمله قرار گرفته و همگی به جز Henry و Capon کشته خواهند شد. این دو از مسیر جنگل فرار کرده و با Bozhena، یک فروشنده داروهای گیاهی برخورد میکنند که آنها را درمان خواهد کرد.
در ادامه Henry و Capon عازم Trosky میشوند اما نگهبانان از ورود آنها به قلعه به دلیل ظاهر گدامانندشان جلوگیری کرده و اجازه ورود نمیدهند. در میخانهی همان حوالی، برادر یک عروس محلی به Capon در مورد موقعیت نجیبزادگیاش افترا زده و اینگونه بین آنها یک نزاع شکل میگیرد. در نتیجه Henry و Capon در یک انبار زندانی میشوند و پس از آزادی، Capon به خاطر این گرفتاری، Henry را سرزنش کرده و مسیر خود را از او جدا خواهد کرد.
در ادامه Henry متوجه میشود که Otto von Bergow به مناسبت یک جشن عروسی، عازم شهر Semine شده و تصمیم دارد با ارسال پیغام مردم Rattay در مراسم عروسی، مأموریت خود را تکمیل نماید. در اینجا Henry راههای متعددی برای دعوت شدن به این مراسم عروسی خواهد داشت.
سرانجام عروسی برگزار میشود اما Bergow به مراسم نمیرسد و Henry از طریق عروس میفهمد که داماد، Olda Semine مراسم عروسی را به طور ناگهانی ترک کرده است. در این حین یک فرد مست به طور تصادفی با Henry در حال صحبت با عروس روبرو میشود و به اشتباه، Henry را به اغوای عروس متهم میکند. در نتیجه یک درگیری در جشن رخ میدهد و Henry به همراه Capon به دستور پیشکارِ Bergow در Trosky محبوس خواهند شد.
در حالی که Henry برای انجام کارهای زندان آزاد میشود، Capon به جرم شکار غیرقانونی به چوبهدار محکوم خواهد شد. Henry پی میبرد کاپیتان Thomas که در ابتدای بازی با او مواجه شده بود، در قلعه حضور دارد ولی به دلیل زخمهای شدید ناشی از همان راهزنانی که به اطرافیان Capon حمله کرده بودند، از تب شدید و هذیانگویی رنج میبرد. او حدس میزند که Thomas در صورت بهبودی، ممکن است بتواند نجیبزادگی Capon را تأیید کند تا از اعدامشدن او جلوگیری نماید، بنابراین تصمیم میگیرد بیماری Thomas را از طریق یک معجون خاص درمان نماید.
درست زمانی که Capon آماده اعدام است، Henry به همراه کاپیتان Thomas که اکنون بهبود یافته، مراسم اجرای حکم را منقطع کرده و خواستار توقف اعدام وی میشوند اما پیشکارِ Bergow علیرغم تأیید نجیبزادگی Capon، متقاعد نشده و دستور میدهد که Capon باید اعدام شود. در همین لحظات، Bergow و همراهانش از یک سفر اکتشافی بازگشته و به داخل قلعه یورش میبرند. او اعلام میکند که راهزنان در طول مسیر به آنها حمله کردهاند و به همین دلیل نتوانسته به Semine برسد و پس از تحت کنترل گرفتن اوضاع، Capon را آزاد خواهد کرد.
اکنون که Capon به عنوان یک نجیبزاده شناخته شده، پیغام خود را به Bergow میرساند و Bergow نیز توضیح میدهد که اولویت وی، سرکوب راهزنان افسارگسیخته در منطقه است و Henry و Capon را مأمور میکند تا از قلعه Nebakov بازدید کنند تا نیروی انسانی بیشتری را برای حملهای قاطعانه علیه راهزنان به خدمت بگیرند. Capon نیز موفق میشود از افراد Nebakov کمک بگیرد و سپس همراه Henry به Trosky بازمیگردند.
پس از بازگشت، Bergow اعلام میکند که افرادش موفق شدهاند یکی از اعضای گروه راهزنان را که در ابتدای بازی به Henry و کاپیتان Thomas حمله کرده بودند، دستگیر کرده و اسیر نمایند. اکنون Henry مسئولیت بازجویی از راهزن را بر عهده گرفته و در نتیجه مشخص میشود که Olda Semine، داماد فراری جشن عروسی، با راهزنان همدست میباشد!
در این قسمت، بازیکن حق انتخاب دارد که مشارکت Olda با راهزنان را برای Bergow فاش کند. اگر بازیکن این کار را انجام دهد، Bergow از خیانت Olda خشمگین شده و Henry و Capon را همراه تعدادی سرباز به رهبری Hashek برای مقابله با Olda اعزام خواهد کرد. افراد سپس با Lord Semine، پدر Olda روبرو میشوند که حاضر نیست پسرش را تحویل دهد. این موضوع Hashek را خشمگین کرده و باعث میشود تمام شهر را به آتش بکِشد. اکنون یک حمام خون راه میافتد و به بازیکن حق انتخاب داده میشود که طرفدار Hashek باشد یا از مردم شهر دفاع کند.
داستان بازی Kingdom Come Deliverance 2
اگر بازیکن قصد حمایت از مردم شهر را داشته باشد، بهناچار با Hashek مقابله کرده و او را خواهد کشت. سپس تمام شهر به عنوان یک پوشش، به آتش کشیده میشود تا Olda به همراه پدرش Lord Semine بتوانند بدون هیچ آسیبی از آنجا فرار کنند.
در ادامه Henry متوجه میشود که Olda جشن عروسی خود را به جهت کشتن Bergow ترک کرده بود و در حال حاضر قانونشکنان، قلعه Nebakov را اشغال کردهاند. اکنون Bergow یک نیروی مسلح به رهبری پیشکار خود را برای بازپسگیری قلعه Nebakov رهبری میکند و Henry و Capon نیز او را همراهی خواهند کرد. در طول مسیر، نیروهای Bergow در دام راهزنانی میافتند که گویا قبلاً از برنامههای وی آگاه شده بودند و نبردی یک طرفه شکل میگیرد. راهزنان تمام افراد Bergow را سلاخی کرده و Henry و Capon را نیز به اسارت خواهند گرفت.
در همین حال، Hanush (لُردِ منطقه Rattay) و Radzig (پدر Henry) از اینکه هنوز Henry و Capon از Trosky بازنگشتهاند، نگران شده و به همین خاطر Godwin (از کاراکترهای نسخه اول) را اعزام میکنند تا محل اختفای Henry و Capon را بررسی نماید.
بازیکن به طور موقت کنترل Godwin را بر عهده میگیرد و با رسیدن به Trosky، متوجه میشود که Henry و Capon در قلعه Nebakov اسیر شدهاند. Godwin در آنجا با Jan Zizka، رهبر راهزنان روبرو میشود که موافقت میکند Henry و Capon را آزاد نماید، در صورتی که Godwin در سرکوب شورش داخل قلعه به رهبری Istvan Toth که به دستور Bergow در صفوف راهزنان نفوذ کرده بود، به او کمک نماید. Henry و Capon پس از آزادی، متوجه میشوند که Jan Zizka برای جناحی در حمایت از پادشاه ونتسل چهارم از طریق درگیر شدن با یک راهزن برای برهم زدن ثبات قلمرو Bergow کار میکرده است، زیرا Bergow از یاران وفادار زیگیسموند میباشد.
خیلی زود Nebakov توسط نیرویی به رهبری Bergow و همراهی Toth و Markvart مورد حمله قرار میگیرد و با وجود یک دفاع محکم اولیه، Bergow قاطعانه با استفاده از یک توپ به محاصره پایان میدهد. Henry و Godwin و Zizka زندانی میشوند تا برای کسب اطلاعات در مورد وفاداران به پادشاه ونتسل چهارم شکنجه شوند، در حالی که Capon بهطور جداگانه برای باجگیری بازداشت خواهد شد.
آنها به زودی توسط Catherine، یک آشپز محلی که همراه Zizka میباشد، آزاد میشوند و Henry در شبانگاه مجبور است قلعه را برای یافتن تجهیزاتش جستجو نماید. او همچنین یک پوستینه مهم از شاه زیگیسموند به Istvan پیدا کرده که نشان میدهد زیگیسموند قصد دارد ابتکار عمل را به دست بگیرد و دشمنان کلیدی، عمدتاً John II از کشور دوکنشین «لیختناشتاین» را به قتل برساند.
سپس Henry به دنبال Istvan رفته و پس از یافتن او در یکی از برجهای قلعه، حق انتخاب دارد که او را با شرافت (پیشنهاد دوئل) یا حقیرانه (پرتاب کردن او از پنجره به بیرون) بکشد. پس از کشته شدن Istvan، بازیکن دوباره شمشیر Radzig را به دست میآورد، یک آیتم مورد علاقه از بازی اول که توسط ناپدری Henry ساخته شده بود.
داستان بازی Kingdom Come Deliverance 2
افراد گروه بعداً از طریق تونلهای زیر قلعه فرار میکنند که آنها را به غاری نزدیک در Apollonia میرساند اما به دلیل عدم وجود پشتیبانی در Trosky، اکنون Henry به همراه Catherine و Zizka به منطقه Kuttenberg فرار میکنند و Godwin نیز به همراه Capon نزد Radzig و Hanush بازمیگردند تا وضعیت را گزارش دهند.
آنها با توقف در Suchdol با Peter ملاقات میکنند و در کمال تعجب Margrave Jobst نیز آنجاست که به آنها اطلاع میدهد با پادشاه زیگیسموند درباره آتشبس مذاکره کرده و بهتر است از خشونت، راهزنی یا آزادی Capon خودداری کنند ولی Zizka نسبت به Jobst نظری متضاد داشته و به خواستههای او بیتوجهی میکند. او و Henry یک شورش زیرزمینی را در Kuttenberg برپا میکنند و Katherine به شهر Kuttenberg اعزام میشود تا در مورد محل اختفای John II تحقیق کند و در مورد زیگیسموند به او هشدار دهد. John II همچنین دارای یک شبکه جاسوسی مشهور است که در سراسر شهر پابرجاست و آنها معتقدند که او ممکن است موقعیت Capon را بداند.
پس از کمک به Zizka که گروهی از شبهنظامیان، عمدتاً از گروهی به نام Devil’s Pack به رهبری Dry Devil میباشند، Henry به Kuttenberg میرود، جایی که از طریق پسر خاخام Kuttenberg، مردی به نام Samuel میتواند John II را پیدا کند که در میان جمعیت یهودی Kuttenberg پنهان شده است. او پس از برقراری ارتباط با لیختناشتاین و اعضای گروه Devil’s Pack، با کمک خانواده Ruthard به قلعه Maleshov رفته و با موفقیت Hans را با همسلولی فرانسویاش Brabant نجات میدهد.
سپس Radzig و Hanush برای مدت کوتاهی با Henry و Hans در طبیعت گرد هم میآیند و Henry را مأمور میکنند تا در لباس یک پیشخدمت شورای شهر مبدل شود و از آخرین گردهمایی زیگیسموند اطلاعاتی کسب نماید. آنها در همین حال تمام متحدان را توسط Henry و برخی از اشرافزادگان ناراضی جمع کرده و Godwin آنها را متقاعد به حمایت و همکاری میکند.
این اتحادیه جدید با یک ضیافت شبانه جشن میگیرند اما لحظاتی بعد توسط نیروهای Markvart غافلگیر خواهند شد. Henry پس از آگاهی از این موضوع، برای کشتن آخرین نیروها بازمیگردد و با Samuel که آخرین هدف پاکسازی زیگیسموند میباشد، متحد میگردد و Samuel نیز فاش میکند که او یکی دیگر از پسران نامشروع Martin در یکی از مهاجرتها میباشد.
قهرمان پس از بازگشت نزد Zizka، قصد سرقت توپ و تجهیزات جنگی Bergow را دارد و به صورت مخفیانه وارد یکی از اردوگاههای زیگیسموند شده و از Katherine کمک میگیرد. او پس از حل یک پرونده قتل، اعتماد فرمانده و یک مسافر آفریقایی به نام Musa را جلب کرده و به نیروهای Zizka حمله را به پایان خواهند رساند. سپس متحدان باقیمانده شروع به مبارزه کرده و Bergow را وادار به افشای اطلاعات میکنند. او فاش میکند که زیگیسموند با نیروهایی که فقط به پول اهمیت میدهند، همکاری کرده و به آنها پیشنهاد داده تا پناهگاه نقرهای مخفی او را تصرف کنند.
در ادامه Henry با کمک Ruthard که از گذرگاههای مخفی وارد منطقه میشود، دروازهها را باز کرده و رئیس ضرابخانه را متقاعد میکند که ردپایشان را در اطراف کاخ بپوشاند و خودش نیز باید به یک تیم کاردینال ایتالیایی مبدل شود. در حالی که Godwin برخی از اختلافات کلیسای کاتولیک را حلوفصل میکند تا زمان بخرد، Henry و متحدانش به نیروهای Zizka کمک میکنند تا به منطقه نفوذ نمایند. آنها سرانجام موفق میشوند تمام نقرههای سلطنتی را بگیرند و اربابانی که قبلاً توسط زیگیسموند اسیر شده بودند را آزاد نمایند اما مجبور خواهند شد با نیروهای پشتیبانی به رهبری Erik مبارزه کنند. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه Brabant خیانت خود را فاش کرده و بدین ترتیب، زمان باقیمانده هدر میرود.
در این مبارزه، Erik تقریباً پیروز شده و تعداد زیادی از متحدان Henry را از سر راه برمیدارد که این امر، منجر به عقبنشینی Zizka به Suchdol با کمک Peter میشود. یکی از متحدان نجاتیافته به Henry میگوید که Erik اکنون آماده دوئل است.
در حالی که Markvart در جریان سخنرانی نهایی توسط یک تیرانداز مجروح میشود، شهر محاصره شده و متحدان باقیمانده گهگاه دست به یورش میزنند. با تمام شدن ذخایر و از بین رفتن دیوار بیرونی، افراد فقط میتوانند با فرستادن Henry و Samuel از قلب سپاه دشمن برای رساندن پیغام کمک به Jobst دست به ریسک بزنند. Henry سپس مخفیانه با برادر ناتنیاش از منطقه خارج میشود اما Samuel توسط Brandant که اکنون ضعیفشده، گرفتار میشود و سرنوشت او در دستان Henry قرار میگیرد.
از آنجایی که آخرین امید هم از دست میرود، Henry ارتش Jobst و Radzig و Hanush را برای عملیات نجات با خودش میآورد، در حالی که خبر مرگ Markvart نیز پخش خواهد شد.
در نهایت Henry تشکیل خانواده میدهد و در عالم رویا با والدینش درباره انتخابهای اخلاقی که در طول سفر خود انجام داده، صحبت میکند. او سپس توسط Radzig از خواب بیدار میشود که به طور رسمی به او اجازه میدهد تا وارث شمشیرش باشد.
همچنین از طریق یک فلشبک مشخص میشود Markvart برخلاف انتظار، باز هم برای بازیابی نقرههای سلطنتی تلاش میکند ولی پادشاه خشمگین بهعلت بدبختیهای متعدد، هیچ اهمیتی برای آنها قائل نیست.
منبع :GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران