افشای کامل داستان قسمت دوم فصل دوم سریال The Last of Us در ادامه:
قسمت دوم از فصل دوم سریال محبوب The Last of Us، بدون شک حول یک محور اساسی میچرخد: مرگ جول میلر. این اتفاق، کاتالیزوری برای ادامه داستان و ایجاد حفرهای عمیق در زندگی الی است که تنها با انتقام التیام خواهد یافت. انتظار میرود که پرداختن به این لحظه سرنوشتساز با نهایت ظرافت و تأثیرگذاری صورت گیرد، اما آیا قسمت دوم توانسته به این مهم دست یابد؟
تمرکز دوگانه: مرگ در سایه نبرد
در نگاه اول، به نظر میرسد که تمرکز اصلی این قسمت، نه بر پیامدهای عاطفی مرگ جول، بلکه بر یک سکانس نبرد پرهزینه و تماشایی با انبوهی از مبتلایان معطوف شده است. اگرچه این سکانس اکشن از نظر بصری خیرهکننده و هیجانانگیز است، اما به نظر میرسد که اهمیت مرگ جول را تا حدودی به حاشیه رانده است.
مارک مایلود، کارگردان خوشنام سریال Succession، در این قسمت وظیفه سنگینی بر عهده داشته است. او تلاش کرده تا ادای احترامی به سکانس حماسی هلمز دیپ در ارباب حلقهها و نبرد هارد هوم در بازی تاج و تخت داشته باشد و در عین حال، نگاهی سرد و بیرحمانه به مفهوم قتل به عنوان وسیلهای برای رهایی بیفکند. نیمه اول قسمت در ایجاد تنش بسیار موفق عمل میکند و در سکانسی نفسگیر، تقلا و وحشت ابی زیر حصاری در میان خیل عظیم مبتلایان به اوج میرسد. تصویر تعقیبکنندگان که از دل زمین برمیآیند و خشم منجمدشان را به نمایش میگذارند، به خوبی لایههای شرارت در این فصل را به تصویر میکشد. کنایه نجات یافتن ابی توسط جول نیز از دید مخاطب پنهان نمیماند.
انحراف از هسته احساسی
با این حال، این تنش به یکباره با تغییر لوکیشن طولانی به شهر و تمرکز بر نبرد مبتلایان با افراد ناآشنا کمرنگ میشود. این انحراف، بار احساسی قسمت را برای مدتی قابل توجه از بین میبرد، زیرا شخصیتهای اصلی داستان، جول و الی، از مهلکه دور میمانند.
قسمت دوم، به وضوح ویترین بودجه بالای تولید است. در حالی که فصل اول در نمایش مبتلایان محتاطانه عمل میکرد، تماشای هرج و مرج و تقابل آتش و یخ در این قسمت، لذتبخش است. مهارت تیم طراحی تولید و بازیگران در به تصویر کشیدن این هرج و مرج غیرقابل انکار است. صحنههای نبرد با فیلمبرداری چشمنواز، مناظر وسیع و حضور پرتعداد کلیکرها با جزئیات دقیق، شکوه خاصی دارند. تقابل تامی با یک بلوتر و استفاده از شعلهافکن، سکانسی بهیادماندنی است. اما به جز تامی و خانوادهاش، ارتباط عاطفی ما با سایر شخصیتهای درگیر در این نبرد محدود است.
در نتیجه، نبرد عظیم مبتلایان تا حدودی به عنوان یک حواسپرتی از مرگ جول عمل میکند و عظمت بصری آن، اهمیت این فقدان بزرگ را تحت الشعاع قرار میدهد. خود صحنه مرگ جول به خوبی کارگردانی شده است، اما با ریتم و تمرکز بیشتر قسمت همخوانی ندارد. این فقدان آرامش قبل از طوفان، از شدت شوک این اتفاق میکاهد. بیننده ناگهان و بدون آمادگی لازم، وارد صحنه شکنجه و شلیک گلوله به زانوی جول میشود.
لحظه سرنوشتساز در کلبه
با این حال، هنگامی که به طور کامل وارد کلبه میشویم، صحنه مرگ جول تأثیرگذاری خود را نشان میدهد. دوربین ناپایدار، ناراحتی و بهت حاضران را به خوبی منتقل میکند. تضاد بین چهره سرد و خشمگین ابی و نگاههای پریشان نزدیکترین متحدانش، به خوبی به تصویر کشیده شده است. کیتلین دور در نقش ابی، بازی درخشانی ارائه میدهد و به تدریج به یک ذهنیت سادیستی فرو میرود.
اگرچه ایده پایانبندی با فرو رفتن چوب گلف شکسته در گردن جول و نشستن ابی بر بالین او به عنوان نمادی از پیروزی، قابل تحسین است و تقارنی با زخمی شدن جول در فصل اول ایجاد میکند، اما شاید ضربه نهایی و صریح چوب گلف در بازی، شوک و وحشیگری بیشتری را منتقل میکرد. پدرو پاسکال نیز در به تصویر کشیدن مرگ جول، اجرایی بینقص دارد و پذیرش سرنوشت و اعتراف به تاوان تصمیماتش در چشمان او دیده میشود. بلا رمزی نیز به خوبی ویرانی و خشم الی را به تصویر میکشد.
نتیجهگیری: قربانی شدن داستان برای شکوه بصری؟
در نهایت، با وجود شوک موجود در سکانس مرگ جول، اختصاص بخش زیادی از زمان پخش به نبرد مبتلایان که میتوانست به عنوان یک داستان جداگانه روایت شود، ضربهای به هسته احساسی قسمت وارد کرده است. تماشای قربانی شدن شخصیتهای ناآشنا در برابر موج مبتلایان، اغلب ما را از غم از دست دادن جول دور میکند. این یک اشتباه نادر از تیم خلاقی است که معمولاً لحظات بزرگ داستان را با انسجام بیشتری به هم پیوند میزند.
سخن نهایی:
قسمت دوم فصل دوم سریال The Last of Us از دو داستان تشکیل شده است که به اندازه کافی به یکدیگر فضا نمیدهند. مهارت تولید و جلوههای بصری انکارناپذیر است، اما گنجاندن یک سکانس نبرد تمامعیار در قسمتی که مهمترین لحظه سریال را در خود جای داده است، تصمیمی چالشبرانگیز بوده است. نتیجه، یک ساعت تلویزیونی شایسته و اغلب هیجانانگیز است، اما در نهایت به داستان بزرگتر و شخصیتهایی که برای همیشه تغییر میدهد، کملطفی میکند.
نظرات کاربران