چرا سائورون در ارباب حلقه ها قوی ترین مایار بود؟
فیلمهای «ارباب حلقهها» ساخته پیتر جکسون به داستان پسزمینه ارباب تاریکی سائورون نپرداختهاند. آنها نشان دادند که او موجودی با قدرت غیرقابل تصور است، اما دقیقاً توضیح ندادند که او چه نوع موجودی است. برای این کار، طرفداران مجبور شدند به نوشتههای جی آر آر تالکین روی بیاورند که سه گانه جکسون بر اساس آن ساخته شده است. رمانهای تالکین نشان داد که سائورون به نژادی از ارواح الهی معروف به مایار تعلق دارد. آنها از خود کیهان پیرتر بودند و به شکل گیری جهان در کنار والارهای خداگونه کمک کردند. این قطعاً توضیح داد که چرا سائورون چنین دشمن خطرناکی بود، اما او از تنها مایا در ارباب حلقه ها فاصله داشت. گندالف، سارومان و حتی راداگاست نیز مایار بودند، همان طور که دورین بانه، بالروگ در معادن موریا بود. اگرچه در نوع خود توانا بودند، اما در مقایسه با پروردگار تاریکی رنگ پریدند.
جادوگران از سائورون می ترسیدند، و اگرچه بالروگ یک تهدید بزرگ برای یاران بود، اما هیچ نگرانی وجود نداشت که بتواند سرزمین میانه را مانند سائورون تسخیر کند. در مقایسه با هر موجود دیگری در ارباب حلقهها، به نظر میرسید که ارباب تاریکی در یک لیگ خاص خودش است. پس چرا سائورون بسیار قدرتمندتر از بقیه هم نوعانش بود؟ برخی از Maiar ها به طور طبیعی قوی تر از دیگران بودند، همانطور که در مورد مردان، الف ها و دورف ها وجود داشت. حتی والارها در سطوح قدرتی که از خود نشان می دادند بسیار متفاوت بودند. در حالی که برخی رشته کوه های کامل را ایجاد و ویران کردند، برخی دیگر کاری بیش از دویدن سریع انجام ندادند. این ممکن است در به قدرت رسیدن ارباب تاریکی نقش داشته باشد، اما عامل اصلی نبود. سائورون به دلیل ترکیبی از آموزشهای منحصربهفرد، طرز فکر مصمم و در عین حال بیرحمانهاش، و شاید مهمتر از همه، فقدان ضعفهای کلیدی که دیگران داشتند، بر همکارش مایار غلبه کرد.
سائورون هیچ چیز او را نگه نمی داشت
سائورون مهارت های خود را به عنوان یک تغییر شکل دهنده تقویت کرد. همه مایارها – به جز جادوگران، بنا به دلایلی که بعداً مورد بحث قرار خواهد گرفت – میتوانستند شکلهای خود را به میل خود تغییر دهند، اما سائورون در این کار مهارت بیشتری داشت. این توانایی کاربردهای جنگی داشت، مانند لحظه ای از سیلماریلیون که در آن او برای جنگیدن به یک گرگینه تبدیل شد و سپس به یک خفاش برای پرواز دور شد، اما بیشتر به عنوان ابزاری برای حیله و دستکاری مفید بود. او میتوانست چهرهای منصفانه به خود بگیرد که شبیه یک جن زیبا باشد تا مردم آزاد سرزمین میانه را به احساس امنیت کاذب سوق دهد، یا میتوانست به یک هیولای وحشتناک غیرقابل درک تبدیل شود تا کسانی را که از او عبور میکنند بترساند. سائورون پس از سقوط نومنور توانایی خود را در تغییر شکل از دست داد، زیرا شر او برای پنهان کردن بیش از حد بزرگ شده بود، اما در آن مرحله، او نیازی به این کار نداشت. او در پایان عصر دوم آنقدر قدرت جمع کرده بود که توانست با زور وحشیانه به جنگ بپردازد. بالروگ ها برخی از مرگبارترین و عالی ترین سربازان ارتش مورگوت بودند، بنابراین به احتمال زیاد آنها به همین ترتیب اعمال شیطانی زیادی مرتکب شدند و قادر به تغییر شکل خود نبودند.
اگرچه طبیعت شیطانی سائورون یک توانایی را از او سلب کرد، اما گزینه های بیشتری نسبت به مایار قهرمان به او داد. سائورون بیش از حد مایل به انجام کارهای فجیع برای به دست آوردن قدرت بود. به عنوان مثال، در طول محاصره Eregion، او Celebrimbor را برای کسب اطلاعات در مورد حلقه های قدرت شکنجه کرد و سپس بدن او را مثله کرد و با افتخار به نمایش گذاشت تا ترس را در دل دشمنان خود ایجاد کند. بسیاری از یاران سائورون از او متنفر بودند، اما او آنها را مجبور کرد یا از طریق تهدید به خشونت یا با تسلط جادویی بر ذهن آنها به او خدمت کنند، همانطور که در مورد نازگول ها چنین بود. گندالف احتمالاً میتوانست به همان شیوه بر ذهن دشمنان خود تأثیر بگذارد، اما هرگز خم نمیشد تا استقلال کسی را از بین ببرد. قهرمانان ارباب حلقه ها سعی کردند حتی به شرورترین خدمتکاران سائورون نیز رحم کنند. گاهی اوقات، آنها انجام کار درست را بر انجام کاری که از نظر تاکتیکی سودمندتر بود، اولویت می دادند. در مقابل، سائورون یک جنگ طلب بی رحم بود و هیچ خطی وجود نداشت که از آن عبور نکند.
گندالف و سارومان نتوانستند از تمام قدرت خود استفاده کنند
البته اخلاقیات سارومان را محدود نکرد، اما او و جادوگران دیگر — یا ایستاری که در زبان الویی کوئنیا شناخته می شدند — محدودیت های بیشتری داشتند. ظاهری که آنها در ارباب حلقه ها به خود گرفتند، شکل طبیعی آنها نبود. هنگامی که آنها به سرزمین میانه فرستاده شدند، والارها آنها را در بدن های فانی قرار دادند که نمی توانستند از آن تغییر شکل دهند. اجساد ایستاری آنها را ضعیف کرد که عمدی از طرف والار بود. جنگ خشم که باعث شکست مورگوت در عصر اول شده بود، سرزمین میانه را ویران کرد زیرا مایارهایی که در آن شرکت کردند بسیار قدرتمند بودند. برای جلوگیری از چنین آسیب های جانبی در عصر سوم، والارها به جای مبارزه شخصی با سائورون، پنج نماینده را برای راهنمایی مردم سرزمین میانه فرستادند. اگر گندالف، سارومان و راداگاست در اشکال روحی اولیه خود بودند، شاید می توانستند بر تاریکی لرد غلبه کنند، اما این نقش آنها نبود.
همچنین شایان ذکر است که سائورون از نظر بدنی آنقدر قوی نبود. همانطور که پیش درآمد جکسون ارباب حلقه ها: یاران حلقه ثابت کرد، سربازان معمولی همتای او نبودند، اما او خدایی دست نخورده هم نبود. در طول تاریخ سرزمین میانه، او در نبرد به مردان، الف ها، و در یک نمونه از سیلماریلیون، حتی یک سگ، شکست خورد. او در جنگ آخرین اتحاد چنان شکست خورده بود که می ترسید در طول جنگ حلقه پا به میدان نبرد بگذارد و در عوض در برج امن باراددور خود باقی بماند. نقاط قوت واقعی سائورون به عنوان یک رهبر بود تا یک جنگجو. او میتوانست نقشههای حیلهآمیز طراحی کند، مخالفان خود را با مهارت دستکاری کند و وفاداری مطلق را در کسانی که به او خدمت میکردند القا کند. با خوش شانسی، یک ایستار ممکن بود بتواند بهترین سائورون را در یک دوئل یک به یک به دست بیاورد، اما قبل از اینکه بتواند، باید راه خود را در میان ارتش عظیم ارباب تاریکی بجنگد و به دفاع موردور نفوذ کند.
نظرات کاربران