۱- بزرگترین ترس او، مرگ خودش بود
.بوگارتها تغییرشکلدهندههای جادوییای هستند که به شکل بزرگترین ترس آن ساحره یا جادوگر در میآیند. در مصاحبهی سال ۲۰۰۵ جی.کی.رولینگ با سایت طرفداری “ماگلنت” وی اظهار داشت که بزرگترین ترس ولدمورت “مرگ مفتضحانه” بود. همچنین اگر او روزی با بوگارتی مواجه میشد، احتمالا او جسم بیجان خودش را میدید. حتی بدون دانستن این نکته، این موضوع که ولدمورت برای جاودانه شدن هر کاری، اعم از تکه تکه کردن روحش به هفت قسمت، انجام داد تا مرگ را شکست دهد بر همگان واضح و مبرهن بود.
۲ -قرار بر این بود که نام مرگخواران، شوالیههای ولپورگیس باشد.
در مدت زمان دانشآموز بودن تام ریدل، او در هاگوارتز گروهی با دوستانش، را که میدانست میتواند بر آنها تسلط داشته باشد، تشکیل داد. بسیاری از اعضای آن گروه بعدها عضو دایرهی مرگخواران وفادار او شدند که وی را در اولین و حتی دومین جنگ جادوگری یاری کردند.
جی.کی.رولینگ در طی مصاحبهای با بیبیسی اعلام کرد که این نویسنده در ابتدا به صورت جدی قصد داشت نام این گروه وفادار را شوالیههای ولپورگیس بگذارد. بعد از تمام این سالها حتی او کاغذ باطلهای را که روی آن نام قدیمی این گروه را نوشته بود، نگه داشته است.
۳- او به همراه بلاتریکس لسترنج صاحب فرزند دختری شد.
در تئاتر هری پاتر و فرزند نفرین شده (که در سال ۲۰۱۶ به مجموعه هری پاتر اضافه شد)، ما متوجه شدیم که لرد ولدمورت و بلاتریکس لسترنج صاحب فرزند دختری با نام دِلفینی بودند. زمان دقیق تولد دلفینی هنوز نامشخص است اما احتمالا او در زمان بین فرار بلاتریکس از آزکابان (کتاب پنجم، هری پاتر و محفل ققنوس) و کشتهشدن پدر و مادرش در جنگ هاگوارتز(کتاب هفتم، یادگاران مرگ) به دنیا آمده است.
۴-ولدمورت در نهایت شخصاً تصمیم گرفت که هری پاتر، پسر برگزیده باشد.
همانطور که ما در “هری پاتر و محفل ققنوس” متوجه شدیم، سیبل تریلانی پیشگوییای داشت مبنی بر “کودکی در آخر ماه جولای به دنیا میآید که پدر و مادر وی سه بار در مقابل ولدمورت ایستادگی کردهاند، در نهایت باعث مرگ لرد سیاه میشود.”
اما هویت دقیق آن کودک مشخص نبود. هم مشخصات هری پاتر و هم مشخصات نویل لانگباتم با آن پیشگویی مطابقت داشت. اما ولدمورت در نهایت تصمیم گرفت به دنبال هری که خود مثل ولدمورت دورگه بود، برود. بنابراین وی سرنوشت هری را با عنوان پسر برگزیده شکل داد.
۵- هری پاتر و ولدمورت دورادور با یکدیگر نسبت فامیلی دارند.
ممکن است خیلی از خوانندههای کتاب به یاد داشته باشند که هری پاتر از نسل پِوِرِلهاست، خانوادهای که برای مالکیت بر سه یادگار مرگ مشهور بودند. در هفتمین کتاب، زمانی که هری پاتر دریافت مالکیت اصلی شنل نامرئی به چه کسی برمیگردد و چگونه این یادگار مرگ به پدر او رسیده، ما متوجه شدیم که هری پاتر از نوادگان ایگنتس پورل است.
اما طرفداران این مجموعه ممکن است متوجه نشده باشند که تام ریدل هم نسبت مستقیمی با همین خانواده دارد. خانواده گانت که فامیل مادری تام ریدل بودند از نوادگان کادمیوس پورل، دومین برادر از سه برادر مشهور، هستند. کادمیوس مالک اصلی سنگ رستاخیز بود که در نهایت این سنگ که در داخل انگشتری پنهان بود، به پدربزرگ تام یعنی ماروولو گانت و داییِ وی یعنی مورفین گانت به ارث رسید. بعدها این انگشتر توسط تام به سرقت رفت اگرچه او اطلاعی نداشت که سنگ رستاخیز درون آن انگشتر است.
۶-ولدرموت میخواست که پروفسور دفاع دربرابر جادوی سیاه در هاگوارتز بشود.
تام ریدل برای این شغل دو بار درخواست داد؛ اولین بار هنگامی که آرماندو دیپت مدیر مدرسه هاگوارتز بود و دومین بار زمانی که آلبوس دامبلدور در این سِمت بود. اولین بار توسط دیپت درخواست او بنابر سن کمی که داشت، رد شد. پس از چندین سال، دومین بار، توسط دامبلدور از گرفتن این شغل ناامید شد، زیرا دامبلدور میتوانست مقاصد شوم او را از چشمانش بخواند. پس از اینکه درخواست او توسط دامبلدور رد شد، او طلسمی را بر روی این شغل نهاد مبنی بر این که هیچ پروفسوری بیشتر از یک سال نتواند در این سمت تدریس کند.
۷-ولدمورت اولین جانپیچش را با کشتن میرتل گریان درحالی که دانشآموز هاگوارتز بود درست کرد.
درست کردن هورکراکس نیازمند جادوی سیاهیست که در آن باید جان ساحره یا جادوگری گرفته شود. تام ریدل اولین هورکراکسش را با کشتن هم مدرسهای خود در هاگوارتز، میرتل وارن، که با نام میرتل گریان شناخته میشد درست کرد. بعد از انجامدادن این قتل، تکهای از روح وی وارد دفترچه خاطراتی شد که سالها بعد به طور هیجانانگیزی جینی ویزلی را جذب خودش کرد؛ که با همین دفترچه، جینی را مجبور کرد تا در تالار اسرار را برای دومینبار در دومین سال تحصیل هری پاتر، باز کند.
۸-حضور نگینی برای بازگشت ولدمورت به قدرت، ضروری بود.
نگینی برای سالیان درازی دوست وفادار و صد البته افعیِ ولدمورت بود. اگرچه تاریخ دقیق ملاقات این دو برای ما ناشناخته مانده است، اما ما میدانیم که او در زمانی که لرد سیاه در حال بازیابی قدرت خود در آلبانی بوده، در آن مکان حضور داشته است؛ همچنین زهر نگینی یکی از مواد لازم معجونی بود که پیتر پتی گرو درست کرد تا جسمی برای روحِ بدون بدنِ ولدمورت بسازد. در نهایت این افعی بعد از کشتن برتا جورکینز تبدیل به آخرین جانپیچ ولدمورت شد.
۹-نام تام ریدل بر اساس واقعیت بود.
نویسندهها مکرراً از دنیای اطراف خود به عنوان نقطهای الهامبخش برای خلق خط داستان و شخصیتها استفاده میکنند. به طور مثال یکی از منابع الهامبخش برای نویسندهی هری پاتر، نامهای نوشته شده بر سنگهای گورستانی در ادینبرو، پایتخت اسکاتلند میباشد. با توجه به مطالب منتشر شده از BBC، نامهای “مینروا مکگونگال”، “آلستور مودی” و “تام ریدل” را میتوانید در گورستان کلیسای گریفرایرز مشاهده کنید.
۱۰- ولدرموت هیچگاه عاشق نشده است.
اینطور به نظر میرسد که ولدرموت حاصل معجون عشق می باشد و این امر باعث شده که او توانایی عاشق شدن نداشته باشد.
عالی ولی من همه رو میدونستم
🤣🤣🤣🤣جون عمت