داستان بازی الن ویک Alan Wake 2
داستان بازی الن ویک Alan Wake 2
تحلیلگر FBI خانم Saga Anderson و همکارش Alex Casey به شهر Bright Falls فرستاده میشوند تا در مورد قتلهای سریالی آنجا تحقیق کنند. آنها روی پروندهی مأمور سابق FBI یعنی Robert Nightingale که چهارمین و آخرین قربانی میباشد و ۱۳ سال پیش توسط فرقهای به نام Cult of The Tree کشته شده، تحقیق میکنند که Saga علاوه بر جسد او، یک دستنوشتهی مرموز هم پیدا میکند که گویا اشاره به اتفاقات آینده دارد. آنها در ادامه با Tim Breaker کلانتر شهر ملاقات میکنند که قول میدهد در تحقیقات به آنها کمک کند. Saga در ادامه متوجه میشود که چندین نفر در شهر به گونهای رفتار میکنند که انگار مدتهاست او را میشناسند. سپس جسد Nightingale را کالبد شکافی کرده و دستنوشتهی دیگری را در داخل سینهاش مییابد که ناگهان جسد، زنده شده و از سردخانه فرار میکند. در پی این اتفاق، کلانتر نیز به طور مرموزی مفقود میگردد. Alex در مسیر تعقیب Nightingale تا Cauldron به Saga میگوید قبلاً یک فرقهی قتل را بررسی کرده که برای بازگرداندن Alan Wake با بازسازی قتلهای زنجیرهای کتابهای خودش تحقیق کردهاند و همچنین میدانسته که Nightingale برای تعقیب Alan به شهر Bright Falss آمده است.
در ادامه Saga با Nightingale روبرو میشود که اکنون به یک Taken (شخصی که توسط تاریکی تسخیر میشود) تبدیل شده و مجبور میشود او را بکشد و در پی کشتن Nightingale آب دریاچهی Cauldron نیز کاهش مییابد. Saga سپس Alan Wake را در ساحل یافته و او را بازداشت میکند که در عین حال، شواهدی یافت میشوند که اشاره به وجود سازمانی با نام FBC (سازمانی که در بازی Control وجود داشت) در شهر دارند. آنها سپس Alan را به دفتر کارشان برده و او داستان فرار خود از تاریکی را بازگو میکند:
زمان گذشته:
«در حالی که Alan در تاریکی به دام افتاده بود، مدام سعی میکرد راهی برای فرار پیدا کند. سپس با یک سرایدار فنلاندی به نام Ahti روبرو شده که او را به سمت میز مخصوصی به شکل یک فرشته هدایت کرده که قدرت ذخیره و انتقال نور را دارد. در واقع این میز در ترکیب با توانایی نویسندگی Alan به او اجازه میداد تا اتفاقات اخیر را برای حرکت بهتر در آن دستکاری کند. Alan به دنبال تحقیقات Alex در مورد یک فرقهی شیطانپرستی به نام Cult of The Word به رهبری نسخهی تاریک Alan با نام آقای Scratch که به او قتلهای مختلف فرقه را نمایش میداد، شروع به گشتوگذار در یک نسخهی تاریک و پیچیده از شهر نیویورک کرد. Alan همچنین در طول راه با Breaker روبرو میشود که در جستجوی آقای Door مجری یک برنامه تلویزیونی بوده و معتقد است که او مسئول به دام انداختنش در Dark Place میباشد. Alan همچنین گهگاه با Saga تماس برقرار کرده و هر دوی آنها اطلاعات مهمی را با یکدیگر به اشتراک گذاشتهاند. او پس از اینکه مجبور شد Thomas Zane را که از اسارت خود در تاریکی دیوانه شده بود، به قتل برساند با نسخهی دیگری از خودش تماس گرفته و توضیح داده که تلاشهای مکرر او برای فرار از Dark Place باعث میشود او حلقههای زمانی متفاوتی را تجربه کند.»
زمان حال:
اکنون Alan توضیح میدهد که با نوشتن رمان جدیدی به نام Return توانسته از Dark Place فرار کند ولی Scratch با ویرایش نسخهی خطی، آن را به یک داستان ترسناک تبدیل کرده که اکنون در واقعیت تأثیر میگذارد. Alan هشدار میدهد که Scratch دنبال وسیلهای به نام Clicker است که برای آزاد کردن کامل تاریکی به آن نیاز دارد و البته خود Clicker کلید شکست دائمی آن نیز میباشد. (لازم به ذکر است که Clicker یک چراغ کوچک دکمهای است که وقتی Alan در کودکی از تاریکی میترسیده، آن را از مادرش هدیه گرفته است.) Saga با اشاره به یکی از صفحات دستنویس Cult of The Tree که Clicker را در اختیار دارد، تصمیم میگیرد به دنبال بقیهی آن برود و متوجه میشود که Alan در رمان جدیدش Return گذشتهی او را بازنویسی کرده، به طوری که دخترش Logan در آن غرق شده است. Saga با عصبانیت از اینکه Alan نام او و دخترش را در داستان ذکر کرده، Clicker را بازیابی میکند ولی قبل از اینکه بتواند آن را به Alan برساند، مأموران FBC به رهبری مأمور Estevez سر رسیده و او را دستگیر میکنند.
داستان بازی الن ویک Alan Wake 2
در ادامه Saga برادران Anderson با اسامی Odin و Tor را که اطلاعات بیشتری از Clicker دارند، دنبال میکند. همان طور که با آنها ارتباط برقرار کرده و Tor را از دست یک Taken به نام Cynthia Weaver نجات میدهد، متوجه میشود که Odin و Tor در واقع عموی بزرگ و پدربزرگ او هستند که Saga تواناییهای بینایی آنها را به ارث برده و به او اجازه میدهد تا تغییرات واقعیت را که Return باعث آن شده را تشخیص دهد.
همچنین Odin و Tor توضیح میدهند که Clicker به تنهایی هیچ کاری انجام نمیدهد اما در عوض قدرت خلاقیت کسی که از آن استفاده میکند را به طور فزایندهای افزایش میدهد، به همین دلیل است که برای Alan و Scratch اهمیت زیادی دارد. Saga سپس به شهر Bright Falls بازمیگردد تا Clicker را به Alan برساند اما در کمال وحشت متوجه میشود آن Alan که از تاریکی فرار کرده، Alan واقعی نیست، بلکه او خود Scratch میباشد. Scratch پس از فرار، سعی میکند Clicker را از Saga بگیرد ولی به لطف فناوری FBC موقتاً خنثی و سپس تبعید میشود.
اکنون Saga با پی بردن به اینکه Alan واقعی هنوز در Dark Place به دام افتاده، بنابراین از Alex و Estevez و برادران Anderson کمک میگیرد تا مراسمی را برای احضار او به دنیای واقعی انجام دهند. در همین حال Alan در تلاش برای یافتن راه خروج از Dark Place به آپارتمان قدیمی خود رسیده در آنجا متوجه میشود که همسرش Alice با توهمات Scratch عذاب داده شده و در نهایت دست به خودکشی زده است. Alan سپس با عصبانیت نسخهی دیگری از خود را که معتقد است همان Scratch میباشد، به قتل رسانده اما پس از آن متوجه میشود کسی که کشته، نسخهای از خودش بوده که سعی در اصلاح رمان Return داشته تا این حلقه را تداوم بخشد. در دنیای واقعی، مراسم نمیتواند Alan را احضار کند و Saga متوجه میشود که Alan و Scratch همیشه یک نفر بودهاند و Scratch در واقع نسخهای از Alan است که توسط تاریکی تسخیر شده است. در همین لحظه Scratch به محل احضار رسیده و Saga میتواند او را از بدن Alan بیرون کند ولی Scratch بدن Alex را تصاحب میکند و با دزدیدن Clicker، خود Saga را نیز به Dark Place میفرستد.
اکنون Alan که متوجه میشود Scratch توانسته Clicker را به دست آورد، به این نتیجه میرسد که تنها راه متوقف کردن او نوشتن یک پایان کاملاً جدید برای رمان Return است. او با کمک Ahti به اتاق نگارش خود بازگشته و قصد دارد یک پایان عالی برای داستان خود بنویسد که همه را نجات دهد و در عین حال، همچنان با ژانر وحشت سازگار بماند. در همین حال Saga با تلاشهای Dark Place برای غلبه بر احساسات منفی خود دستوپنجه نرم میکند و سپس از یک زن ناشناس، پیغام کمک دریافت کرده که او را به سمت Clicker و یک گلوله از جنس نور هدایت میکند. او هر دو آیتم را گرفته و میتواند به دنیای واقعی فرار بازگردد. Alan میتواند Scratch را از بدن Alex بیرون کشیده و Scratch دوباره بدن خودش را تصاحب میکند. اکنون Saga با شلیک گلولهی نور به او، ظاهراً هم Alan و هم Scratch را میکشد. سپس سعی دارد با دخترش Logan تماس بگیرد تا از امنیت او باخبر شود اما صحنه قبل از شنیدن هر پاسخی کات میخورد.
پس از تیتراژ، رکوردی که از Alice به جا مانده نشان میدهد که او توانسته به طور کامل خاطرات خود را از اتفاقاتی که برای Alan رخ داده، به دست آورد. او در واقع به Dark Place بازگشته بود و Alan را فریب داده تا فکر کند خودکشی کرده است. سپس میگوید تنها راهی که او میتواند از حلقهها فرار کند، «معراج» است. در آخرین صحنه Alan را میبینیم که بعد از شلیک گلوله، زنده شده و میگوید: «این یک حلقه نیست، یک مارپیچ است.»
منبع : https://t.me/GameNewNews
برای مطالعه بیشتر داستان بازی ها در کنترل امجی حتما به صفحه دسته بندی آن مراجعه کنید.
نظرات کاربران