داستان بازی Spec Ops: The Line
بعد از اتمام شلیک موشک ها بازی شما را مجبور میسازد از میان خرابه هایی که خودتان باعث آن شده اید عبور کنید. سربازانی را می بینید که بدنشان سوخته است، یکی پایش را از دست داده و با اینکه میداند آخرین لحظات عمرش است اما باز هم خود را به گوشه ای می کشاند تا شاید از دید شما و گلوله هایی که احتمال دارد به او بزنید پنهان شود. شاید بخواهید قضیه را اینگونه توجیه کنید که این جنگ است و آنها هم آدم بدهای داستان هستند. اما به سرعت می فهمید که اشتباه کرده اید.
ناگهان یکی از سربازان که آخرین نفس هایش را میکشد، توجه شما را به خود جلب میکند. با صورتی سوخته سر خود را بالا میآورد، از شما میپرسد «چرا؟ … ما داشتیم کمک میکردیم…» و به گوشه ای اشاره می کند و می میرد. در واقع اینها سربازانی بودند که مسئولیت حفاظت از شهروندان بیگناه را داشتند و برای همین آنها را در اتاقی جمع کرده بودند. اتاقی که شما با تصمیم خودتان برای راحتی خودتان با فسفرهای سفید خرابش کردید.
حالا Walker به اتاق میرود و جنازه های سوخته افراد بیگناه را میبیند. اینجاست که یکی از صحنه های دراماتیک سال 2012 رخ میدهد. کودکی در آغوش مادرش و در حالی که مادر دستش را روی چشمان دخترش گذاشته تا شاهد صحنه های دلخراش نباشد، سوخته است و استخوان های صورتش پیداست. ناخوداگاه به لحظه ای که موشک ها را پرتاب می کردید می افتید و تصویر Walker را روی صفحه نمایش به یاد می آورید. دیگر باید پیام سازندگان بازی را به خوبی فهمیده باشید. تمام این جنایتها تصمیم خود Walker یا بهتر بگویم کار خود شما بود.
منبع : https://t.me/GameNewNews